eitaa logo
کانال شمیم بهشت
815 دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
12.1هزار ویدیو
169 فایل
کانال شمیم بهشت 🌼🌻 🌼🌻یامهدی فاطمه (س) یار مظلومان جهان برای ظهورت دعای فرج میخوانم 🌼🌻بهترین کانال مذهبی و معنوی شمیم بهشت ۰( اللهم عجل الولیک فرج والعافیت ونصر ) @shamimmarefat5 ارتباط با مدیر محترم ⚘⚘⚘⚘ ممنونم که پستها رو فوروارد میکنید نه کپی
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرمایند : هر كس دوست دارد كه نامه اعمالش او را خوشحال كند، استغفارِ در آن را زياد گرداند . 🗒ميزان الحكمه ج۸ ص ۴۶۳
🍃💔🍃💔🍃 #یلدای بی تو من که در سایه ی پاییز چُنین دلگیرم! در زمستانِ پُر از خاطره ات میمیرم! زیرِ پاهای غَمت برگ و زمین می نالند! باد بیتاب شده در عجَب از تقدیرم! شبِ یلداست، زمستان شده مهمانِ زمین من ازاین جشنِ شبِ چلّه ی بی تو سیرم! بدنم یخ زده امّا دلِ من تب دارد! ذوب شد کوهِ یخم، در شُرُفِ تبخیرم! مثلِ مرغی دلِ من خواست که پرواز کنم زندگی، با نَفَسِ یادِ تو شد زنجیرم! به سفارش #مادر بزرگوار #شهید #محسن #حججی 🌹🌹🌹شهید بی سر 🌹🌹🌹🌹که از همه سر تره #مدافع #حرم🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂
غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست غنچه آنروز ندانست که این گریه ز چیست باغبان آمد و یک یک همه گلها را چید باغ عریان شد و دیدند که از گل خالیست باغ پرسید چه سودی بری از چیدن گل ؟ گفت پژمردگی اش را نتوانم نگریست گریه ی باغ از آن بود که او میدانست غنچه گر گل بشود هستی او گردد نیست رسم تقدیر چنین است و چنان خواهد بود می رود عمر ولی خنده به لب باید زیست
این متن لطفا همه با تامل بخونن خصوصا متاهلین عزیز روزی استاد وارد کلاس شد و به دانشجویانش گفت:"امروز می خواهیم بازی کنیم!" سپس از انان خواست که فردی به صورت داوطلبانه به سمت تخته برود. خانمی داوطلب این کار شد.استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیش را روی تخته بنویسد. آن خانم اسامی اعضای خانواده,بستگان,دوستان, هم کلاسی ها و همسایگانش را نوشت. سپس استاد از او خواست نام سه نفر را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند. زن,اسامی هم کلاسی هایش را پاک کرد. سپس استاد دوباره از او خواست نام پنج نفر دیگر را پاک کند. زن اسامی همسایگانش را پاک کرد.این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند; نام مادر/پدر/همسر/و تنها پسرش... کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود.چون حالا همه می دانستند این دیگر برای ان خانم صرفا یک بازی نبود. استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند. کار بسیار دشواری برای ان خانم بود. او با بی میلی تمام, نام پدر و مادرش را پاک کرد. استاد گفت:"لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید!" زن مضطرب و نگران شده بود. با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد.و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست.... استاد از او خواست سر جایش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید:"چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟!!" والدین تان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را به دنیا آوردید. شما همیشه می توانید همسر دیگری داشته باشید!! دوباره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت. همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند. زن به آرامی و لحنی نجوا گونه پاسخ داد:"روزی والدینم از کنارم خواهند رفت.پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری,ترکم خواهد کرد" پس تنها مردی که واقعا کل زندگی اش را با من تقسیم می کند ,همسرم است!!! همه دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آنکه زن, حقیقت زندگی را با آنان در میان گذاشته بود برایش کف زدند. با همسر به از آن باش, که با خلق جهانی
✨🌤✨🌤✨🌤✨🌤✨🌤✨ @zohoreshgh ❣﷽❣ 🍁یاقائم آل محمدادرڪنی 🍁 💔شب یلــــدا می آیدوهمه درتدارڪ تشریفات برای یلدای خودهستن ... بله مهمانی وتدارکات بایدعالی باشد،، بی نقص ،، چون ممکن هست به ما، خرده بگیرن ویاتوعکس هاسلفی ها، کم وکسری های یلدایی مابه چشم بیاید.. 💔ولی جای خالـــی مولاچراحس نمیشود😭 💔تاالان فڪرڪردیدیکی هست که نزدیک به 1200سال هست ڪه هرشبش،یلدا هست ،،،😭 تاالان به این فڪرڪرده این ڪه عزیزوغریب زهرا(س) همه ی شب هایش هزاران بار،،از شب های یلدای ماطولانی ترهست😭 💔چه کسی امسال برای شب های یلدایی مولایـمان تدارڪ دیده😭 💔مولایمان غریب ترازآن هست که کسی به فکرشب های یلدایی اش باشد😭 💔مولایمان دراین شب های یلدایی دعابرای من وشمامیکندودعابهرفرجش میکند😭 💔ولی ماچه کردیـــــم،، هرروز بابارگناهانمان شب های غیبت غریب ترین غریب زمان راطولانی ترمیکنیم 😭 💔دقت کردید،،سرگرمی های دنیاچقدرزیادشده ،، یلدا،عید،،بهار، ،فوتبال،،پارتی،،مسافرت ،،و....و.... 💔برای همه ی امورتدارڪ میبینیم وبرنامه میریزیم جزآنکه بایدبرایش آماده باشیم وبرنامه بریزیم😭 💔برای ظهــ🌟ــــــــورامام وپایان بخشیدن به غیبت مولایمان چقدرتدارڪ دیدیم... 💔به زودی یلدای طولانی غیبت،، طلوع خورشیدِظهـ🌟ــور راخواهددید🙏 👌وچه خوش سعادتندڪسانی ڪه، برای به اتمام رساندن یلدای غیبت وطلوع خورشیدظهـ🌟ـــــور تدارڪ دیده اند. 💔دوستان بیایید همه باهم دراین شب حداقل،،یادی هم ازامام غریب ویوسف زهرا(س)بڪنیم ،،دراین شب طولانی ، بــرای تعجیل درفرج امام دعا ڪنیم و تصمیم بگیریم ،ڪه فقط ڪمی در انجام گناهان و نافرمانی خدا، تجدید نظر ڪنیم. سعی ڪنیم ڪه حداقل یڪ قدم به صاحب مهربون و غریبمون نزدیڪ بشیم. 💔بیایید ،،امسال ،در طولانی ترین شب سال برای ظهور طولانی‌ترین غیبت عزیز زهرا (س)دعای فـــرج بخوانیم. 💔خدایا شب طولانی و سیاه غیبت را با مژده ظهـ🌟ـــور یگانه منجی عالم بشریت، حضرت مهدی(عج) به روز روشن مبدل فرما،،،آمین😭 🙏 💔پروردگارا این یلدای طولانی انتظار تابه کِـی؟!.😭 ♻️ 🍃🌹اللهــم عجل لولیڪ الفرج به حق زینب ڪبری (س)🌹🍃 ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ✨🌤✨🌤✨🌤✨🌤✨🌤✨
🍃🌸🍃🌺🍃🌼 🌸🍃🌺 🍃🌼 🌺 - خاتون (س) بر هم خوردن ازدواج نرجس خاتون (س) با برادرزاده های قیصر او پاسخ داد: من ملیکه(به زبان رومی ملیکا )، دختر یشوعا، فرزند قیصر، پادشاه روم، هستم و مادرم از فرزندان شمعون بن حمون بن صفا، وصی حضرت عیسی (ع) است. یک سال پیش هنگامی که سیزده ساله بودم، جدم قیصر خواست مرا به عقد فرزند برادر خود درآورد دستور داد تمام قسّیسین و رهبانان را جمع کردند ،سیصد نفر از میان آنها انتخاب کرد و هفتصد نفر هم از امرای لشکر و صاحب منصبان کشور و چهار هزار نفر از معتمدین و اشراف و اعیان لشکریان حاضر ساخت و تختی از خزانه بیرون آورد که آراسته به انواع جواهرات بود، ودر میان قصر مجلل خویش بر روی پایه هایی که تکیه کرده بودند استوار ساختند و بتها و صلیبها را بر بلندی قرار دادند و برادر زاده قیصر را روی آن تخت نشاندند. اما چون کشیشها انجیلها را به دست گرفتند که بخوانند، قصر به لرزه افتاد بتها و صلیبها سرنگون شدند و تخت واژگون گردید و داماد از تخت به زیر افتاد و بیهوش شد. کشیشها با دیدن این منظره به وحشت افتادند رنگ از روی کشیشان پریده ،لرزه بر اندامشان افتاد. یکی از کشیشان بزرگ بعرض قیصر رسانیده ای فرمانروا! ما را از این کار نحس که نشانه زوال مسیحیت است معاف فرما! جدم نیز این امر را به فال بد گرفت جدم قیصر دستور داد که بار دیگر چلیپاها بر جای گذارند قندیلها نصب کنند و... تخت را بار دیگر بروی چهل پله ی خود جای دهند،و پیش خدمتان که صف در صف ایستاده بودن چنان کردند... این بار برادر آن داماد نگون بخت را بر تخت نشاندند. که مرا به او عقد بندند تا شاید سعادت این برادر رفع نحوست آن را بنماید باز چون انجیلها را گشودند و شروع به خواندن کردند، بار دیگرقصر به لرزه افتاد تخت واژگون گردید و بتها و صلیبها و داماد سرنگون شدند. هول و هراسی بر پا گردیده که همه ی مردم متفرق شدند. این دو حادثه وحشتناک، عجیب و رازآلود، مجلس را درهم ریخت، این شد که همه به این نتیجه رسیدند که من دختری شوم هستم. مرا به یکدیگر نشان می‌دادند و به من ترحم می‌کردند و من از دیدن این موارد ناراحت می‌شدم. جدم قیصر تنها و غمناک در منزل خلوتی بنشست و سر به جیب تفکر و تاثر فرو برد ،من هم محزون و غمگین با ذهنی آکنده از سؤال های بی پاسخ، قلبی رنج دیده و دلی مملو از درد و غصه، روز را سپری کردم؛ نگاه ها و ملامت های اطرافیان، تفسیرهای گوناگون و نحوست این واقعه برای امپراتوری روم را تحمل میکردم و این سؤال بی پاسخ را مکرر از خود می پرسید: چه رازی در این واقعه نهفته است؟و در گوشه ای پنهان شدم تا شب را به خواب رفتم (7) پایان ان شاءالله تحلیل زندگینامه آن حضرت رو ارسال میکنیم به شرط حیات ┅─═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═─┅ ‌
🍃به اندازه نقطه های اسم و فامیلت صلوات بفرست برای ظهور 🤓🌸 نقطه نداشت هم ۱۴ تا بفرست 🥀
غروب جمعه دلم بوی یار می‌گیرد افق افق دل من را غبار می‌گیرد نه با زیارت یاسین دلم شود آرام نه با دعای سماتم قرار می‌گیرد نوای ندبه صبحم هنوز ورد لب است که نغمه عشراتم به بار می‌گیرد دل صنوبری‌ام زین هوای مه آلود نه از فراق که از انتظار می‌گیرد قسم به عصر که خسران قرین انسان است مگر هر آنکه دانش خود را به کار می‌گیرد بدان که دلبر ما جان برای یاری خویش در این دیار هزاران هزار می‌گیرد به گوش منتظران گو که صبح نزدیک است اگر چه شب ز رفیقان دمار می‌گیرد جمال یار چو خورشید عالم افروز است حجاب نفس تو را زان نگار می‌گیرد تمام دلخوشی‌ام یک نگاه کوچک اوست ز چیست یار من از من کنار می‌گیرد اگر که یار نخواهد به جلوه غم ببرد دل زهیر چو شب‌های تار می‌گیرد
چه انتظار عجیبی! تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت چه بی خیال نشستیم نه کوششی نه وفایی فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
تعریف‌ها وانتقادهایى كه از تو می‌شود، هر دو را بپذیر🌷 براى رشد یک گل، هم خورشید لازم است و هم باران....🌷
🍉🍉🍉هندوانه🍉🍉🍉 از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)روایت شده هندوانه پوست را پاک و لطیف می کند.🍉😍 📚📒✏️📖بحار؛ ۶۲:۲۹۷