دانه ای که نخواد رشد کنه
هر چقدر آب و آفتاب بهش بدی
فقط بیشتر می گَنده ...
حکایت بعضی ادماست....❥
@shamimmarefat5
💜ای واقف اسرار
💜ضمیر همه کس
💜در حالت عجز
💜دستگیر همه کس
💜یا رب تو مرا
💜توبه ده و عذر پذیر
💜ای توبه ده و
💜عذر پذیر همه کس
ابوسعید_ابوالخیر
@shamimmarefat5
روزی چارلی چاپلین جوکی را برای تماشگران تعریف کرد.
همه خندیدند ،سپس برای بار دوم ان جوک را تعریف کرد ،این بار فقط تعدادی خندیدند
وقتی برای بار سوم آن جوک را تعریف کرد ،هیچکس نخندید .
سپس چارلی چاپلین جملات زیبایی گفت؛
اگر یک جوک نمی تواند چند بار تو را بخنداند ،چرا یک غم باید چند بار تو را بگریاند
@shamimmarefat5
تو مهربان باش
بگذار بگویند
ساده است!
فراموش کار است!
زود میبخشد...
سال هاست دیگر کسی در این سرزمین، ساده نیست...
اما تو تغییر نکن!
تو خودت باش ونشان بده
آدمیّت هنوزنفس میکشد..
@shamimmarefat5
#نماز_اول_وقت
#آیت_الله_بهجت قبل از اینکه مرجع تقلید بشن سیرو سلوک داشتن و میفرمودن من از جوونیام هر چشمی که وجود آقا امام زمان عج رو دیده باشه میشناختم اولین بار این اتفاق برام توی کاظمین افتاد یه جوونی رو دیدم از چشماش فهمیدم این آقا رو دیده انقدر پرس و جو کردم که اعتراف کرد رازش #نماز_اول_وقت بود حالا هِی بگید ما چرا #امام_زمان رو نمیبینیم.
@shamimmarefat5
『🌧☂』
عارضم خدمتتون که
قیمت #قلبِ_سالم حدودا ۵ میلیارد تومنه؛
اگه کسی تو این گرونی،
#مجانی سپرد دستتون
مواظبش باشید!
باشه ؟!
آفرین :)♥️
@shamimmarefat5
🔸 امام علی (ع): راستگویی، شمشیری برّان، در دست شجاع است.
📚 شرحنهجالبلاغه ۲۰:۲۶۹
@shamimmarefat5
🔴حتما بخونین 😂
زنی به شیطان گفت: آیا آن مرد خیاط را میبینی؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد؟
شیطان گفت: آری، این کار بسیار آسان است!
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی میکرد او را وسوسه کند، اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمیکرد.
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد.
سپس زن گفت : اکنون آن چه اتفاق می افتد را ببین و تماشا کن!
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت: چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم، پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد!
خیاط پارچه را به زن داد، سپس آن زن به خانه مرد خیاط رفت و در زد و زن خیاط در را باز کرد.
زن گفت: ممکن است برای ادای نماز وارد خانه تان شوم؟
زن خیاط گفت: بفرمایید، خوش آمدید.
پس از آن که نمازش تمام شد، بدون آنکه زن خیاط متوجه شود، آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت و سپس از خانه خارج شد ...
هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت، آن پارچه را دید. فورا داستان آن زن و معشوقه پسرش را به یاد آورد و همان موقع به فکرطلاق همسرش افتاد.
شیطان که این را دید گفت: اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف میکنم.
آن زن گفت: کمی صبر کن، نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟!
شیطان با تعجب گفت: چگونه؟
روز بعد آن زن پیش خیاط رفت و به او گفت: از همان پارچه زیبایی که دیروز از شما خریدم، کمی دیگر میخواهم، زیرا دیروز برای ادای نماز به خانه زنی محترم رفتم و آن پارچه را آن جا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم.
اینجا بود که مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را به خانه برگرداند ...
الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد و هر زنی را که میبیند، جیغ میکشد... 😂😂
@shamimmarefat5