6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨میرزا اسماعیل دولابی (ره)
فضایل عجیب روزه و رمضان
___@shamimmarefat5
صبح پنجشنبه تون بخیر
دریای زندگیتون
پر از امواج زیبای سلامتی
آسمون دلتون
خالی از ابرای غم و ناراحتی
و ساحل عمرتون
پر از ماسه های برکت و خوشبختی
🌹🍃🌹🍃🌹
@shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام رضا علیه السلام : ماه رمضان ماه برکت است ، ماه رحمت است ، ماه آمرزش است، ماه توبه است و ماه بازگشت (به سوی خدا) است ، هر کس در ماه رمضان آمرزیده نشود ، در کدام ماه دیگر مورد آمرزش قرار می گیرد ؟
✋🏻سلام آقا
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@shamimmarefat5
⭐️⭐️⭐️
گله هارا بگذار
ناله هارا بس کن
روزگارگوش ندارد که توهی شکوه کنی!
زندگی چشم نداردکه ببیند اخم دلتنگ تورا...
فرصتی نیست که صرف گله وناله شود!
تابجنبیم تمام است تمام!
مهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت!؟
یاهمین سال جدید!
بازکم مانده به عید!
این شتاب عمراست...
من وتو باورمان نیست که نیست!
زندگی گاه به کام است وبس است
زندگی گاه به نام است وکم است
زندگی گاه به دام است وغم است
چه به کام و
چه به نام و
چه به دام
زندگی معرکه همت ماست
زندگی میگذرد....
⭐️⭐️⭐️
@shamimmarefat5
1_8261928317.mp3
4.74M
شب های جمعه
آخه چه سری داره دلهامون میگیره
@shamimmarefat5
#داستان_شب 💫
در زمان کریمخان زند مرد سیه چرده و
قوی هیکلی در شیراز زندگی میکرد که در
میان مردم به سیاه خان شهرت داشت.
وقتی که کریمخان میخواست بازار وکیل
شیراز را بسازد ،او جزء یکی از بهترین
کارگران آن دوران بود...
در آن زمان چرخ نقاله و وسایل مدرن
امروزی برای بالا بردن مصالح ساختمانی
به طبقات فوقانی وجود نداشت بنابراین
استادان معماری به کارگران تنومند و قوی
و با استقامت نیاز داشتند تا مصالح را به
دوش بکشند و بالا ببرند
وقتی کار ساخت بازار وکیل شروع شد و
نوبت به چیدن آجرهای سقف رسید
سیاه خان تنها کسی بود که میتوانست
آجر را به ارتفاع ده متری پرت کند و استاد
معمار و ور دستانش آجرها را در هوا
می قاپیدند و سقف را تکمیل میکردند
روزی کریمخان برای بازدید از پیشرفت کار
سری به بازار زد و متوجه شد که از هر ده
آجری که سیاه خان به بالا پرت میکند شش
یا هفت آجر به دست معمار نمی رسید و
می افتد و می شکند
کریمخان از سیاه پرسید
چه شده نکنه نون نخوردی؟؟!!
قبلا حتی یک آجر هم به هدر نمی رفت و
همه به بالا میرسید!
سیاه خان ساکت ماند و چیزی نگفت
اما استاد معمار پایین آمد و یواشکی
بیخ گوش کریمخان گفت : قربان تمام زور
و قدرت سیاه خان و دلگرمی او زنش بود
چند روزست که زن سیاه خان قهر کرده
و به خانه ی پدرش رفته ، سیاه خان هم
دست و دل کار کردن ندارد اگر چاره ای
نیاندیشید کار ساخت بازار یک سال عقب
می افتد او تنها کسی است که میتواند آجر
را تا ارتفاع ده متری پرت کند
کریمخان فورا به خانه پدر زن او رفت و
زنش را به خانه آورد
بعد فرستاد دنبال سیاه خان و وقتی او به
خانه رسید با دیدن همسرش از شدت
خوشحالی مثل بچه ها شروع به گریه کرد
کریمخان مقدار پول به آنها داد و گفت
امروز که گذشت اما فردا میخواهم همان
سیاه خان همیشگی باشی
این را گفت و زن و شوهر را تنها گذاشت
فردا کریمخان مجددا به بازار رفت و دید
سیاه خان طوری آجر را به بالا پرت میکند
که از سر معمار هم رد میشود بعد رو به
همراهان کرد و گفت :
ببینید عشق چه قدرتی دارد
آنکه آجرها را پرت میکرد عشق بود
نه سیاه خان.
@shamimmarefat5