eitaa logo
کانال شمیم بهشت
837 دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
12.2هزار ویدیو
169 فایل
کانال شمیم بهشت 🌼🌻 🌼🌻یامهدی فاطمه (س) یار مظلومان جهان برای ظهورت دعای فرج میخوانم 🌼🌻بهترین کانال مذهبی و معنوی شمیم بهشت ۰( اللهم عجل الولیک فرج والعافیت ونصر ) @shamimmarefat5 ارتباط با مدیر محترم ⚘⚘⚘⚘ ممنونم که پستها رو فوروارد میکنید نه کپی
مشاهده در ایتا
دانلود
مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته . یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا . در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن .یک عده از افراد بر میگردن کاشان . یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن . اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری . از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده . دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت. با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه . همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه. چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرم از راه رسید . مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد ، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد …. همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن . مقبل میگه :با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند . یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت . پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند مقبل میگه : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود . حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش: کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون طپیده میدان کربلا گر چشم روزگار بر او زار میگریست خون میگذشت از سر ایوان کربلا نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد فریاد العطش ز بیابان کربلا - اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان . محتشم ادامه داد: روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار - در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده . محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله: این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی دود از زمین رسانده به گردون حسین توست این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست - با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند .و ملکی این شعر محتشم را میخواند: خاموش محتشم که دل سنگ آب شد بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد خاموش محتشم که از این حرف سوزناک مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد - محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد . پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت مقبل میگوید : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود . مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند . مقبل گوید رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم . مقام محتشم از من خیلی بالاتر است . شروع کردم به خواندن اشعارم: نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت هوا زور مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب
کانال شمیم بهشت
مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه ب
سر نگون گردید بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها غش کرد . مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود . ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد : ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد . مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند @shamimmarefat5
سلام صبحتون بخیر عزاداری شما قبول امروز روز پرکشیدنِ بزرگ مردیست که در سالیانی دراز غم عظیم کربلا را لابلای بغض ومناجات به آسمان هدیه کرده شهادت امام سجادعلیه السلام تسلیت @shamimmarefat5
🍂حضرت_زینب 🍁اسارت سینه ها لبریز ماتم بود بعد از کربلا اشک ها سیل دمادم بود بعد از کربلا از وداع جانگداز ظهر عاشورای تو غربت عترت مسلم بود بعد از کربلا بسکه از لبهای سقایت عطش باریده بود آب هم در علقمه کم بود بعد از کربلا سوره های قامت اکبر که قرآن دل است مصحفی پاشیده از هم بود بعد از کربلا روی زخم سینه و لبهای خشک قاسمت از عسل یک جرعه مرهم بود بعد از کربلا خون اصغر را که پاشیدی بسوی آسمان ماتم اولاد آدم بود بعد از کربلا جای خلخال زنان و دختران اهلبیت در اسارت بند محکم بود بعد از کربلا من خودم دیدم به پاس حرمت اشک یتیم قامت یک نیزه را خم بود بعد از کربلا بسکه نامت برده بود و بسکه سیلی خورده بود سوی چشم دخترت کم بود بعد از کربلا من که جا در دامن پر مهر کوثر داشتم گوشه ی ویرانه جایم بود بعد از کربلا هر زمان طفل صغیری دید زین العابدین ناله اش با گریه توأم بود بعد از کربلا واژه هایی مثل عباس و حسین و علقمه همردیف اسم اعظم بود بعد از کربلا خون پاکت دین جدت را جهانى میکند ساقی ات عشق مجسم بود بعد از کربلا اسماعیل پورجهانی @shamimmarefat5
Sadegh Ahangaran - Bia Ta Beravim (128).mp3
2.67M
جاده واسب مهیاست بیا تا برویم حاج صادق آهنگران @shamimmarefat5
یازهرا🌺: ‍ زمزمه وزمینه شهادت حضرت سجاد (ع) به کربلا بودم،اسیر بیماری،عمه ی من می کرد، زمن پرستاری چقدرسختم بود،به جنگ با دشمن،توان نبودم تا،پدر کنم یاری یا ابتا مظلوم،یا ابتا مظلوم،یا ابتا مظلوم،یا ابتا مظلوم۲ ________ به روزعاشورا،یکی یکی گلها،زباغ زهرایی،چیده شد وپرپر در آن میان بوده،کارمن اشک وآه،حسرت وتنهایی،فتاده در بستر یا ابتا... ____________ به خیمه بودم من،شرر در آن افتاد،زحمله ی دشمن،عمه نجاتم داد غروب عاشورا،طلوع غارت بود،زنان وطفلانِ، فراری وفریاد یا ابتا.... _____________ پیکر بی سر را،به بوریا بردم،ناله زدم آنجا،به خاک بسپردم به کوفه ودر شام،به من جسارت شد،دعای من این بود،که کاش می مردم یا ابتا.... شعر :اسماعیل تقوایی @shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🌸الهی لحظاتتون 💞متبرك به نگاه خدا 🌸دلتون گرم از آفتاب امید 💞ذهنتون پراز افکار ناب 🌸قلبتون مملو از مهربانی‌ 💞دست تون سرشار از بخشندگی 🌸و آرزوهاتون برآورده سلام عصرتون به خیر
🕊خــدایا 🌾به حق مهربانیت 🕊حاجاتی که به صلاح ماست 🌾را برآورده بفرما... 🕊و به همه آرامش دل 🌾و سلامتی جسم و جان 🕊و عاقبت بخیری عطا بفرما... 🌾الهی آمین 🕊روزتون پر از استجابت دعا @shamimmarefat5
🌺 ﺧﺪﺍی ﻣﻦ ... ﺑﺮﺍی ﺩﻟﻢ "ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" ﺑﺨﻮﺍﻥ... "ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ (ﻣﻀﻄﺮ)..... تا آرام گیرد این قلب نا آرام من..... "خدای من".... به حضورت، به نگاهت، به یاریت نیازمندم..... سال هاست به این نتیجه رسیده ام که " تو " آن مشترک مورد نظری هستی که همیشه در دسترسی... 🌺 * اِلٰهی وَ رَبّی مَنْ لی غَیْرُکَ*🌺 🖤@shamimmarefat5🖤