Sadegh Ahangaran - Bia Ta Beravim (128).mp3
2.67M
جاده واسب مهیاست بیا تا برویم
حاج صادق آهنگران
@shamimmarefat5
یازهرا🌺:
زمزمه وزمینه شهادت حضرت سجاد (ع)
به کربلا بودم،اسیر بیماری،عمه ی من می کرد، زمن پرستاری
چقدرسختم بود،به جنگ با دشمن،توان نبودم تا،پدر کنم یاری
یا ابتا مظلوم،یا ابتا مظلوم،یا ابتا مظلوم،یا ابتا مظلوم۲
________
به روزعاشورا،یکی یکی گلها،زباغ زهرایی،چیده شد وپرپر
در آن میان بوده،کارمن اشک وآه،حسرت وتنهایی،فتاده در بستر
یا ابتا...
____________
به خیمه بودم من،شرر در آن افتاد،زحمله ی دشمن،عمه نجاتم داد
غروب عاشورا،طلوع غارت بود،زنان وطفلانِ، فراری وفریاد
یا ابتا....
_____________
پیکر بی سر را،به بوریا بردم،ناله زدم آنجا،به خاک بسپردم
به کوفه ودر شام،به من جسارت شد،دعای من این بود،که کاش می مردم
یا ابتا....
شعر :اسماعیل تقوایی
@shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
🌸الهی لحظاتتون
💞متبرك به نگاه خدا
🌸دلتون گرم از آفتاب امید
💞ذهنتون پراز افکار ناب
🌸قلبتون مملو از مهربانی
💞دست تون سرشار از بخشندگی
🌸و آرزوهاتون برآورده
سلام عصرتون به خیر
🕊خــدایا
🌾به حق مهربانیت
🕊حاجاتی که به صلاح ماست
🌾را برآورده بفرما...
🕊و به همه آرامش دل
🌾و سلامتی جسم و جان
🕊و عاقبت بخیری عطا بفرما...
🌾الهی آمین
🕊روزتون پر از استجابت دعا
@shamimmarefat5
🌺 ﺧﺪﺍی ﻣﻦ ...
ﺑﺮﺍی ﺩﻟﻢ "ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" ﺑﺨﻮﺍﻥ...
"ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ (ﻣﻀﻄﺮ).....
تا آرام گیرد این قلب نا آرام من.....
"خدای من"....
به حضورت،
به نگاهت،
به یاریت نیازمندم.....
سال هاست به این نتیجه رسیده ام که " تو "
آن مشترک مورد نظری هستی
که همیشه در دسترسی...
🌺 * اِلٰهی وَ رَبّی مَنْ لی غَیْرُکَ*🌺
🖤@shamimmarefat5🖤
سی سال در فراقِ پدر گریه کرد و گفت:
بازارِ شام جایِ عزیزانِ ما نبود...
#خداحافظ_ای_یادگارِ_کربلا💔
#شهادت_امام_سجادع_تسلیت_باد🏴
⚫️هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
🌺از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام...
امان از شام !
🔴در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1⃣ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2⃣سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3⃣زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4⃣از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5⃣ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6⃣ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7⃣ ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
⚫️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین..
📕برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
@shamimmarefat5