به نام زیباترین🌻
اولین سلام تقدیم به ساحت
قدسی قطب عالم امکان؛
حضرت صاحب الزمان(عج) 🌻
.
.
•| #پاےدرسدل |•
زندگی؛ معمولا ما را از #خدا
دور میکند...!
چون ما نمیتوانیم آنچنان که باید ،بھ سویِ خدا حرکت کنیم...!
ولی...؛
مناجات با خدا و مرورِ همه غمها و آرزوها ؛
در گفتگو با حضرتپروردگار...
انسان را در جایی کھ باید باشد قرار میدهد!
#خلوتکردنباخدا...؛
تمامِ آسیب های انسان را جبران میکند.
#استادپناهیان
+باخدا♥️حرفبزنیم :)
@shamimmarefat5
شاید گناه کردی
امــا...
تو هنوز زندهای
تو داری نفسمیکشی
تو هنوز اختیارداری
تو میتونی برگردی 😍
پس برگرد تا دیر نشده
همین امروز با اولین گام 🌱
@shamimmarefat5
اَسـیر شُمآ شُدنـ خوب اَسٺ
اَسـیرِ |شُھدٵ| شدن رامیگویم
خوبے اَش
بہ ایـن اسـٺ کہ
ازاسـآرٺِ دُنیـآ آزاد میشوۍ ♥️
#عندربھمیرزقون
#یادکنیمشھداروباذکرصلواٺ📿
@shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نیایش_صبحگاهی
الهی
بهترین آغازها آن است که
با تکیه بر نام و حضور تو باشد
با توکل به اسم اعظمت
آغاز میکنیم روزمان را،
الهی!
هر جا که تو باشی
نگاهها مهربان
کلامها محبت آمیز
و رفتارها سرشار از مهر میشوند
الهی
تو همیشه کنارمان باش
تا همه چیز سامان یابد
🌸موزیک آرامبخش
@shamimmarefat5
امامزمــانعج:
اگر (واقعا) طالب هدایت باشی
هدایت خواهی شد ..
و اگر (واقعا) چیزی را بخواهـی
آن را خواهی یافـت:)
💕🖤💕@shamimmarefat5
🔘داستان کوتاه
راننده ماشینی در دل شب راهش را گم کرد و بعد از مسافتی ناگهان ماشینش هم خاموش شد.
همان جا شروع به شکایت از خدا کرد: خدایا پس تو داری اون بالا چکار میکنی؟و...
در همین حال چون خسته بود خوابش برد، وقتی صبح از خواب بیدار شد از شکایت شب گذشتهاش خیلی شرمنده شد.
ماشینش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود...
همه ما امکان به خطا رفتن را داریم، پس اگر جایی دیدیم که کــارمان پیــش نمیرود، شکایت نکنیم، شایـد اگــر جلــوتر برویم پرتگاه باشد...
#بهار_مهدوی
@shamimmarefat5
#داستان
✨﷽✨
✅داستان میرداماد و دختر شاه عباس صفوی :
✍شب هنگام (میرداماد) – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید. دختر پرسید: شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشهای از اتاق خوابید. صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران، شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی! محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد…
شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و … علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره
نمود.
@shamimmarefat5
*دعايی زیبا از بابا طاهر :*
*خدایا دانشی ده ؛؛غم نگیرم .*
*بده آرامشی ؛ ماتم نگیرم .*
*خدایا ازشهامت بی نصیبم،*
*شهامت ده که آرامش بگیرم.*
*خدایا ؛این تفاوت بر من آموز.*
*که در گمراهی مطلق نمیرم.*
*ابرها به آسمان تكيه ميكنند*
*درختان به زمين و انسانها به مهرباني يكديگر*
*گاهي دلگرمي يك دوست چنان معجزه ميكند كه انگار خدا در زمين كنار توست*
*جاودان باد سايه دوستانيكه*
*شادي را علتند نه شريك*
*و غم را شريكند نه دليل..*
@shamimmarefat5