🌷فاطمیهی امسال،
با فاطمیههای قبل فرق میکند!
ما چادرکشیدن را به چشم دیدهایم..
#فاطمیه
@shamimmarefat5
✍اهمیت و ارزش نظام....!
🖤شهید حاج قاسم سلیمانی:
نماز اگر قضا شد امکان مجدد آن وجود دارد،
اما نظام اگر آسیب دید...
نماز آسیب میبیند
دین آسیب میبیند،
به این دلیل امام(ره) حفظ نظام را اوجب واجبات و واجبتر از نماز دانسته...
@shamimmarefat5
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا کند که مادررررررررری زمین نخورد 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
@shamimmarefat5
|🖤🥀|
آخرش هم نشڪست بغض گلوے حسنم
سر قولش جگرش پاره شد و لب نگشود😭
#لعناللهقاتلیڪيافاطمةالزهراءۜ🔥
@shamimmarefat5
چهارده قرن است که بوی دری سوخته،
در کوچه پس کوچه های تاریخ پیچیده است...
چهارده قرن است صدای حق طلبی و ندای ظلم ستیزی در گوش تاریخ زنگ می زند...
چهارده قرن است که چشمان منتظر مادر به در دوخته شده...
الهی بحق لحظهی جانسوزی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) سرور بانوان عالم, بین در و دیوار دردمندانه ندا سر دادند "ولدی مهدی..." فرزندم مهدی تو بیا و انتقام مادرت را بگیر...از باقی عصر غیبت بر ما ببخش و ظهور امام زمان ما را, آن آخرین خورشید از نسل پیامبر مهربانی...رحمة للعالمین...طلوع امید و زندگانی...را برسان.
اللهم عجل لولیک الفرج بحق فاطمه الزهرا سلام الله علیها🤲
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
@shamimmarefat5
نشسته ام جلوے در، به میخ میگویم...
گمان نداشت دلم، انقدر خطر داری!
#پوریا_باقری
#فاطمیه
@shamimmarefat5
✨﷽✨
#پندانه
✍ شاکربودن انسان را مسرور میکند
🔹نویسندهای مشهور، در اتاقش تکوتنها نشسته بود. با دلی مالامال از اندوه، قلم در دست گرفت و چنین نوشت:
🔸«سال گذشته، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را درآوردند. مدتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت.
🔹در همین سال ۶٠ساله شدم و شغل مورد علاقهام از دستم رفت. ۳۰ سال از عمرم را در این مؤسسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم.
🔸در همین سال درگذشت پدرم غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت.
🔹در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکیاش محروم شد. مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود.
🔸ازدسترفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد.»
🔹و در پایان نوشت:
«خدایا، چه سال بدی بود پارسال!»
🔸در این هنگام همسر نویسنده، بدون آنکه او متوجه شود، وارد اتاق شد و همسرش را غرق افکار و چهرهاش را اندوهزده یافت.
🔹از پشتسر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود، خواند. بیآنکه واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود، اتاق را ترک کرد.
🔸اندکی گذشت و دوباره وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد.
🔹نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید؛ روی کاغذ نوشته شده بود:
🔸«سال گذشته از شر کیسۀ صفرا که سالها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم.
🔹سال گذشته در سلامت کامل به سن ۶۰ رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم. حالا میتوانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزونتر صرف نوشتن کنم.
🔸در همین سال بود که پدرم، در ۹۵سالگی، بدون آنکه زمینگیر شود یا متکی به کسی گردد، بیآنکه در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت.
🔹در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید.
🔸اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بیآنکه معلول شود، زنده ماند.»
🔹و در پایان نوشته بود:
«سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!»
🔸نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرمکننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته، بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیر شد.
🔹در زندگی روزمره باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار میکند بلکه شاکربودن است که ما را مسرور میسازد.
@shamimmarefat5