eitaa logo
کانال شمیم بهشت
796 دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
12هزار ویدیو
169 فایل
کانال شمیم بهشت 🌼🌻 🌼🌻یامهدی فاطمه (س) یار مظلومان جهان برای ظهورت دعای فرج میخوانم 🌼🌻بهترین کانال مذهبی و معنوی شمیم بهشت ۰( اللهم عجل الولیک فرج والعافیت ونصر ) @shamimmarefat5 ارتباط با مدیر محترم ⚘⚘⚘⚘ ممنونم که پستها رو فوروارد میکنید نه کپی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 عملی در صبح جمعه جهت بخشش گناهان 🔵 در روایت آمده است کسى که پیش از نماز صبح روز جمعه سه مرتبه (از روى خلوص نیّت) بگوید: 🌕 اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذی لا اِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومِ، وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ گناهانش آمرزیده مى شود، هرچند که بیشتر از کف دریا باشد. 📚 بحارالانوار ج ۸۶ ، صفحه ۳۵۹ حدیث ۳۶ 📚 مفاتیح الجنان انتهای اعمال شب جمعه
مرا ببخش مادر این دنیا ارزش لگد زدن به شکمت را نداشت حالا درسته با کفگیر و شلنگ جبران کردی ولی خب واقعا این اون دنیایی که فکرش میکردم نبود😁😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shamimmarefat5 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سلام امام زمانم✋🌸 جوابِ سلام، واجب است! لذت شعر به آن است که والا باشد هدف شعر ظهور گل زهـــــرا باشد جان ناقابل ما نذر شما مهدی جان علت هستی ما حضرت مـولا باشد که السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجان @shamimmarefat5
🌸اولین آدینه بـهار سـال ۱۴۰۳ شما سراسر خوشبختی 🌸امروزتون سـبز روزتون پراز نشاط 🌸روزتون پراز احساس روزتون پراز انرژی 🌸الهـی هر ‌روزتون نوروز باشه 🌸و تا آخـرسـال بهترین و زیباترین احوالات 🌸را داشته باشیـد @shamimmarefat5
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🔆 برای رسیدن باید رفت! ✍️ نشسته بودم در اتاق انتظار، داشتم شیر خوردن نوزادی را تماشا می‌کردم! و لبخند مادرش را که بیش از نوزادش مست این زیباترین اتفاق هستی بود. او صاحب اسم رزّاق خدا بود و شاید نمی‎‌دانست که اینهمه مستی‌اش از شیر دادن، از کدام حقیقت هستی می‌آید. • در همین حین بود که مادری به همراه دختربچه‌ی دوساله‌اش وارد اتاق شد و تا دید نوزادی در آغوش مادرش شیر می‌خورد حواس دخترک را پرت کرد و او را به سمت بیرون راهنمایی کرد و بعد از دقایقی بدون دخترش برگشت! • وارد که شد عذرخواهی کرد و گفت : داریم عادت شیر خوردن را از دخترم می‌گیریم، آنقدر در بحران است و غمگین، که هر صحنه‌ای که او را یاد شیرخوردن می‌اندازد، او را بهم می‌ریزد عجیب! • لبخند زدیم و نشست... و شروع کرد از غصه‌ی خودش حرف زدن! او بیش از دخترکش از این روزهایی که در حال سپری شدن بود، بهم ریخته بود و اشکش بند نمی‌آمد... و من تازه فهمیدم چرا باید شاهد این ماجرا می‌بودم : √ کندن‌ها و گذشتن‌ها خیلی سختند! خیلی... مخصوصاً وقتی که تو باید از آغوشی جدا شوی که از خودت به تو عاشق‌تر است! از خودت به تو مهربان تر است! و این جدا شدنِ ظاهری، برای او سخت‌تر است تا تو! اما سرآغاز یک رسیدنِ جاودانه است. • گاهی کودک فکر میکند مادرش دیگر دوستش ندارد که دیگر بصرف نوشیدن شیر در آغوشش نمی‌کشد! او نمی‌داند که تمام جانِ مادر در این فراق تب کرده است و درد می‌کند. اما این حقیقتِ دنیاست که برای رسیدن باید رفت! و مادر یا پدر کسی است که از خود می‌گذرد تا تو برسی! • کارم تمام شد و راه افتادم به سمت خانه! در میان مکالمه‌ی چند نفر در سالن مترو، فهمیدم چه عصبانی‌اند از رمضان. چقدر دلم میخواست ماجرای آن مادر و کودک را برایشان تعریف کنم. بابا می‌گفت هیچ کس اندازه خدا بنده‌اش را لوس نکرده و اینهمه نعمت را در مدلهای مختلف به پایش نریخته ! حالا همین خدا گفته اینها را بگذار کنار سفره‌ی دیگری برایت چیده‌ام! باید بلندشی از سفره‌ی قبلی تا این سفره به جانت مزّه کند! • و ما چقدر شبیه همان کودک دو ساله‌ از دست خدا عصبانی می‌شویم. کاش به ما گفته بودند «برای هر رسیدنی باید رفت!» آنهم از چیزی که دوستش داری. «جهل» شاید تنها عامل « چراها و گِله‌های » آدمها از همدیگر است! حتی از خدا! برای بزرگ شدن هم باید رفت! باید خود را گذاشت و رفت! به «چرا» که مبتلا شدیم درحقیقت خورده‌ایم به دیوارِ جهلِ درون خودمان! 🌿🌿🌿🌿🌿 @shamimmarefat5
📔داستان_کوتاه مـردی نـزد عالمی از پــدرش شکایت کرد. گفت: پدرم مرا بسیار آزار میدهد. پیــر شده است و از من میخواهد یک روز در مزرعه گندم بکارم روز دیگر میگوید پنبه بکار و خودش هم نمیداند دنبال چیست؟ مرا با این بهانه‌گیری‌هایش خسته کرده است... بگو چه کنم؟ عالم گفت: با او بساز گفت: نمی‌توانم عالم پـرسید: آیا فرزنـد کوچکی در خانه داری؟ گفت: بلی گفت: اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب کند آیا او را می‌زنی؟ گفت: نه، چون اقتضای سن اوست آیا او را نصیحت میکنی؟ گفت: نه چون مغزش نمی‌رود و ... گفت؛ میدانی چرا با فــرزندت چنین برخورد میکنی؟! گفت: نه گفت: چون تو دوران کودکی را طی کرده ای و میدانی کودکی چیست، اما چون به سن پیری نرسیده‌ای و تجربه‌اش نکرده‌ای، هرگز نمیتوانی اقتضای یک پیر را بفهمی!! "در پـیـری انـســان زود رنــج میشــود، گوشه‌گیر میشود، عصبی میشود، احساس ناتوانی میکند و ... "پس ای فرزند برو و با پدرت مدارا کن اقتضای سن پیری جز این نیست." @shamimmarefat5
سلام صبح زیبـای شنبه تون بخیر روزتـون معطر به بـوی مـهربانی الهی دلتـون شـاد لبتون خـندان قلبتون مملو از آرامـش باشـه هفته ای پـر از خـوشبختی خـیر و بـرکت و سـلامتی بــراتـون آرزومـنـدم... اول هفته تـون زیبـا @shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️فرزند شهید علیدادی: قول می‌دهم وقتی بزرگ شدم با فرزندان شهدایی که اسرائیل آن‌ها را شهید کرده، اسرائیل را نابود کنیم. ❌ انشاءالله که همینطور هست تو میتونی عزیزم آینده برای شماست. @shamimmarefat5
لبیک یا حسین.......👆👆 🔷️ چوب خدا یکی از دوستان مورد اعتماد که از اهالی کربلا بودند و در آنجا به دنیا آمده و سالها زندگی کرده بودند، تعریف میکرد: زمان صدام حسین پیاده روی در اربعین به شدت ممنوع بود و اگر کسی را در این راه دستگیر می کردند به شدت مجازات می کردند، برای همین هم بسیاری از شیفتگان امام حسین شبانه و گاهی روزها بطور قاچاق و پنهانی و از میان نخلستانها پیاده روی را انجام میدادند، ما هم فرزندان کوچک خود را کنار جاده و میان نخلها می گماشتیم تا زوار را به خانه دعوت کرده و از آنها پذیرایی کنیم. روزی یکی از بچه ها کنار نخلی نشسته و منتظر زائر بود که ناگهان یکی از ماشینهای گشت صدام از آنجا عبور کرد، وقتی پسر بچه را دیدند حدس زدند که او به خاطر پذیرایی از زوّار ایستاده است، برای همین ماشین ایستاد و یکی از مأمورین نزد آن پسر بچه امد واز او پرسید: برای چه آنجا ایستاده ؟؟؟ پسرک گفت: خسته ام و دارم استراحت مبکنم. مأمور عصبانی شد و چند فحش رکیک به او داده و سیلی محکمی به گوش آن پسر بچه نواخت. وقتی مأمور به سمت ماشین برگشت ، هنگام سوار شدن قنداق تفنگش در قسمتی از میله های ماشین گیر کرده وماشه کشیده شده و شلیک شد و آن مأمور نقش زمین گردیده و درخون خود غلتید و همانجا به درک واصل شد. با آل علی هر که در افتاد ور افتاد. ❤ صلی الله علیک یا اباعبدالله. @shamimmarefat5 💐💐💐