eitaa logo
شمیم افق ( دختران)
60 دنبال‌کننده
465 عکس
262 ویدیو
107 فایل
شبکه مجازی یاوران مراکز افق تابستانی رویایی با برنامه های متنوع ادمین کانال @shamim_ofogh_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️فیلمی قدیمی از عزاداری جالب یزدی‌ها در ۷۰سال پیش
18.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
6️⃣ انیمیشن داستان عاشورا برای کودکان 🌷 سخنرانی امام(ع) در مکه و دعوت از مردم برای یاری دین خدا؛ همچنین بیان گفتگوی محمد بن حنفیه و اباهُره با امام حسین(ع)؛ نیز دیدار زهیر با امام حسین(ع)
🐫 سيدبحرالعلوم ره به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بين راه راجع به اين مساله، كه گريه بر امام حسين (ع) گناهان را مى‌آمرزد، فكر مى‌كرد. 🐎 همان وقت متوجه شد كه شخص عربى كه سوار بر اسب است به او رسيد و سلام كرد. بعد پرسيد: جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرورفته‌اى؟ و در چه انديشه‌اى؟ اگر مساله علمى است بفرماييد شايد جواب را بدانم. 🤔 سيدبحرالعلوم : در اين باره فكر مى‌كنم كه چطور مى‌شود خداوند، اين همه ثواب به زائرين و گريه‌كنندگان بر حضرت سيدالشهداء(ع) مى‌دهد؟ 👣 مثلا در هر قدمى كه در راه زيارت برمى‌دارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مى‌شود و براى يك قطره اشك، تمام گناهان صغيره و كبيره‌اش آمرزيده مى‌شود. 👑 آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن! من براى شما مثالى مى‌آورم تا مشكل حل شود. «سلطانى به همراه درباريان خود به شكار رفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سختى فوق العاده‌اى افتاد و بسيار گرسنه شد. 🐑 خيمه‌اى را ديد و وارد آن خيمه شد. در آن سياه چادر، پيرزنى را با پسرش ديد. آنان در گوشه خيمه، گوسفندی داشتند و از راه مصرف شير اين گوسفند، زندگى خود را مى‌گرداندند. 🍖 وقتى سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولى به خاطر پذيرايى از میهمان، آن گوسفند را سربريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طورى كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را براى اطرافيان نقل كرد. ⁉️ در نهايت از ايشان سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش ميهمان‌نوازى پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملى بايد انجام بدهم؟ يكى از حضار گفت: به او 100 گوسفند بدهيد. 👈 ديگرى كه از وزراء بود، گفت: 100 گوسفند و 100 اشرفى بدهيد. 👈 يكى ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد. 😐 سلطان گفت: هر چه بدهم كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم، آن وقت مقابله به مثل كرده‌ام. چون آنها هرچه را كه داشتند به من دادند، من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود. 👌 بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سيدالشهداء(ع) هرچه از مال و منال و اهل و عيال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد. 👈 پس اگر خداوند به زائرين و گريه كنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد نبايد تعجب نمود. چون خداوند كه خدائيش را نمى‌تواند به سيدالشهداء(ع) بدهد، پس هر كارى كه مى‌تواند انجام مى‌دهد. ⚠️ يعنى باصَرف نظر از مقامات عالى خودش، به زوار و گريه كنندگان آن حضرت؛ درجاتى عنايت مى‌كند و در عين حال اين‌ها را جزاى كامل براى فداكارى آن حضرت نمى‌داند. 😔😔 چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيدبحرالعلوم غايب شد.🕋 📚 منبع:‌ العبقرى الحسان، ج۱، ص۱۱۹.
💢 داش مشتی که با تشییع جنازه روضه خوان سید الشهدا(ع) تبدیل به منبری و روضه خوان امام حسین(ع) گردید. ♦️ روزها در محله صابون پز خانه، اطراف خیابان مولوی در تهران، با یکی از دوستانش می‌نشست و دست فروشی می‌کرد. ♦️یکی از روزها که مشغول این کار بود، جمعی از مردم سیاهپوش را دید که با سر دادن ذکر «لا اله الا الله» جنازه‌ای را تشییع می‌کنند. یادش آمد که هر کس در تشییع جنازه‌ای شرکت کند حتی به اندازه چند قدم، از اجر معنوی این کار برخوردار می‌شود. ♦️پس پشت سر جمعیت به راه افتاد. کمی جلوتر، مردم جنازه میت را بر زمین گذاشتند. حسین تهرانی سعید همراه مردم، کنار جنازه نشست و فاتحه‌ای خواند. ♦️ به محض تمام شدن فاتحه، حالش دگرگون شد. اما هنوز نمی‌دانست چه خبر است. به سراغ کسب و کار دست فروشی رفت اما نه تنها رغبتی برای ادامه این کار نداشت، بلکه برنامه زندگی‌اش را به کلی دگرگون می‌دید. ♦️ به طرف جمعیتی که جنازه را تشییع می‌کردند؛ برگشت و شنید که آن پیکر در حال تشییع، جسم مبارک «آقا شیخ حسین زاهد» است. بعدها خودش درباره این ماجرا می‌گفت: من از برکات تشییع جنازه شیخ حسین زاهد بود که به راه راست هدایت و روحانی و منبری شدم. ♦️حسین تهرانی سعید که از داش مشتی های تهران و پهلوان زورخانه بود و از مریدهای طیب حاج رضایی به شمار می رفت؛ از برکات تشییع جنازه یکی از مریدان آقا امام حسین (ع) چنان تغییر کرد که از کارهای گذشته اش توبه نمود و وارد مدرسه علمیه آیت الله مجتهدی تهرانی شد و توسط ایشان ملقب به شیخ حسین کبیر تهرانی گردید.
به همین راحتی🌷 فکر می کنی چطور می توانی به خدا نزدیک بشوی. با خودت می گویی: «یعنی دوستی با خدا خیلی سخته؟ از کجا می تونم شروع کنم؟» این کار اصلاً سخت نیست و با چند کار ساده می توانی خدا را خوش حال کنی. نماز اول وقت را فراموش نکن و به پدر و مادرت نیکی کن؛ به همین راحتی.
نشاطستان😊 خیال می‌کنند وقتی می‌گوییم «نشاط»، یعنی باید آنجا (مدرسه) بزن و بکوب و رقّاصی و [امثال این‌ها باشد]! نشاط این نیست؛ نشاط یعنی جوان سرزنده باشد، پژمرده نشود؛ با ورزش، با فوق‌برنامه‌های آموزنده و جذّاب، با این چیزها. نشاط این است که شما کاری کنید که این جوان، سرحال، سرزنده، باامید، باانگیزه، آماده‌ به کار و پُرانرژی مشغول کار بشود، درس بخواند.