eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.3هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 ✔️تشرّف علامه حلّی خدمت امام عصر علیه السلام. ➖▪️➖🌟📜🌟➖▪️➖ 🌟علامه حلی در شب جمعه ‏ای تنها به زیارت امام حسین علیه‏ السلام می ‏رفت. سواره بود و شلاقی در دستش.اتفاقاً در راه عربی که پیاده به سمت کربلا می‏ رفت، با او همراه شد. بین راه مرد عرب مسئله ‏ای را مطرح کرد. علامه حلی خیلی زود فهمید مرد عرب بسیار با اطلاع وعالم است.چند سوال کرد تا بفهمد مرد عرب چه عیار علمی ‏ای دارد.او هم همه را جواب داد.علامه از علم مرد عرب به وجد آمده بود، جواب تمام مشکلات علمی ‏اش را یکی یکی می‏ گرفت. ▪️در بین سوال و جواب‏ها نظرشان متفاوت شد. علامه فتوای عرب را قبول نکرد و گفت: این فتوا بر خلاف اصل و قاعده است و روایتی برای استناد ندارد. مرد عرب گفت: دلیل این حکم که من گفتم، حدیثی است که شیخ طوسی در کتاب تهذیب نوشته است. 🌟علامه گفت: این حدیث را در تهذیب ندیده ‏ام. 👈مرد گفت: در آن نسخه ‏ای که تو از تهذیب داری از ابتدا بشمارد، در فلان صفحه و فلان سطر پیدا می‏ کنی. ▪️علامه از شدت علم و دانستن غیب شک برد که شاید همراهش امام زمان (عجل‏ الله تعالی فرجه‏ الشریف) است.ناگاه شلاق از دستش افتاد. مرد عرب خم شد تا شلاق را بردارد. علامه گفت: به نظر شما ملاقات با امام زمان (عجل ‏الله تعالی فرجه ‏الشریف) امکان دارد؟ 🌟مرد عرب شلاق علامه را در دستش گذاشت و گفت: چطور نمی‏ شود در حالی که دستش در دستان توست.علامه از بالای مرکبش پایین افتاد و پای امام را بوسید و از شوق زیاد بیهوش شد. به هوش که آمد، هیچ کس در آنجا نبود.ناراحت شد و افسرده. ▪️وقتی به خانه برگشت، کتاب تهذیبش را برداشت. به صفحه‏ ای که امام گفته بود نگریست و حدیث را دید. 👈کنار حدیث و در حاشیه کتاب نوشت: این حدیثی است که مولای من صاحب‏ الامر من را به آن خبر دادند. ➖▪️➖🌟📜🌟➖▪️➖ 📚بحارالانوار،ج۷ 🌤الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة🌤
🔻خوردن یک قاشق عسل🍯قبل از خواب😴 باعث سلامت کبد و داشتن خوابی راحت می شود. 🍯عسل خواب آور است. كساني كه کم خوابی دارند👇 قبل از خواب چند قاشق مرباخوری عسل مصرف کنند.
✨﷽✨ ✨ به قلبت❤️رجوع کن اگر حالت خوبست به باورهایت ایمان بیاور اگر حالت خوب نیست همچون خانه کلنگی آن رابکوب و از نو بساز برای دیر نیست
: 🌺🍃برای رسیدن به جمیع مطالب و به خصوص توسعه در و خلاصی از زندان و این ختم بسیار مجرب و بسیاری توسط آن به حاجت خویش رسیده اند از روز تا و هر روز مرتبه سوره تبت را خوانده و در هر روز بعد از مرتبه خواندن سه مرتبه این دعا را بخواند :👇 💞بسم الله الرحمن الرحیم اللهُمَّ اِنِی اَسئَلُکَ بِحَقِّ سَورةِ تَبَّتَ و فَضلَها و بِحَقّ اَسمائِکَ و لُطفِها یا وَدودُ اَسرِعَ بِالاِجابةِ و یَسِّرلی مَطلوبی و لِجَمیعِ المُومنینَ یا عَزیزَ المَنعِ الغالِبُ عَلی اَمرِه فَلا شیءٍ یُعادِلهُ مِن خَلقِه یا رَحمنَ کُلِّ شی ءٍ و راحِمَهُ یا سَریعُ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الراحِمین و صَلّی اللهُ علی سَیِّدِنا مُحَمَدٍ و آله اَجمَعین 📒منبع : حاشیه خلاصه الاذکار نسخه خطی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌺🍂🌺🍂 🍃🌸 🌺 🌹🍃برآورده شدن حاجت در سه روز🍃🌹 💜جهت روا شدن حاجت سه روز متوالی هر روز صد بار این کلمات را بخواند که البته مراد او حاصل شود ✨بسم الله ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم یا وَفِیُّ یا حَفِیُّ یا قائِمُ یا دائِمُ یا فَردُ یا اَحَدُ یاصَمَدُ یا وِترُ یا حَیُّ یا قَیّومُ بِرَحمَتِکَ اَستَغیثُ✨ 📚 منبع : جواهر مکنونه ص 261 🌺 🍃🌸 🌺🍂🌺🍂 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
هر روز جمعه ۲۰ مرتبه و یا ۴۰ مرتبه(چهل مرتبه برتر است) به نیت 💰 آیه شریف ۶۴ 💕را بخوانید انشالله اثرش تا جمعه هفته بعد دیده خواهد شد
حافـــظ کجای کاری؟ فالت غلط در آمــدツ گفتی غمـت سرآیـــد این عمر من سرآمـــد 🏴مهدی ولی نیامـــد (روزهای چشم به راهی😭) 📿ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج📿
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃 مطابق 📅 اول آذر ۱۳۹۹ هجری شمسی پنجم ربیع الثانی ۱۴۴۲ هجری قمری ۲۱ نوامبر ۲۰۲۰ میلادی 👌 روز اول هفته را حتما با آغاز کنید . 🌸 اذکار روز شنبه : - یا رَبَّ العالَمین ( 100مرتبه ) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن 🌸 این شنبه برای امور زیر خوب است: 🔹امور کشاورزی 🔹تعلیم و تعلم 🔹نقل و انتقالات 🔹امور بنایی و ساختمان سازی 🔹سفر همراه با صدقه باشد. ☝از انجام کارهای اساسی و مهم پرهیز شود بهتر است. 🌹نوزادی که امروز به دنیا بیاید حالش خوب است و خوب تربیت شود نرم دل و مهربان باشد ان شالله. 🌷 در این شنبه شب جهت فرزند دارشدن ،به قصد بچه دار شدن ، به علت قمر در عقرب خوب نیست و باید از آن شود. ✂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب است و موجب شادابی و نشاط می گردد. ♦ یا در این روز از ماه قمری خوب نیست. و موجب زردی رنگ می گردد. 💢️ این شنبه برای (رفع موهای بدن با نوره) مناسب نیست. 👕 شنبه برای بریدن، دوختن، خریدن و پوشیدن روز مناسبی نیست . طبق روایات آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری و غم و اندوه می گردد. 🕧 وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 🔹اذان صبح: ۱۹ : ۵ 🔹طلوع آفتاب: ۴۴ : ۶ 🔹اذان ظهر:: ۵۰: ۱۱ 🔹غروب آفتاب: ۵۴ : ۱۶ 🔹اذان مغرب: ۱۴ : ۱۷ 🔹نیمه شب شرعی:۰۶ : ۲۳💫ذات الکرسی عمود ۱۸:۸ ❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است. 🔴ذات الکرسی مخصوص روز است 📚 منابع مطالب ما: الدروع الواقیة سید بن طاوس ،سایت کانون قرآنی، وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190، حلیة المتقین، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423، مفاتیح الجنان و بحارالانوار و تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی 💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ شبی، پایان زندگی نیست از ورای هر شب دوبارہ خورشید طلوع می کند و بشارت صبحی دیگر می دهد این یعنی امید هرگز نمی میرد شبتون زیبا✨ خواب تون رویایی💫
هدایت شده از بنرها
شوهرم شیفته روابطمون شده کلی سیاست زناشویی یادگرفتم😍 خیلی هم جذاب شدم👌 روابطم با فرزندم عااالی شده 👪 هر دومون عضو این کانال شدیم💑 شمام عضو بشین🏃🏃♀ همه روفقط مدیون این کانال هستم اینجاس👇👇 http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نام خدایی که نزدیک است خدایی که وجودش عشق است و با ذکر نامش آرامش را در خانه دل جا می دهیم ❣ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ❣ 💟الهی به امید تو💟
💚پیامبر اکرم(ص): در قیامت نزدیکترین مردم به من کسی است که بیشتر برمن صلوات بفرستد 💙آغاز روزی زیبا باصلوات بر حضرت محمد وآل محمد(ع) ✨اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 امام خوب زمانم سلام سلام بر مهربانیِ بی نهایتت... سلام بر لبخند زیبایت... سلام بر صبر بزرگت... سلام بر قلب رئوفت... سلام بر دعای شبانگاهت... سلام بر انتظار دیر پایت.... سلام بر تو و بر همه ی فضائلت... 🌼اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ 🌼  اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ سلام آرزوی قلبـ❤️ـم 🌹صبحت بخیر نفسم
❤️ ❤️ از دور سلامم بہ تو اے اے پیڪر صد پاره شده زخمے خنجر جانم بہ فــدا ےتو و یاران شهیدٺ لبیڪ ڪشتہ‌ے بےسر
☝️❌ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 1 آذر ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:19 ☀️طلوع آفتاب: 06:47 🌝اذان ظهر: 11:50 🌑غروب آفتاب: 16:54 🌖اذان مغرب: 17:13 🌓نیمه شب شرعی: 23:06
۰۰۰۰۰☝️ یـا رب العـالمیــــن... شنبــه... صـدمرتبـه... 👆 ❣ذكر روز شنبه❣ 🥀يا رَبَّ العالَمين🥀 🌸اي پروردگار جهانيان🌸 هرڪس روزشنبه این نمازرابخواندخدااورا دردرجه پیغمبران صالحین وشهداقراردهد [۴رڪعت ودرهررڪعت حمد،توحید،آیة‌الکرسے] 📚مفاتیح الجنان
‍ 🌿🍀🌿🍀🌿🍀🌿🍀🌿🍀🌿🍀 🌿 امام موسى بن جعفر ع : بر سر سفره 🌿 طلبيدند و فرمودند: من دوست دارم كه را به آن شروع كنم زيرا ريحان را مى گشايد و را زياد مى كند و را معالجه مى كند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کووید۱۹ در خانه این داستان قرنطینه اگه بیمار مبتلا به کرونا در خانه داریم، قرنطینه را چطور رعایت کنیم که دیگر اعضای خانواده مبتلا نشوند؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹وقتی یه آذر ماهی بهت میگه دوستت دارم بدون این همون شانسیه که از قدیم گفتن فقط یه بار در خونه آدم میزنه...🌹 🎉🎊تولد دوستان آذر ماهی گل مبارک🎂🎈🎉🎀🎁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ دوست آذر ماهی من🌸🍃 زيباترين چشم انداز تنديس نگاه توست و قشنگترين لحظه لحظه روييدن توست🌸🍃 سالروز تولدت 🎂 را با تقديم يک دسته گل سرخ 🌹🍃 تبريک ميگم...🎁💝 تولد همه آذرماهی ها ی گل مبارک 🎉🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹به اولین روز آذر خوش آمدید🌹 🌹 تقدیم به دوستان گلم🌹 🌷 اولین روز 🌷 🌷 آذر❤️ مــــاه رسیـد🌷 🌷خـــــوب یــــا بــــــــد 🌷 🌷آبان مـــاه تـــمام شـــــد🌷 🌷 الــهی آذر ماه براتــون 🌷 🌷 پر از برکت و شادی 🌷 🌷پــر از آرامـــش 🌷 🌷خوشبختی 🌷 🌷موفقیت🌷 🌷ایمان 🌷 🌷آرزوهاتون🌷 🌷 برآورده به خیر🌷 🌷 صحت و سلامتی 🌷 🌷روزی شما وعزیزانتون🌷 🌷 رحمت خداوند 🌷 🌷بدرقه ی راهو 🌷 🌷 زندگیتون🌷 🌷باشه🌷
#️⃣این ختم به مدت یک هفته و از روز شنبه شروع میشود. و بعد از هر روز که دعاها خوانده شد حاجت خود را از خداوند بخواهید و خدا را به 5 تن قسم دهید. 1️⃣روز شنبه: در ساعت معینی حدیث کسا را بخوانید و بعد 2 رکعت نماز هدیه به پیامبر اکرم (ص) و بعد از نماز، تسبیحات حضرت زهرا (س) را بخوانید. 2️⃣روز یکشنبه: دقیقا در همان ساعتی که روز شنبه حدیث کسا خوانده شده باید بخوانید و بعد از آن 2 رکعت نماز هدیه به امام حسن (ع) بخوانید و بعد تسبیحات حضرت زهرا (س) را بخوانید. 3️⃣روز دوشنبه: دقیقا در همان ساعت روزهای قبل که حدیث کسا خوانده شده باید بخوانید و بعد از آن 2 رکعت نماز هدیه به امام حسین (ع) بخوانید و بعد تسبیحات حضرت زهرا (س) را بخوانید. 4️⃣روز سه شنبه: دقیقا در همان ساعت روزهای قبل که حدیث کسا خوانده شده باید بخوانید و بعد از آن 2 رکعت نماز هدیه به امام علی (ع) بخوانید و بعد تسبیحات حضرت زهرا (س) را بخوانید. 5️⃣روز چهارشنبه: دقیقا در همان ساعت روزهای قبل که حدیث کسا خوانده شده باید بخوانید و بعد از آن 2 رکعت نماز هدیه به حضرت زهرا(س) بخوانید و بعد تسبیحات حضرت زهرا (س) را بخوانید. 6️⃣روز پنج شنبه: دقیقا در همان ساعت روزهای قبل که حدیث کسا خوانده شده باید بخوانید و بعد از آن 2 رکعت نماز هدیه به جبرئیل بخوانید و بعد تسبیحات حضرت زهرا (س) را بخوانید. 7️⃣روز جمعه: دقیقا در همان ساعت روزهای قبل که حدیث کسا خوانده شده باید بخوانید و بعد از آن نماز امام زمان (عج) بخوانید و بعد تسبیحات حضرت زهرا (س) را بخوانید. 📖گنجینه دعا
😍👆 🌱 🌸✨ هر روز مرتب بخواند ڪه زبانش باز و نطقش گویا شود ✨ 💎 درکل این دعا براے افزایش قدرت تکلم درکتب معتبرتوصیه شده 📚درمان باقران
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هشتم ✍ بخش اول 🌸همه خودمون رو آماده کرده بودیم که وقتی تورج میاد دستپاچه نشدیم و حرفمون رو هم یکی کردیم …… همه ی ما عادت داشتیم ، وقتی میومدیم خونه اول می رفتیم سراغ عمه ….. اونم تا رسید به ایرج که توی حال منتظرش بود سلام کرد و گفت : سلام بابای دختر داداش من …ایرج خونسرد گفت : حالا چرا هی میگی دختر از کجا معلومه پسر نباشه …. اونم خندید و گفت شایدم پسر باشه ولی من بهش میگم دختر …… کو مامان ؟ 🌸ایرج گفت : خوابیده طفلک امروز یک اتفاقی براش افتاده … خدا خیلی رحم کرده ……… ترسید و پرسید ؟ چی شده ؟ چه اتفاقی؟ ایرج گفت نپرس با موتور تصادف کرده ….. دستپاچه شد و گفت برای چی با موتور تو خیابون چیکار می کرد ؟ و اومد به طرف اتاق عمه که منم اونجا بودم … ایرج گفت نترس چیز مهمی نشده ، حالش خوبه …. 🌸تورج درو باز کرد و چشمش افتاد به عمه که روی تخت دراز کشیده بود …. اومد جلو و نگاه کرد سرشو تکون داد و هیچی نگفت……. بازم ، نگاه کرد … دندون هاشو بهم فشار داد و رفت …من داشت نفسم بند میومد ایرج رفت دنبالش….کمی بعد صدای فریاد تورج و پشت سرش صدای مهیبی بلند شد ….منو عمه هراسون دویدیم تو حال که دیدم اون با مشت زده و آینه ی قدی حال رو شکسته و از دستش خون داره فواره می زنه من دویدم توی اتاق عمه و یک ملافه بر داشتم و داد زدم مرضیه قیچی ….ایرج ماشینو بیار بدو ….یک تکه از ملافه رو پاره کردم و با سرعت دست تورج رو محکم بستم ، صورتش مثل خون قرمز شده بود و رگ گردنش ورم کرده بود جوری که آدم ازش می ترسید مثل این بود که داره منفجر میشه …. گفتم تورج من تو رو عاقل تر از اینا می دونم چرا با خودت این کارو کردی ؟ 🌸عمه نگران تورج شده بود ، جیغ و هوار می کرد و می گفت : بدو ایرج بدو ببرش دکتر بدو بچه ام داره از دست میره …….. ایرج با عجله اونو با خودش برد ….. من عمه رو برگردوندم توی اتاق و وادارش کردم دراز بکشه …… دلم درد گرفته بود و باز شروع کردم به عق زدن …. بیچاره مرضیه یک دستش به جمع کردن خورده شیشه ها بود و پاک کردن خونی که تمام حال رو گرفته بود و یک دستش به من که باز بد جوری حالم بد شده بود …. ازم پرسید چیکار کنم براتون گفتم تو یک گل گاوزبون درست کن برای عمه که حالش خیلی بده برای منم یک لیوان آب و نبات بیار و خودم رفتم تو دستشویی …….. 🌸این بار نمی دونم چون می دونستم حامله ام به خودم تلقین می کردم یا واقعا دل و کمرم درد گرفته بود ……… ترسیده بودم از اینکه بلایی سر این بچه بیاد …. ولی نمی خواستم عمه ناراحت تر از این بشه …و سعی کردم صدام در نیاد …… 🌸مرضیه یک لیوان آب نبات درست کرد و من اونو تا ته سر کشیدم می خواستم خوب باشم تا بتونم اوضاع رو روبراه کنم دیگه به وضعیت اون خونه عادت کرده بودم …… رفتم و کنار عمه دراز کشیدم … 🌸ازم پرسید : درد داری؟ چیزت شده ؟ مادر اگر درد داری بگو شوخی بردار نیست …الهی من بمیرم که بهت قول دادم از تو و بچه ات مراقبت کنم اونوقت اینطوری دارم به تو صدمه می زنم کاش خفه شده بودم ……… گفتم : فکرشو نکن من خوبم احتیاطا دراز کشیدم ……. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هشتم ✍ بخش دوم 🌸آروم موهاشو نوازش کردم و دستشو گرفتم ….. یک لبخند تلخ زد و گفت بی خود نبود حمیرا اینقدر دستهای تو رو دوست داشت چقدر آدم احساس خوبی می کنه گرم و مهربونه …خوش به حال ایرج ….. گفتم : اینو ول کنین شما به من بگین چرا وقتی می دونی علیرضا خان دست بزن داره سر به سرش می زاری ؟ نکنین چون توی یکی از این دعواها ممکنه بلایی سرتون بیاره ؛؛؛ یا یک وقت خدای نکرده تورج یک کاری دست خودش بده ….. عمه گفت پس فکر می کنی تمام مدت دارم چیکار می کنم ؟…. دارم تحمل می کنم ولی بعضی وقت ها از دستم در میره و طاقتم تموم میشه …. اونجایی که میره بازی می کنه خونه ی یک مردیه که زن و بچه اش ترکش کردن و رفتن خارج و اونم خونه رو تبدیل کرده به قمار خونه و زن های بد؛؛؛ چند بار رفتم و کشیدمش بیرون ولی فایده نداره بازم میره میگه من فقط برای بازی میرم تو باور می کنی ؟ ماه رمضون پارسال یک شب ، خونه نبود بهانه اش این بود که من روزه گرفتم امروزم من پیشواز رفته بودم اومد دید روزه ام گفت پس من میرم منم ناراحت شدم و گفتم یعنی تو می خوای به خاطر روزه گرفتن منو تنبه کنی ؟ زد به دنده ی کولی بازی و هوار زدن منم دیگه طاقت نیاوردم اون بگو و من بگو و این طوری شد …. گفتم الهی بمیرم شما روزه بودین و هنوز افطار نکردین ؟ از جا پریدم و به مرضیه گفتم که برای عمه غذا بیاره …و به زور به خوردش دادم……… تا ایرج و تورج برگشتن ….و یک راست اومدن تو اتاق عمه ، دست تورج از سه جا پاره شده بود و هر کدوم چند تا بخیه خورده بود …..اون هنوز عصبانی بود …پرسید بر نگشته ؟ عمه گفت : ولش کن مادر تقصیر منم بود روزه بودم سر به سرش گذاشتم ……. تورج اومد جلو من فورا از کنار عمه بلند شدم و از تخت اومدم پایین و گفتم : من برم شام رو حاضر کنم … عمه گفت ایرج مواظب رویا باش……. هم خیلی عق زده,, هم دلش درد می کنه ؛؛؛تو رو خدا تورج به این دختر رحم کن و آروم باش من خودم حسابشو می رسم هر کاری بکنی این دختر و بچه اش به خطر میفتن ……تو که اینو نمی خوای ؟ هر استرسی الان برای اون بَده ؛؛؛ نکن مادر به خاطر رویا نکن ……ولش کن …. من به مرضیه گفتم شام ما رو بیاره تو اتاق تا پیش عمه باشیم … ایرج هی از من می پرسید خوبی ؟ گفتم ایرج جان نگران نباش…. اگر چیزی بود خودم بهت خبر میدم ….. شما ها دیگه برین بخوابین من پیش عمه می مونم تورج گفت : نه شما برو من هستم …. گفتم تو که اصلا …برو پیش ایرج بخواب که بهت اعتماد ندارم من اینجا باشم بهتره شاید ملاحظه ی بچه رو بکنن و حرفی پیش نیاد اصلا درو فقل می کنیم عمو بره تو اتاق خودش بخوابه ….. عمه گفت اون امشب از ترس نمیاد خونه مطمئنم تورج گفت شایدم همین کارو کرده که نیاد بی شرف …. ایرج گفت پس منم اینجا می خوابم الان پتو میارم … گفتم : تو برو تو اتاق بخواب اگر دیدم عمو نیومد منم میام پیشت …..تورج گفت سحر بیدار میشین ؟ گفتم آره معلومه …..ایرج داد زد تو نمی تونی روزه بگیری …..گفتم حالا شما برو بخواب سحر در موردش حرف می زنیم ……….. بالاخره اونا رفتن و منم کنار عمه دراز کشیدم … بازم بوسیدمش و نوازشش کردم فکر می کردم اون به این کار احتیاج داره ……… ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○