فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام 😊✋
چهار شنبه تون بخیر و سلامتی ☕️
امروزتون شاد😊
لحظه هایت سرشار
آرامش و دلخوشی
امیدوارم امروز
خدا سرنوشتی دوستداشتنی
زندگی پرازعشـق❤️
روزی فراوان
و لبی خندان 🥰
و دلی مهربون
براتون رقم بزنه ❣
#سوره_درمانے #گره_گشایی
🍁 #ختم_مجرب_سوره_کوثر
✍در روز چهارشنبه وضو گرفته
و ۳ مرتبه سوره حمد شریف
و ۲۱ مرتبه سوره فلق و الناس
و ۶ مرتبه سوره اخلاص
را با نیت کامل بخواند
و دو رکعت نماز حاجت خوانده
سپس 40 مرتبه سوره کوثر را بخواند
به نیّت گره ای که دارد
🌹🍃برای رزق و روزی هم خیلی خواص خوبی را دارد و ان شاءالله نیّتش برآورده میشود
📚 : ختوم و اذکار ص 226 – مخازن ج 1 ص 293
#سوره_درمانے
#سوره_یس
#خلاصی_از_شر_دشمن_بدجنس
🌸✨ جهت دفع دشمن در روز
چهارشنبه بیست و یک مرتبه
سورهمبارکه یس خوانده شود✨
📚 مکارم طبرسی ۲۱۲
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
#سرگذشت_واقعی #شهیده_زینب_کمائی
⭕️ #من_میترانیستم ⭕️
👈قسمت 5️⃣3️⃣
فصل هفتم
مهاجرت به اصفهان
مهران به کمک دوستش، حمید یوسفیان، در محله ی دستگرد خانه ای نوساز و نیمه تمام را اجاره کرده بود. صاحبخانه قصد داشت با پولی پیشی که از ما گرفته بود، کار خانه را تمام کند. خانه دو طبقه داشت. طبقه ی بالا دست صاحبخانه بود و قرار بود طبقه ی پایین را به ما بدهند.
وقتی ما در اسفند ۵۹ به اصفهان رسیدیم، هنوز بنایی خانه تمام نشده بود. طبقه ی پایین در و پیکر نداشت و امکان زندگی با آن شرایط نبود. ما مجبور شدیم برای مدتی به خانه ی حمید یوسفیان برویم تا خانه آماده بشود. خانواده ی حمید مثل ما جنگ زده بودند و حال ما را می فهمیدند و خیلی به ما محبت می کردند. من خیلی از وضعیتمان خجالت می کشیدم. دلم نمیخواست توی سیاه زمستان و سرما مزاحم مردم بشوم؛ مزاحم کسانی که مثل خود ما امکانات کمی داشتند که فقط برای خودشان بس بود. اما چاره ای نداشتیم. و یک هفته میهمان مادر حمید بودیم. با اینکه ما هیچ نسبت فامیلی نداشتیم ولی واقعا به ما احترام گذاشتند و محبت کردند. شهلا و زینب در خانه ی حمید یوسفیان خیلی خجالت می کشیدند و کم غذا میخوردند. ما در خانه ی خودمان سر یک سفره با نامحرم نمی نشستیم، ولی در خانه ی یوسفیان با همسر یک سفره می نشستند. زینب و شهلا خودشان را جمع می کرد و رودربایستی داشتند.
بعد از یک هفته به خانه ی جدیدمان رفتیم و زندگی مستأجری را شروع کردیم. من سال ها زندگی مستقل داشتم و به آن نوع زندگی خو کرده بودم. اما در اصفهان مثل سال های اول زندگی، دوباره مستأجر شدم و باید کنار صاحبخانه زندگی می کردم. اطراف محله ی دستگرد، باغ خیار و گوجه و بادمجان بود. درختهای بلند توت فراوان بود. حیاط خانه ی اجارهای پوشیده از سنگ و ریگ بود. تنها یک شیر آب وسط حوض کوچکی در وسط حیاط داشت که باید در آنجا ظرف می شستیم. یک پارکینگ داشت که آنجا را آشپزخانه کردیم. دو اتاق داشت، اما حمام نداشت. در مدتی که آنجا بودیم به حمام عمومی شهر میرفتیم.
چند روزی بیشتر به آخر سال نمانده بود. زینب می گفت: امسال ما عید نداریم؛ شهرمان را از دست داده ایم، این همه شهید داده ایم، خیلی از مردم عزادار هستند، خواهر و برادرهایمان هم که اینجا نیستند، پس اصلا فکر عید و مراسمش را نمی کنیم.
بعد از جاگیر شدن در خانه ی جدید، زینب و شهلا و شهرام را در مدرسه ثبت نام کردم. دلم نمی خواست که بچه ها از درس و مشق عقب بمانند. البته شش ماه سال گذشته بود، ولی نمی توانستیم دست روی دست بگذاریم و سه ماه بعد را از دست بدهیم. بچه ها باید همه ی تلاش شان را می کردند که در سه ماه آخر سال، کار یک سال را انجام دهند و قبول شوند. از طرفی می خواستم با رفتن به مدرسه، شرایط جدید برایشان عادی شود و کمتر احساس ناراحتی کنند. چند روز پیش از عید، مهران که حسابی نگران وضع ما بود، اسباب و اثاثیه ی خانه را به ماهشهر و از آنجا به چهل توت آورد. فقط تلویزیون مبله ی بزرگ زا نتوانست با خودش بیاورد. برای اینکه حوصله ی بچه ها سر نرود، از اصفهان یک تلویزیون کوچک خرید تا آنها را سرگرم کند. مهران کارمند آموزش و پرورش بود، ولی از اول جنگ به عنوان نیروی مردمی و بسیجی از شهر دفاع می کرد. او پسر بزرگم بود و خیلی در حق من و خواهرها و برادرهایش دل میسوزاند.
همه سعی می کردیم که با شرایط جدیدمان کنار بیاییم. زینب به مدرسه ی راهنمایی، نجمه رفت. او راحت تر از همه ی ما با محیط جدید کنار آمد. بلافاصله بعد از شروع درسش در آن مدرسه، فعالیتهایش را از سر گرفت. یک گروه نمایش راه انداخت و با دخترهای مدرسه تئاتر بازی می کرد. برای درسش هم خیلی زحمت کشید. توی سه ماه، خودش را به بقیه رساند و در خردادماه، مدرک سوم راهنمایی اش را گرفت. شهلا و زینب با هم مدرسه می رفتند. زینب همیشه در راه مدرسه آب انجیر می خرید و میخورد. خیلی آب انجیر دوست داشت.
در مدرسه ی زینب، دو تا دختر دانش آموز بودند که سال ها با هم دوست صمیمی بودند ولی در آن زمان با هم قهر کرده بودند. زینب که نسبت به هیچ چیز بی تفاوت نبود، با نامه نگاری، آن دو تا را به هم نزدیک کرد و بالاخره آشتی داد. او کمتر از سه ماه در آن مدرسه بود، ولی خیلی مورد علاقه ی بچه ها قرار گرفت.
ادامه دارد....
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
#سرگذشت_واقعی #شهیده_زینب_کمائی
⭕️ #من_میترانیستم ⭕️
👈قسمت 6️⃣3️⃣
در همسایگی ما در اصفهان، دختری هم سن و سال زینب زندگی می کرد که خیلی دوست داشت قرآن خواندن را یاد بگیرد. زینب از او دعوت کرد که هر روز بعدازظهر به خانه ی ما بیاید. زینب روزی یک ساعت با او تمرین رو خوانی قرآن می کرد. بعد از چند ماه آن دختر روخوانی قرآن را یاد گرفت. همسایه ی ما باغ بزرگی در آن محله داشت. آن دختر برای تشکر از زحمت های زینب، یک تشت پر از خیار و گوجه و بادمجان و سبزی برای ما آورد. آن روز من و مادرم خیلی ذوق کردیم. زینب همیشه با محبت هایش همه را به طرف خودش جذب می کرد و مایه ی خیر و برکت خانه بود.
شش ماه در محله ی دستگرد ماندیم. وقتی آخر سال برای گرفتن کارنامه ی زینب به مدرسه اش رفتم، مدیر حسابی از او تعریف کرد. یکی از معلم هایش آنجا بود و به من گفت: دخترت خیلی مؤمن است. برای هر مادری، افتخاري بالاتر از این نیست که بچه هایش باعث سربلندی اش باشند. خدا را شکر کردم که زینب و خواهر و برادرهایش همیشه باعث سرافرازی من بودند.
حمید یوسفیان در خردادماه سال ۶۰ شهید شد و جنازه اش را به اصفهان آوردند و در تکه ی شهدا دفن کردند. برای خانواده ی ما شهادت حمید سخت بود. اگر حمید به ما کمک نمی کرد و خانواده اش هم به ما محبت نمی کردند، معلوم نبود که ما چه شرایطی پیدا می کردیم. ما در مراسم تشییع جنازه ی حمید شرکت کردیم و کنار مادرش بودیم. زینب آن روز امتحان داشت و نتوانست به تشییع جنازه بیاید، اما به من و مادربزرگش خیلی سفارش کرد که «شما حتما شرکت کنید.» بعد از امتحانات خرداد هم با شهلا سر قبر حمید یوسفیان رفتند. مادر حمید چند روز بعد از شهادت پسرش خواب دیده بود که یک نفر شهید آمده و صندوق صندوق میوه روی قبر پسرش گذاشته است. مادر حمید می گفت: توی خواب، آن شهید را می شناختم. انگار خیلی با ما آشنا بود.
من و بچه ها مرتب برای شرکت در دعای کمیل و زیارت عاشورا به قطعه ی شهدا میرفتیم زینب که علاقه ی زیادی به شهدا داشت، هر بار که برای تشییع آنها به گلزار شهیدان اصفهان می رفت، مقداری از خاک قبر شهید را میآورد و تبرکی نگه می داشت. زینب هفت تا میوه ی کاج و هفت خاک تبرکی شهید را در بین وسایلش نگه می داشت. هنوز در محله ی دستگرد بودیم که یک روز همراه زینب برای زیارت به تکه ی شهدا رفتیم. زینب مرا سر قبر زهره نبیانیان، یکی از شهدای انقلابی، برد و گفت: مامان، نگاه کن،فقط مردها شهید نمی شوند، زن ها هم شهید میشوند. زینب همیشه ساعت ها سر قبر زهره نبیانیان می نشست و قرآن میخواند.
ماه آخری که در محله ی دستگرد بودیم، مینا ومهری همراه مهران آمدند. دخترها اول راضی به آمدن نمی شدند؛ می ترسیدند برادرشان نقشها ی برای خارج کردن آنها از آبادان داشته باشد. اما مهران که قول داد آنها را به آبادان برمیگرداند، دخترها قبول کردند و آمدند. همزمان با آمدن بچه ها، بابای مهران هم از ماهشهر به اصفهان امد. او تصمیم داشت خانه ای در اصفهان بخرد. بابای مهران گفت: شرکت نفت برای خرید خانه وام می دهد. باید بگردیم و یک خانه پیدا کنیم. بابای مهران قصد داشت که با وامش در شاهین شهر اصفهان خانه بخرد. تعداد زیادی از کارگرهای بازنشسته ی شرکت نفت خوزستان در آنجا خانه خریده بودند. مینا و مهری همراه با پدرشان به شاهین شهر رفتند، ولی وقتی محیط غیرمذهبی آنجا را دیدند، با خرید خانه در آنجا مخالفت کردند. شاهین شهر در بیست کیلومتری اصفهان است. محیط شاهین شهر مذهبی نبود و ارمنیهای زیادی هم آنجا زندگی می کردند. دخترها توی کوچه و خیابان بدون حجاب دوچرخه سواری می کردند. جعفر به خاطر همکارهای شرکت نفتی و همشهری های جنوبی، تمایل به خرید خانه در شاهین شهر داشت. مخالفت بچه ها تأثیری در تصمیم گیری بابای مهران نداشت. آنها هم بعد از تمام شدن مرخصی شان به آبادان برگشتند. من و جعفر هم چند روزی برای انجام کارهای اداری و قانونی وام به تهران رفتیم و مادرم پیش بچه ها بود. بعد از برگشتن از تهران، بابای بچه ها خیلی سریع یک خانه دویست متری در خیابان سعدی، فرعی ۷ خرید و ما از محله ی دستگرد اصفهان به شاهین شهر اثاث کشی کردیم.
ادامه دارد....
#حدیث
💚هو الکریم💚
🌸زیاد شدن عمر با نیکی به پدر و مادر
🍃 #امام_صادق_علیه_السلام :
🍃اگر دوست دارى كه خداوند عمرت را زياد كند، پدر و مادرت را شاد كن.
📚 وسایل الشیعه ج ۱ح ، ص ۳۷۲
➖〰➖〰➖〰➖〰➖
🍃#امام_صادق_عليه_السلام ـ
🍃درباره اين سخن خداوند متعال كه فرموده: «و نيكى كردن به پدر و مادر» ـ : نيكى كردن، اين است كه با آنان خوب همراهى كنى، و اين كه آنان را به زحمت نيندازى كه چيزى از نيازهايشان را از تو بخواهند، هر چند توانگر باشند
الإمام الصادق عليه السلام ـ فی قَولِهِ تعالى: «وَبِالْوَ لِدَيْنِ إِحْسَنًا» ـ : الإحسانُ أن تُحسِنَ صُحبَتَهُما، وألاّ تُكَلِّفَهُما أن يَسألاكَ شَيئا مِمّا يَحتاجانِ إلَيهِ وإن كانا مُستَغنِيَينِ
الكافی،جلد2، صفحه157
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ کوتاه☝️ #احکام_شرعی
#غسل
〰➖〰➖〰➖〰➖〰
﷽ #احکام_غسل
❓پرسش
اگر دوش خراب باشد چگونه بايد غسل کرد ايا بايد حتما اب از بالا به پايين. بيايد رو بدن؟ مقلد رهبري
📝پاسخ
هنگام غسل لازم نیست که بدن از بالا به پایین شسته شود. به هر صورت که اعضا رابشوئید صحیح است و ملاک این است که اعضا با آب شسته شوند.و لازم نیست که حتما زیر دوش غسل انجام شود بلکه می توانید با ظرفی روی بدن آب بریزید.
🌀چند سال پیش همیشه فکر می کردم شبها کسی زیر تختم پنهان شده است. نزد پزشک اعصاب رفتم و مشکلم را گفتم.
روانپزشک گفت: فقط یک سال هفتهای سه روز جلسه ای 80 دلار بده و بیا تا درمانت کنم.
شش ماه بعد اون پزشک رو تو خیابان دیدم.
پرسید چرا نیومدی؟
گفتم خب جلسهای هشتاد دلار، برای یک سال خیلی زیاد بود. یه نجّار منو مجانی معالجه کرد. خوشحالم که اون پول رو پسانداز کردم و یه وانت نو خریدم.
پزشک با تعجب گفت، عجب! میتونم بپرسم اون نجّاره چطور تو را معالجه کرد؟
گفتم: به من گفت اگه پایههای تختخواب را ببُرم؛ دیگه هیچکس نمیتونه زیر تختت قایم بشه!
هرچه پایه های خرافاتمان را کوتاه کنیم آرامش بیشتری پیدا خواهیم کرد...
✨ #هرروزیک_آیه
✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ
✨يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ
✨سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ
✨وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿۲۹﴾
✨اى كسانى كه ايمان آورده ايد
✨اگر از خدا پروا داريد براى شما
✨نيروى تشخيص حق از باطل
✨قرار مى دهد و گناهانتان را
✨از شما مى زدايد و شما را مى آمرزد
✨و خدا داراى بخشش بزرگ است (۲۹)
📚سوره مبارکه الأنفال
✍آیه ۲۹
#ذکر_درمانی
🌹یه نذری که واقعا معجزه میکنه 👇
🍃نذر 7 سوره یس نذر مادر حضرت ابوالفضل که باید سریع بعد از روا شدن حاجت بخوانيد
به این صورت که 14 یس نذر میکنید7 تا یس میخوانید و 7 یس دیگه را گرو میگیرید و بعد از گرفتن حاجت میخوانيد.
✅برای برآورده شدن حاجات 1000 صلوات نذر مادر حضرت ابوالفضل علیه السلام ، حضرت ام البنین کنید .
🍂توسلات به حضرت ام البنين س :
1️⃣🔺توسل به حضرت فاطمه ام البنين مادر #حضرت_ابوالفضل العباس عليه السلام :چهل روز، هر روز 135 مرتبه صلوات هديه به آن مخدره نموده ، مجرب است
‼️روز چهارشنبه شروع نماید تا چهل روز، هر روز پس از نماز صبح به تعداد 135 مرتبه به نام فاطمه صلوات فرستاده و به روح حضرت فاطمه کلابیه ، خانم ام البنین سلام الله علیها هدیه نماید . ان شاء الله در روز چهلم حاجت روا گردد.
2️⃣🔺 ختم چهارده هزار صلوات به طریقه زیر :
اول وضو گرفته و دهان را با گلاب خوشبو نمایید. سپس سه مرتبه صلوات اسرار آمیز که ذکر می گردد را بفرستید و پس از آن به نیابت از حضرت ام البنین برای هر معصوم 1000 صلوات فرستاده و به روح پاک ائمه معصومین هدیه نمایید . سپس از حضرت ام البنین بخواهید که شفیع در درگاه الهی قرار گیرد و حاجت شما را از حضرت حق طلب نماید....
📚بازنشر : سایت دعاگو (بزرگترین منبع ذکر و دعاهای قرآنی)
💎✨
هدایت شده از خانواده بهشتی
#همسرانه
زن عاشق محبت است
مرد تشنه احترام است.
گرم ترین خانه، خانه ای ایست
که در آن مرد خانه محترم شمرده شود
و زن خانه محبوب باشد
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
#تربیت_فرزند
والدينى كه به کودک #عشق و
#محبت مى دهند و به او #احترام
مى گذارند و به او اجازه نمى دهند به حقوق کسی #تجاوز كند.
فرزندانى با محبت،كمك كننده،
آرام و مهربان خواهند داشت.
اين روش تربيتى بهترين روش است
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#قصهمامثلشد
#همشقندوعسلشد
🐭موشي در خانه ي صاحب مزرعه، تله موش ديد.
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد.
همه گفتند: تله موش؛ مشکل توست به ما ربطي ندارد...ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزيد.
و سپس از آن مرغ، برايش سوپ درست کردند و گوسفند را براي عيادت کنندگان از زن مزرعه دار، سر بريدند.
زن مزرعه دار زنده نماند و مرد.
گاو را براي مراسم ترحيم کشتند.
« و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه مي کرد و به مشکلي که به ديگران ربط نداشت فکر می کرد. »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیام_سلامتے #کلیپ☝️
✅بیانی ساده از بلایی که آب سرد بر سر کبد شما می آورد
👈 برای عزیزان خود ارسال کنید
«استاد حسین خیراندیش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
⚪️✨ هر 60 ثانیهای را كه با عصبانیت
🕊✨و ناراحتی بگذرانی، از دست
⚪️✨ دادن یک دقیقه از خوشبختی
🕊✨است كه دیگر به تو باز نمیگردد
⚪️✨زندگی كوتاه است، قواعد را
🕊✨بشكن، سریع فراموش كن
⚪️✨و شاد باش..!!!☺️
#خواص_آیات_قرآنی
🔮آیات برای گرفتن جواب مثبت در
#خـــــواستگاری
اگر کسی در کاغذی این آیه را بنویسد و بر بازوی خود بندد هر جا که برای خواستگاری رود❤
جواب مثبت می دهند و آیات این است :👇
بخشی از آیه 73 و آیه 74 سوره آل عمران
قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
#آیه_درمانے
#آیه_درمانے
#آشـتی_کـردن 💞
🌺 سید عباس کاشانی میفرماید:
برای آشتی دادن این آیه را سه مرتبه بخواند و بر روی کسی که قهر کرده بدمد💨 البته آشتی خواهد کرد و عذر خواهد طلبید
✨وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۱۱۵﴾
💫و سخن پروردگارت به راستى و داد سرانجام گرفته است و هيچ تغييردهنده اى براى كلمات او نيست و او شنواى داناست (۱۱۵)
(سوره انعام آیه ۱۱۵)
📚خواص الآیات قرآن
#ذکر_درمانے
🍀 #اَلْجَبّارْ
☘برای درمان دردهای شکستگیها و غیر آن وارد شده است
☘که ذکر « #یاجبار» به مدت چهل روز و هر روز 206 مرتبه گفته میشود.
➫
#ذکر_درمانے
#اجابت_حاجت
🌸✨هر کس در چهارشنبه
۱۰۰ بار↯↯
يَا بدیعَ السماواتِ وَ الارض را
بخواند و ۱۰۰ صلوات فرستد
و بہ امام باقر هدیه کند
به هر حاجتی نائل گردد✨
📚 گلهای ارغوان ۳۸/۱
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
مطابق #محاسبات_نجومی
🌸 #تقویم_اسلامی_نجومی_پنجشنبه
۲۳ بهمن ۱۳۹۹ هجری شمسی
۲۸ جمادی الثانی ۱۴۴۲ هجری قمری
۱۱ فوریه ۲۰۲۱ میلادی
🌸 اذکار پنجشنبه :
- لااِلهَ اِلَّا الله المَلک الحقُّ المُبین( 100مرتبه )
- یا غَفُورٌ یا رَحيمٌ
- یا رزاق (308 مرتبه بعد از نماز صبح) برای وسعت رزق
🌸 پنجشنبه ۲۸ ماه قمری برای کارهای زیر خوب است:
🔹تعلیم و تعلم
🔹امور کشاورزی
🔹دید و بازدید سیاسی
🔹دیدار بزرگان و علما
🔹امور معمول روزانه
🔹مسافرت در صورت ضرورت با صدقه باشد.
🌹نوزادی که در این روز به دنیا آید مبارک و خوش قدم است و عالم و دین شناس گردد به امید خدا.
🌷 مباشرت در شب پنج شنبه (پنجشنبه که شب شد) پس از وقت فضیلت نماز #عشا بسیار #مستحب است و فرزند حاصل از آن به امید خدا از ابدال و یاران امام زمان عج می گردد ان شاءالله.
✂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، خوب نیست و باعث دردسر می گردد.
♦ #خون_دادن یا #حجامت، زالو انداختن در این روز ،خوب و موجب روشنی دل می گردد.
🔹 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبی است. و موجب عزت و احترام می گردد.
💢️ این پنج شنبه برای #نوره_کشیدن (رفع موهای بدن با نوره) مناسب است.
👕پنجشنبه برای بریدن، دوختن، خریدن و پوشیدن #لباس_نو روز خوبی است و باعث می شود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
💢️️ وقت استخاره ،در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
#اوقات_شرعی_به_افق_تهران
🔹اذان صبح: ۳۱ : ۵ 🔹طلوع آفتاب۵۵: ۶
🔹اذان ظهر:: ۱۹: ۱۲ 🔹غروب آفتاب: ۱۷/۴۲
🔹اذان مغرب: ۰۱ : ۱۸ 🔹نیمه شب شرعی:۳۶ : ۲۳
💫ذات الکرسی عمود۱۲:۳۶
❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است.
🔴ذات الکرسی مخصوص روز #چهارشنبه است
📚 منابع مطالب ما:
الدروع الواقیة سید بن طاووس ،سایت کانون قرآنی، وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190.، حلیة المتقین، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423، مفاتیح الجنان و بحارالانوار و تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگاراکسیکه در دامان
تو پناه گرفت،طعم
بیپناهی را نمی چشد
هر کس کہ مدد از تو گرفت
بی یاور نمیماند
آنکه بہ تو پیوست،
بی شک تنها نمیشود
خداوندا کنارمان باش
قرارمان باش و یارمان باش
#شبتون_بی_غم_و_در_پناه_خـــدا🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزت را
با بسم اللہ و مهربانے و گذشت
آغاز ڪنے و بگذرانے
قطعاً برنده اے
لبخند خــ🧡ــدا يعنے همہ چيز
لبخندش همراه لحظہ هايت باد
✨بسم اللہ الرحمن الرحيم✨
🌻الهے بہ امید تو🌻
─┅─═इई 🌼🌻🌻🌼ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛 #سلام_امام_زمانم
🍃 #سلام_آقای_من
💛 #سلام_پدر_مهربانم
🍃چشمهاے دل من در پےِ دلــدارے نیسٺ
💛در فراق تو بہ جزگریـہ مـرا ڪارے نیسٺ
🍃سوختن در طلبِ یوسفِ زهـرا عشق اسٺ
💛اے بنازم بہ چنین عشق ڪہ تڪرارے نیسٺ
🌻تعجیل درفرج #پنج صلوات🌻
#سلام_اربابم
من و شش گوشه تان
صبح قراری داریم
دلبری کردن از او،
ناز کشیدن از من
✨اَلسلامُ علی الحُسین
✨وعلی علی بن الحُسین
✨وَعلی اُولاد الـحسین
✨وعَلی اصحاب الحسین