eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.3هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
خُدا‌نکنه‌یه‌وقـت‌ چیزای‌فـانی‌ حـواسمونو‌از‌چیـاباقیــ✨ پـرت‌کنـه:]👌 ○📸👇🏾@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ╰➤
✅شوهرم شبها کجا میرود چن شبی بود حس میکردم شبها شوهرم در کنار من نیست یک شب تصمیم گرفتم او را تعقیب کنم وقتی او از خانه خارج شد و رفت سمت د ر خانه همسایه مان و زنگ خانه را زد.زن همسایه خارج شد و اومد کنار همسرم . از عصبانیت داشتم میمردم و میخاستم برم نزدیک که دیدم شوهرم مقداری پول به او داد و زن در حالیکه گریه میکرد به شوهرم گفت خدا ازتون راضی باشه فردا برای خرید داروی پسرم پولی نداشتم ممنونم که بهمون کمک میکنین .شوهرم گفت من نمیخام کسی بفهمه که کمکت میکنم چون اینکار را فقط برای رضای خدا انجام میدم . من وقتی این صحنه رو دیدم از خودم خجالت کشیدم و از شکی که به شوهرم کردم . لطفا زود قضاوت نکنین. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🌺 سخنان تکان دهنده علیه السلام، خطاب به اموات. 🌸 وقتی اميرالمؤمنين سلام اللَّه عليه داخل مى شدند، میفرمودند: 🔹 اى ساکنان خاک، ای كه به غربت مبتلا شده ايد، بدانيد كه خانه هاى شما را ديگران ساكن شدند و زنان شما را ديگران خواستند و اموال شما را ديگران قسمت نمودند. اين خبری است كه نزد ماست، كاش ما مى دانستيم كه نزد شما چه خبر است. سپس حضرت رو به اصحاب خود فرمودند: اگر ايشان را رخصت جواب مى دادند، هر آينه مى گفتند كه بهترين ها تقوى است. 📚 من لایحضره الفقیه، ۱/۱۷۹ 🌷 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) : ☘ اگر مردم می دانستند در قبرها چه می گذرد حتی یک گناه هم نمی کردند . @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 فضای مجازی ای که، حقیقت زندگی ما را تلخ کرده است!؟☝️ راه حل چیست؟ 🖥 حتما ببینید و نشر دهید 📡 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم😔😔 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: "هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در می‌آورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود. زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی. کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنه‌ام کمی نان به من بده. درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم . آنچه را که امروز به اختیار می‌کاریم فردا به اجبار درو می‌کنیم. پس در حد اختیار، در نحوه‌ی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم!🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
موضوع انشاء: يلداى خود را چگونه گذرانديد؟ با سلام خدمت آموزگار خوب و دوستان عزيزم ديشب يلدا به ما خيلى خوش گذشت .دور هم بوديم و تا تونستيم خورديم و خنديديم ،فال هم گرفتيم.البته پدرم ميگفت شايعه شده كه هندوانه ها را یه كسايى ارزون خريدن و انبار كردن كه گرون بفروشن،به همين دليل من نخريدم تا با مفاسد اقتصادى مبارزه كنم. مادرم هم گفت: خوب كارى كردى و به من گفت عكس يك هندوانه بكش بگذاريم تو سفره يلدا، منم كشيدم خوشگل شد.مامان گفت: تو روزنامه خوندم كه دونه هاى انار دل درد مياره، براى همين نخريدم. مادر من خيلى به سلامتى خانواده اهميت ميدهد. خواهرم عكس يه انار رو از تو روزنامه كند گذاشت تو سفره، يه انار بزرگ که دونه هاش سياه بود. مامان گفت: شب نميشه آجيل خورد سر دلتون سنگين ميشه و خوابهاى بد ميبينيد براى همين فقط نخود چى و كشمش خريدم كه خيلى هم خاصيت دارد .مادرم خيلى مهربان است. مادرم گفت: رفتم ميوه فروشى كه ميوه بخرم خيلى شلوغ بود منصرف شدم .مامان پرتقال و سيبى رو كه داشتيم مثل گل درست كرده بود و توى بشقاب چيده بود خيلى قشنگ شده بود دلمون نميامد بخوريم ولى مامان گفت: بخورين كه نمونه ميكروب ميگيره، مامانم خيلى با سليقه هست. بابا آخر شب فال حافظ گرفت، همش يادم نيست ولى اولش ميگفت: مژده اى دل كه مسيحا نفسى ميايد. خلاصه يلداى خوبى بود ،چون ما دل درد نگرفتيم، خوابهاى بد هم نديديم، تازه با مفاسد اقتصادى هم مبارزه كرديم . اين بود انشاى من اميدوارم خوشتان آمده باشد. معلم گفت: آفرين پسرم خوب بود اينم يه نمره ۲۰ دانش آموزى از ته كلاس گفت: آقا اجازه سرما خوردين؟ معلم گفت: چطور ؟ شاگرد گفت آخه آقا اجازه... از چشمتون داره اشك مياد. معلم گفت: آره يادم نبود كه سرما خوردم... 🙏 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
‍ ‍ 💕 در دبستانی،معلمی به بچه ها گفت آرزوهاشونو بنویسن . اون نوشته های بچه ها رو جمع کرد و به خونه برد . یکی از برگه‌ها ؛ معلم رو خیلی متاثر کرد . در همون اثنای خوندن بود که همسرش وارد شد و دید که اشک از چشمای خانمش جاریه . پرسید، چی شده؟ چرا اینقدر ناراحتی ؟ زن جواب داد، این انشا را بخوان؛ امروز یکی از شاگردانم نوشته . گفتم آرزوهایشان را بنویسند و اون اینجوری نوشته . مرد کاغذ را برداشت و خواند. متن انشا اینگونه بود: "خدایا، می‌خواهم آرزویی داشته باشم که مثل همیشه نباشد؛ مخصوص است. می‌خواهم که مرا به تلویزیون تبدیل کنی.می‌خواهم که جایش را بگیرم. جای تلویزیونی را که در منزل داریم بگیرم. می‌خواهم که جایی مخصوص خودم داشته باشم و خانواده‌ام اطراف من حلقه بزنند.می‌خواهم وقتی که حرف می‌زنم مرا جدّی بگیرند؛ می‌خواهم که مرکز توجّه باشم و بی آن که سؤالی بپرسند یا حرفم را قطع کنند بگذارند حرفم را بزنم. دلم می‌خواهد همانطور که وقتی تلویزیون خراب است و به آن می‌رسند، به من هم برسند و توجّه کنند. دلم می‌خواهد پدرم، وقتی از سر کار برمی‌گردد، حتّی وقتی که خسته است، قدری با من باشد. و مادرم، وقتی غمگین و ناراحت است، به جای بی‌توجّهی، به سوی من بیاید. و دوست دارم، برادرانم برای این که با من باشند با یکدیگر دعوا کنند ... دوست دارم خانواده هر از گاهی همه چیز را کنار بگذارند و فقط وقتشان را با من بگذرانند. و نکتۀ آخر که اهمّیتش کمتر از بقیه نیست این که مرا تلویزیونی کن تا بتوانم آنها را خوشحال و سرگرم کنم. خدایا، فکر نکنم زیاد چیزی از تو خواسته باشم. فقط دوست دارم مثل هر تلویزیونی زندگی کنم." انشا به پایان رسید. مرد نگاهی به همسرش کرد و گفت، "عجب پدر و مادر وحشتناکی‌اند!" زن سرش را بالا گرفت و گفت، "این انشا را دخترمان نوشته".... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📚 پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت: سردت نیست؟ گفت:نه عادت دارم پادشاه گفت: میگویم برایت لباس گرم بیاورند و فراموش کرد صبح جنازه نگهبان را دیدند که روی دیوار نوشته بود: به سرما عادت داشتم اما وعده لباس گرمت مرا از پای دراورد... مواظب وعده هایمان باشیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ 🔸 میگن آدم ها خیلی شبیه کتاب هایی که میخوانند میشوند! خوشا آن‌کس ڪه قران را فـرا گیرد.. 🌹 رفیق ...! نزار خاک بخوره روی میز و طاقچه ' اگه میخوای بنده واقعی باشی قرآن بخون و عمل کن.. بعد شبیه اونی میشی که خدا میخواد 🌹 اَللَّهُمَّ نَوِّرْ قُلُو بَنَا بِالْقُرْآنِ وَ زَیِّنْ اَخْلا قَنَا بِالْقُرْآنِ وَ نَجِّنَا مِنَ لنَّارِ بِالْقُرْآنِ وَ اَدْخِلْنَا فِی الْجَنَّتِ بِالْقُرْآنِ . @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆!☝️ ✨💫✨💫✨💫✨💫 ، بِه از 🔸گویند که ... روزی ابوریحان به شاگردانش درس می‌گفت که قاتلی پای به محل درس و بحث نهاد. 🔹شاگردان با خشم به او می‌نگریستند و در دل هزار دشنام به او می‌دادند که چرا مزاحم آموختن آنها شده است. آن مرد رسوا روی به حکیم کرد و چند سوال ساده پرسید و رفت. 🔸فردای آن روز، شاعر دربارِ شاه، پای به محل درس گذارده تا سوالی از حکیم بپرسد. شاگردان به احترامش برخاستند و او را مشایعت کرده تا به پای صندلی استاد برسد. دیدند از استاد خبری نیست. هر طرف را نظر کردند، اثری از استاد نبود. 🔹یکی از شاگردان که از آغاز چشمش به استاد بود و او را دنبال می‌کرد در میانه کوچه جلوی استاد را گرفته و پرسید: چگونه است دیروز آدم‌کشی به دیدارتان آمد پاسخ پرسش‌هایش را گفتید و امروز این شاعر را در محل درس رها کردید؟ 🔸ابوریحان گفت: یک بزهکار تنها به خودش و معدودی لطمه می‌زند اما یک نویسنده خود فروخته، کشوری را به آتش می‌کشد. ☝️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
99_حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ✨100_لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ کَلاّ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ : 💫99 ـ تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرا رسد، مى گوید: «پروردگار من! مرا باز گردانید! 💫100 ـ شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم»! (ولى به او مى گویند:) چنین نیست! این سخنى است که او به زبان مى گوید! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند. ↩️ ! 🔹خداوند در قرآن فرموده: روز قیامت بعضی از مردم از خدا می‌خوان اونا رو به دنیا برگردونه تا اعمال بهتری انجام بدن اما جواب اینه که تو هر روز صبح به زندگی برگردونده می‌شدی، چه کردی؟! 🔸فرصت‌ها رو از دست ندهیم. زندگی دکمه بازگشت نداره، آنگونه که خدا از ما خواسته انسان باشیم و با انسانیت و اخلاق زندگی کنیم.
هر حیوان که از دور دیدی و ندانستی سگ و گرگ است ، ببین رو به سمت است یا و ؟! آدمی را نیز چون نشناسی، ببین به کدام سوی می‌رود... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸فردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت: من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم! امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند، او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است) امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد. مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است) امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت: نمی توانم چیزی نخورم . امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو. مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند. امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن، مرد فکری کرد و گفت: نمی شود. امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟ او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست. ( بحار الانوار جلد 78 صفحه 126) @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
‌ 🤲 🤲اکثر انسان ها 🤲 به خاطر دعاهای است 🤲دعا یعنی از خداوند بگیریم، 🤲نه اینکه او را راهنمایی کنیم که چه کار بکند! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️ 😳❗️ ◀️ وقتی که هیچکدوممون از یک لحظه بعدش خبر نداره، پس چرا قدر فرصت هایی که خدا بهمون داده و قدر هم دیگه رو ندونیم؟ چرا به اعمالمون و به راهمون فکر نکنیم؟ به کوچیکی ما در برابر عظمت و حکمت خدا؟ اینو همیشه یادمون باشه...تا غافل نشیم... ☝️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔻🔻 ✍ سوره انبیاء با یک جدّی شروع میشه: 🕋 اِقْتَرَبَ لِلنّٰاسِ حِسٰابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ. مٰا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اِسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ. (انبیاء/۱و۲) 💢 مردم به آنها نزدیک شده است، امّا آنها در غفلتند و روی گردانند! 💢 هر یادآوری تازه‌ای از طرف پروردگارشان برای آنها بیاید، با شوخی و سرگرمی به آن گوش فرا می‌دهند. اعمال و رفتار ما نشون میده که و بیخبری همه وجودمون رو فرا گرفته..😔 👈 آخه چطور ممکنه⁉️ آدم داشته باشه که حسابش نزدیک شده، و اینطور همه چیز رو سرسری بگیره ✍ در آیه ۹۷ همین سوره می‌فرماید که روز ، خودِ مردم هم اقرار می‌کنند که در بودند: 🕋 وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَا وَیْلَنَا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ کُنَّا ظَالِمِینَ (۹۷) 💢 وقتی وعده حقّ نزدیک میشود، و علائم آشکار می‌شود، در آن هنگام چشمهای کافران از شدّتِ وحشت از حرکت باز می‌ماند. 💢 و می گویند: ای وای بر ما که از این روز در بودیم.. 💢 بلکه ما ستمکار بودیم! ☝️ پس قبل از اینکه از شدّت وحشت، چشمهامون از حرکت بیفته، و پشیمون بشیم، خودمون از خواب بیدار بشیم.🍃 ✍️‌یادمون باشه.. دنیا زنگ آخر نیست... زنگِ بعد داریم.. 🚫 مواظب اعمالمون باشیم👇 ⚠️ کسی نمیدونه آخرین خداحافظی‌اش چه وقتی است؟!👉 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 👈 : 🔹 بر مزار بی خانه ای نوشته بودند: شکر خدا بالاخره صاحبِ خانە و مکان خویش شدم. 🔹 بر سنگ قبر فقیری نوشته بودند: پا برهنه به دنیا آمدم، پابرهنه زیستم و پا برهنه به آخرت برگشتم. 🔹 روی سنگ ثروتمندی خواندم: همه کس را با پول راضی کردم، اما فرشته ی مرگ را نتوانستم راضی کنم. 🔹 بر مزار دلشکسته ای چنین نگاشته شده بود: قیامتی هست، تلافی می کنم. 🔹 بر گور جوانی چنین خواندم: یکدیگر را نیازارید. به خدا قسم پشیمان خواهید شد. 🔹 بر قبر کودکی نوشته بودند: خوشحالم بزرگ نشدم تا به درنده ای تبدیل شوم. 🔹 بر مزار مادری نگاشته بودند: تو رو خدا مواظب بچه هایم باشید. 🔹 بر قبر دیوانه ای نوشته بودند: هوشیار به دنیا آمدم، هوشیار زیستم، اما بخاطر رفتارهایتان خودم را به دیوانگی زده بودم. 🔹بر سنگ قبر دکتری چنین خواندم: همه چیز چاره و درمانی دارد غیر از مرگ! 🔹دنیا مزرعه ی آخرت است. به عاقبت خود بیندیشیم که چه کاشته ایم، چون به جز آن درو نخواهیم کرد... 🔸 از مکافاتِ عمل غافل مَشو 🔸 گندم از گندم بروید... جُو ز جُو @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
⚠️ ✍۸چیز ۸ چیز دیگر را می خورد ➊ غـیبت⇦ حسن عمل را ➋ تڪــبر⇦ عـلم را ➌ تــــوبه⇦ گـناه را ➍ عــــدل⇦ ظلم را ➎ غــــــم⇦ عـمر را ➏صــدقه⇦ بـــلا را ➐خـــشم⇦ عـقل را ➑نیـڪی⇦ بـدی را @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
ﻗﻠﻤﯽ ﺍﺯ ﻗﻠﻤﺪﺍﻥ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ : ﺟﻨﺎﺏ ﻗﺎﺿﯽ ﮐﻠﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ ﻗﺎﺿﯽ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﻣﺮﺩﮎ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﮐﻠﻨﮓ ﺗﻮ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻠﻨﮓ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ؟ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪ ی ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩﯼ... مراقب قضاوتهاي خود باشيم🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ ⚡️ ⚡️ 🌱ازهردست بدي ازهمون دست پس ميگيري 💔ﻣﮕﺮﻣﯽﺷﻮﺩﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭﻗﻠﺒﺖ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ 👁ﻣﮕﺮﻣﯽﺷﻮﺩﭼﺸﻤﯽ ﺭﺍﮔﺮﯾﺎﻥ ﮐﻨﯽ ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ 🌱ﻣﮕﺮﻣﯽﺷﻮﺩ ﺫﻫﻨﯽ ﺭﺍ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺫﻫﻨﺖ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ. 👈خیلی بایدمراقب بود ✅به کانال مابپیوندید👇👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ 🔔 🌊آب هـرچـند آلوده شـده باشد حتی لجـن هم شده باشد اگر به دریا برگردد صاف و زلال و پاک می‌شود!! یادت باشـد خـدا دریای رحــمت است و ما چون آب آلوده اگر به آغوش رحــمت او باز گردیم ڪار تمام است و پاک پاک می‌شویم. 💥به‌ بندگانم‌ بگو‌ من‌ آمرزنده‌‌ و مهربانم 📚سوره حجر ۴۹ ♡••♡••♡••♡••♡ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
مردی به نزد بزرگ شهر که فرد حکیمی بود رفت و گفت در کوچه ما خانه ای است که زنی به همراه دخترش در آنجا زندگی میکند و مردان زیادی در آنجا رفت و آمد می‌کنند و من به شدت به آنان مشکوک و بدبینم. حکیم به ا‌و گفت اینبار به آنجا برو، کیسه ای بردار و هر بار که شخصی وارد آنجا شد سنگی در آن بیانداز و پس از یک هفته نزد من بیا. مرد این کار را کرد و پس از چند روز کیسه او پر و سنگین شد، اما به خاطر حرف حکیم تا یک هفته به کارش ادامه داد. پس از یک هفته کیسه سنگ را برداشت و به زحمت خودش را به نزد حکیم رساند و از سنگینی سنگها شکایت کرد... حکیم گفت: آن خانه، خانه دانشمندی بود که پس از فوتش وصیت کرد تا شاگردانش از کتابخانه بزرگ و ارزشمند او استفاده کنند؛ به همین دلیل است که شاگردان او دائم به خانه آنها در رفت و آمد هستند. اما تو که با کیسه سنگینی خسته و بی تاب شدی در قیامت با بار گناهی که هر بار با فکر و ظن بد در مورد آن خانه برای خودت جمع میکردی چه میکنی؟! ‌‎‌‌‎‌‎‌‌ 📜خدا در قرآن می‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ.  اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمان ها گناه است.[ سوره حجرات٬ آیه ۱۲] @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ⁉ !؟ 🌷 آیت الله مجتهدی: 🔸 فتحعلی شاه قاجار در نخستین سفرش به قم به مراتب فضل میرزای قمی پی برد و برای زیارت او به مسجد جامع شهر آمد و در نخستین ملاقات حلقه ارادت و محبت آن جناب را به گردن افکند. 🔸 چند وقتی دیگر شاه برای دیدن میرزا به قم آمد. روزی میرزا در حمام بود و شاه که عجله داشت برای دیدن ایشان به حمام رفت. 🔸 شاه می بیند که حمام تاریک است. میرزا می گوید چه کسی هستی؟ شاه می گوید فتحعلی هستم. آقا می گوید: کدام فتحعلی؟ فتحعلی دلاک؟ شاه می گوید: فتحتعلی شاه هستم. 🔸 آقا می پرسد: از شاهی چه داری؟ شاه گفت: لشکر و قشون دارم. فرمود: اینجا چه داری؟ ☝ آقا گفت: همین جوری تو را می برند، چیزی داشته باش که بتوانی با خودت ببری ... در این دنیای بی حاصل چرا مغرور می گردی سلیمان گر شوی ، آخر نصیب مور می گردی 🌹 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸