هدایت شده از خانواده بهشتی
اندیشیدن به گذشته اندوه
واندیشیدن به آینده هراس می آورد
به حال بیاندیش تالذت رابه ارمغان آورد
درجستجوی قلب زیباباش
نه صورت زیبا
نیمروزتون به خیر💟💟
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
✍ داستانی که در پیش رو دارید واقعی ست. نویسنده ( شهید مدافع حرم: سید طا ایمانی ) شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به رشتۀ تحریر در آورده 💯
❇️ #مبارزه_با_دشمنان_خدا ❇️
قسمت 9⃣
🔮 شفایم بده 🔮
اون جمعه هم عین روزهای قبل، بعد از نماز صبح برگشتم توی تخت ... پتو رو کشیدم روی سرم و سعی می کردم از هجوم اون همه فکرهای مختلف فرار کنم و بخوابم ....
حدود ساعت پنج بود ... چشم هام هنوز گرم نشده بود که یکی از بچه های افغانستان اومد سراغم و گفت: پاشو لباست رو عوض کن بریم بیرون ... با ناراحتی گفتم: برو بزار بخوابم، حوصله ندارم ... .
خیلی محکم، چند بار دیگه هم اصرار کرد ...دید فایده نداره به زور منو از تخت کشید بیرون ... با چند تا دیگه از بچه ها ریختن سرم ... هر چی دست و پا زدم و داد و بی داد کردم، به جایی نرسید ... به زور من رو با خودشون بردن ... .
چشم باز کردم دیدم رسیدیم به حرم ... با عصبانیت دستم رو از دست شون کشیدم ... می خواستم برگردم ... دوباره جلوم رو گرفتن ... .
حالم خراب بود ... دیگه هیچی برام مهم نبود ... سرشون داد زدم که ... ولم کنید ... چرا به زور منو کشوندید اینجا؟ ... ولم کنید برم ... من از روزی که پام رو گذاشتم اینجا به این روز افتادم ... همه این بلاها از اینجا شروع شد ... از همین نقطه ... از همین حرم ... اگر اون روز پام رو اینجا نگذاشته بودم و برمی گشتم، الان حالم این نبود ... بیچاره ام کردید ... دیوونه ام کردید ... ولم کنید ...
امام رضا، دیوونه هایی مثل تو رو شفا میده ... اینو گفت و دوباره دستم رو محکم گرفت .
🔮 برایت ندبه می خوانم 🔮
دیگه جون مبارزه کردن و درگیر شدن نداشتم ... رفتیم توی حرم ... یه گوشه خودمو ول کردم و تکیه دادم به دیوار ... دعای ندبه شروع شد ... .
با حمد و ستایش خدا و نبوت پیامبر ... شروع شد و ادامه پیدا کرد ... پله پله جلو میومد و اهل بیت پیامبر و وارثان ایشون رو یکی یکی معرفی می کرد ... .
شروع شد ... تمام مطالبی که خوندم ... توحید خدا، همزمان با حمد الهی ... سیره و وقایع زندگی پیامبر توی بخش نبوت ... حضرت علی ... فاطمه زهرا ... .
با هر فراز، تمام مطالبی رو که خونده بودم مثل فیلم از مقابل چشمم عبور می کرد ... نبوت پیامبر، وفات پیامبر، امام علی ، امام حسن ، امام حسین ... .
لحظه به لحظه و با عبور این مطالب ... ذهنم داشت مطالب رو کنار هم می چید ... از بین تناقض ها و درگیری ها و سردرگمی ها، جواب های صحیح رو پیدا می کرد ... .
ضربان قلبم هر لحظه تندتر می شد ... سنگینی عجیبی گلو و سینه ام رو پر کرده بود و هر لحظه فشارش بیشتر می شد ... دقیقه ها با سرعت سپری می شدند ... دیگه متوجه هیچ چیز نمی شدم ... تمام صداهایی که توی سرم می پیچید، لحظه به لحظه آروم تر می شد ...
بچه ها بهم ریخته بودن و منو تکان می دادن ... اونها رو می دیدم ولی صداشون در حد لب زدن بود ... صدای قلبم و فرازهای آخر ندبه، تنهای صوتی بود که گوش هام می شنید و توی سرم می پیچید ... .
کم کم فشار روی قلبم آروم تر شد ... اونقدر آروم ... که بدن بی حسم روی زمین افتاد ...
🔮 نبرد بزرگ 🔮
چشم هام رو باز کردم ... زمان زیادی گذشته بود ... هنوز سرم گیج و سنگین بود ... دکتر و پرستار بالای سرم حرف می زدند اما صداشون رو خط در میون می شنیدم ... یه کم اون طرف تر بچه ها ایستاده بودند ... نگرانی توی صورت شون موج می زد ... اما من آرام بودم ... .
از بیمارستان برگشتیم خوابگاه ... روی تخت دراز کشیدم ... می تونستم همه حقایق رو جدای از دروغ ها و تناقض ها ببینم ... هیچ چیز گنگ یا گیج کننده ای برام نبود ... .
گذشته ام رو می دیدم که غرق در اشتباه زندگی کرده بودم ... تا مرز سقوط و هلاکت پیش رفته بودم ... با یه نیت خدایی، توی لشگر شیطان ایستاده بودم و ...
باید انتخاب می کردم ... این بار نه بدون فکر و کورکورانه ... باید بین زندگی گذشته ام، خانواده، کشورم ... و خدا ... یکی رو انتخاب می کردم ... .
حس می کردم شیاطین به ستم هجوم آوردن ... درونم جنگ عظیمی اتفاق افتاده بود ... جنگی که لحظه لحظه شعله های آتشش سنگین تر می شد ... .
ادامه دارد......
@tafakornab
@shamimrezvan
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1
حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌
#حدیث_روز
🌹پیامبراکرم ص
✨حَرسُ لَيلَةٍ في سَبِيلِ اللّهِ عَلى ساحِلِ البَحرِ أفضَلُ مِن صِيامِ رَجُلٍ و قِيامِهِ فِي أهلِهِ ألفَ سَنَةٍ؛✨يك شب نگهبانى در راه خدا بر كرانه دريا، بهتر ازهزار سال نماز و روزه مرد در ميان خانواده اش است .
📚كنزالعمّال ح ١٠٥٧٢
🌹پیامبراکرم ص
✍صدقه دادن ده حسنه، قرض دادن هجده حسنه، رابطه با برادران(دینی) بیست حسنه و صله رحم بیست و چهار حسنه دارد.
📚کافی،ج۴،ص۱۰،ح۳
#عکس_نوشته👆
حکم پولی که موقع رقصیدن عروس و داماد، مهمانان به عنوان شاد باش به آنها می دهند، چیست؟👆
#احڪــــــــام_شرعی
#احکام_عروسی_شادباش
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
◀️چه بسیار هستند انسانهایی که در دنیا معروف و شهره عالم اند.
اما در نزد خداوند متعال هیچ نام و نشانی ندارند...
✅و چه بسیار هستند انسانهایی که در دنیا هیچ نام و نشانی ندارند.
اما در نزد خداوند رحمان معروف هستند و مشهور...
✅«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ»
«بی گمان گرامى ترین شما در نزد اللّه با تقواترین شماست».
هدایت شده از خانواده بهشتی
#همسرانه
#مخصوص_آقایان👨💼
✅با #لحن_ملایم ازهمسرتون درخواست داشته باشین ونه باحالت #دستور
💟 #عزیزم میشه یه لیوان آب بدی؟
💟خانم خانما #قربون_دستت یه چایی باهم بخوریم؟
💟 #محبت_معجزه_میکنه
❣❣❣❣❣❣
#مخصوص_خانمها
همانقدر که زن ، بودن میخواهد
مرد هم ، محبت و آرامش میخواهد
همانطور که باید قربان صدقه ی روی بی آرایش زن رفت
باید فدای خستگی های مرد هم شد ...
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
#تربیت_فرزند
🔴 اگرنوجوان احساس کند شمابه او اهمیت می دهید، در همه مشکلاتش با شما مشورت می کند.
وشمابه راحتی می توانیدبر رفتارهای اوکنترل بیشتری داشته باشید . 👌
@zendegiasheghaneh
@shamimrezvan
📚داستان کوتاه زیبا📚
#احسن_القصص
⚡️خشم مگیر...⚡️
مردی از باديه به مدينه آمد و به حضور رسول اكرم رسيد. از آن حضرت
پندی و نصيحتی تقاضا كرد. رسول اكرم به او فرمود: "خشم مگير" و بيش از اين چيزی نفرمود .
آن مرد به قبيله خويش برگشت. اتفاقا وقتی كه به ميان قبيله خود رسيد،اطلاع يافت كه در نبودن او حادثه مهمی پيش آمده، از اين قرار كه جوانان قوم او دستبردی به مال قبيله ای ديگر زده اند، و آنها نيز معامله
به مثل كرده اند، و تدريجا كار به جاهای باريك رسيده، و دو قبيله در
مقابل يكديگر صف آرائی كرده اند، و آماده جنگ و كارزارند.
شنيدن اين خبر هيجان آور، خشم او را برانگيخت .
فورا سلاح خويش را خواست و پوشيد و به صف قوم خود ملحق و آماده همكاری شد .
در اين بين، گذشته به فكرش افتاد، به يادش آمد كه به مدينه رفته و
چه چيزها ديده و شنيده، به يادش آمد كه از رسول خدا پندی تقاضا كرده است ، و آن حضرت به او فرموده، جلو خشم خود را بگيرد.
در انديشه فرو رفت كه چرا من تهييج شدم، و به چه موجبی من سلاح پوشيدم، و اكنون خود را مهيای كشتن و كشته شدن كرده ام؟
چرا بیجهت من برا فروخته و خشمناك شده ام؟!
با خود فكر كرد الان وقت آن است كه آن جمله كوتاه را به كار بندم .
جلو آمد و زعمای صف مخالف را پيش خواند و گفت: "اين ستيزه برای
چيست ؟
اگر منظور غرامت آن تجاوز است كه جوانان نادان ما كرده اند، من حاضرم از مال شخصی خودم اداكنم. علت ندارد كه ما برای همچو چيزی به جان يكديگر بيفتيم و خون يكديگر را بريزيم".
طرف مقابل كه سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت اين مرد را شنيدند، غيرت و مردانگی شان تحريك شد و گفتند:
"ما هم از تو كمتر نيستيم. حالا كه چنين است ما از اصل ادعای خودصرف نظر میكنيم " .
هر دو صف به ميان قبيله خود بازگشتند.
📚اصول كافی، جلد 2، صفحه 404
@tafakornab
@shamimrezvan
#درسنامه
چهارتوصیه خداوندبه حضرت موسی (ع)
خداوند، موسی علیه السلام راخطاب کرد که: «مراقب باش»
✔تانفهمیدی که گناهانت رابخشیده ام مشغول اظهارعیب دیگران مشو ...
✔تا نفهمیدی که خزائن وثروت من تمام شده غم روزی مخور ...
✔تانفهمیدی که قدرت من زایل شده به غیر من امیدوار مباش.
✔تاهنگامی که یقین پیدا نکردی شیطان مرده است، از مکر وحیله اوخود را در امان نبین...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#سوره_درمانے
#ختومات_مجرب
🍃رفع اختلاف زوجین 🍃
🖊 به نیت مهر و محبت چنین
کنند بسیار مجرب است ↯
⇦ یک صلوات
⇦ سوره نساء
⇦ یازده صلوات
Ⓜ️ ختومات و اذکار
ڪلیڪ ↩️
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh