#خواص_آیات_قرآنی
🎀 #درخواستی 🎀
#ابطال_سحر_و_جادو
✅ برای #ابطال #سحر ۷۰مرتبه این آیه شریفه را بر کاسه ای که آب پاک دارد بخوانند و به گوشه های محل کسب و جلوی منزل مسکونی بپاشند.
یا معشرالجن والانس اِن استطعتم اَن تنفذوا من اقطارالسموات والارض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان ( الرحمن/آیه۳۳)
این عمل برای #دفع سحر مجرّب است.
#التماس_دعا
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
#سرگذشت_واقعی #شهیده_زینب_کمائی
⭕️ #من_میترانیستم ⭕️
👈قسمت 5️⃣
🌹وجیهه گفت: اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم.زینب چند روز پیش با یکی از مجروحین این بیمارستان مصاحبه کرد و صدای آن مجروح را روی نوار ضبط کرد و بعد، نوار را سر صف برای بچه ها گذاشت. آن مجروح سفارش های زیادی درباره ی نماز و حجاب و درس خواندن و کمک به جبهه ها کرده بود که همه ی ما سر صف به حرف های او گوش کردیم. تازه زینب بعضی از حرف های آن مجروح را روی روزنامه دیواری نوشت تا بچه ها بخوانند. وجیهه راست می گفت.مجروحی به اسم عطا االله نریمانی، یک مقاله درباره ی خواهران زینبی داده بود و زینب سر صف آن مقاله را خوانده بودو نوار صدای مجروح را هم برای هم کلاسی هایش گذاشته بود.
ما تصمیم گرفتیم اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم. ماشین هرچه میرفت به تصفهان نمیرسیدیم. چقدر این راه طولانی شده بود! من هراسان بودم و هیچ کاری از دستم برنمی آمد. خدا خدا میکردم که زودتر به اصفهان برسیم.وقتی به اصفهان رسیدیم، اول به بیمارستان عیسی بن مریم رفتیم. دیروقت بود و نگهبان های بیمارستان جلوی ما را گرفتند. من با گریه و زاری ماجرای گم شدن دخترم را گفتم و داخل بیمارستان شدیم.
اول دلم نیامد که سراغ ارژانس بروم. به هوای اینکه شاید زینب به ملاقات مجروحان رفته باشد، به بحش مجروحین جنگی رفتم و همه ی اتاق ها را یکی یکی گشتم.مادرم و بپه ها در راهرو منتظر بودند.وقتی در بخش، زینب را پیدا نکردم، به وجیهه به ارژانس رفتم و مشخصات زینب را به مسئول اورژانس دادم. دختری چهارده ساله، خیلی لاغر، سفیدرو و با چشمهای مشکی، قد متوسط و با چادر مشکی، روسری سورمه ای رنگ و مانتو و شلوار ساده. مسئول اورژانس گفت: امشب مجروح تصادفی با این مشخصات نداشتیم.
اورژانس بیمارستان شلوغ بود و روی تخت های اورژانس، مریض های بد حالی بودند که آه و ناله شان به هوا بود.چند مجروح تصادفی هم با سرو کله ی خونی آورده بودند. پیش خودم گفتم: خدا به داد دل مادرهایتان برسد که خبر ندارند با این وضع اینجا افتاده اید. آنها هم مثل بجه های من بودند، اما پیش خودم آرزو کردم که ای کاش زینب هم مثل این ها الان روی یکی از تخت ها بود. فکر اینکه نمی دانستم زینب کجاست، دیوانه ام میکرد.
از بیمارستان عیسی بن مریم خارج شدیم. شب از نیمه گذشته بود.سپورهای شهرداری، جاروهای بلندشان را به زمین می کشیدند و تیز صدا میداد.آن شب یک ماشین دربست کرده بودیم تا بتوانیم به همه ی بیمارستان ها سربزنیم. توی ماشین نشسته بودیم که شهرام با حالت بچگی اش گفت: مامان، نکند زینب را دزدیده باشند؟ مادرم اورا تکان داد که ادامه ندهد. من انگار آنجا نبودم. فقط جواب دادم: ها، خدا نکند. انگاری با حرف شهرام، زمین زیر پایم تکان خورد.ناخودآگاه فکرم سراغ حرف ها و کارهای زینب رفت. یکدفعه یاد نوشته های روی دفتر زینب افتادم «خانه ی خود را ساختم، اینجا جای من نیست. باید بروم، باید بروم.» خانه ی زینب کجا بود؟ کجا می خواست برود؟
شهلا با ترس گفت: مامان، صبح که به حمام رفتیم، زینب به من گفت: حتما غسل شهادت کن! مادرم با عصبانیت به شهرام و شهلا نهیب زد که «توی این موقعیت، این حرف ها چیست که میزنید؟ جای اینکه مادرتان را دلداری بدهید، بیشتر توی دلش را خالی می کنید.» من باز هم جوابی ندادم، اما فکرم پیش وصیت نامه های زینب بود؛ آن هم دوتا وصیت نامه. یعنی چه؟ تا آن شب همه ی این حرف ها و حرکات برایم عادی بود، اما حالاپشت هرکدام از این ها حرفی و حدیثی بود.
آن شب آنچنان در میان افکار عجیب و غریب گرفتار شده بودم که وجیهه مظفری با رسیدن به یک بیمارستان دیگر، چند بار صدایم کرد تا مرا به خود آورد.
گاهی گیج بودم و گاهی دلم میخواست فریاد بزنم و تا میتوانم توی خیابان های تاریک بدوم و همه ی مردم را خبر کنم که دخترم را گم کرده ام و کمکم کنند تا اورا پیدا کنم. وحشت همه وجودم را گرفته بود؛ از تاریکی، از سکوت، از بیمارستان،از اورژانس. آن شب از همه چیز می ترسیدم. سر زدن ما به بیمارستان ها نتیجه ای نداد. اذان صبح شد، اما ما هنوز سرگردان دور خودمان می چرخیدیم.
آن شب سخت ترین و طولانی ترین شب زندگی من، مادرم و بچه هایم بود. صبح از درد ناچاری به پزشکی قانونی مراجعه کردیم؛ جایی که اسمش هم ترسناک است وتن هر مادری را میلرزاند. اما در آنجا هم رد و نشانی از گمشده ی من نبود. دختر چهارده ساله ی من در اولین روز سال جدید به مسجد رفته و بر نگشته بود. زینب من آن چنان بی نشان شده بود که انگار هیچوقت نبوده است؛ هیچوقت.
دختری که تا بعداز ظهر بغلش میکردم، میبوسیدم، باش حرف میزدم، نگاهش میکردم، آن شب مثل یک خیال شده بود؛ خیالی دور از دسترس.
ادامه دارد....
#حدیث_روز
💢امام سجّاد عليه السلام:
مؤمن #سكوت مى كند تا #سالم ماند و سخن مى گويد تا #سود برد
📚ميزان الحكمه ج1 ص461
〰➿〰➿〰
💢امام باقر عليه السلام:
هيچ طمعى همانند مسابقه دادن براى كسب مقام، و هيچ عدالتى همانند انصاف، و هيچ تجاوزى همانند ستم كردن، و هيچ ستمى همانند پيروى از هواى نفس نيست...
📚تحف العقول، صفحه286
➿〰➿〰➿〰
💢امام صادق (ع):
🔻هر كه به دنيا دل بسته شود،
#دلش به سه چيز بسته مى شود:
اندوه پايان ناپذير،
#آرزوى دست نيافتنى،
و اميد نارسيدنى🔺
📚کافی، ج ۲، ص ۳۲۰
#عکس_نوشته👆
#احکام_شرعی
#احکام_نماز
اگر در سجده سر با ضرب به مهر بخورد و بلند شود چه حکمی دارد
➿〰➿〰➿〰
#احکام_پوشش_درنماز
هنگام نماز خواندن، آقایان چه مقدار از بدنشان باید پوشیده باشد ؟
✅ پاسخ :
♦ پوشش هنگام نماز با جاهای دیگر متفاوت است .
♦ وقتی آقایان می خواهند جایی بروند که نامحرم هست باید پوششان متعارف باشد.
♦ اگر آستین کوتاه پوشیدند یا جوراب نپوشیدند یا دگمه ی پیراهن شان باز بود اشکالی ندارد.
♦ مردان مي توانند سر و گردن و مقداري از سينه و دستها و پاها را نپوشانند، ولي بقيه بدن که معمولا پوشانده مي شود را بايد بپوشانند.
♦♦ حالا فرض کنید آقایی می خواهد در منزل نماز بخواند و نامحرمی هم در آنجا نیست ،دیگر لازم نیست که پوشش به اندازه ی بیرون رفتن از خانه باشد. اگر از ناف تا زانو پوشیده باشد به همین اندازه کافی است و نمازش هم درست است .
استفتاء از سایت مراجع عظام.
سایت اسک احکام
#هرروزیک_آیه
🌸اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ
🍃وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ
🌸مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا
🍃بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ
🌸مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ
🍃وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا
🌸وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ﴿۲۵۵﴾
🌸خداست كه معبودى جز او نيست
🍃زنده و برپادارنده است نه خوابى سبك او
🌸را فرو مى گيرد و نه خوابى گران آنچه
🍃در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست
🌸كيست آن كس كه جز به اذن او در
🍃پيشگاهش شفاعت كند آنچه در پيش روى
🌸آنان و آنچه در پشت سرشان است مى داند
🍃و به چيزى از علم او جز به آنچه بخواهد
🌸احاطه نمى يابند كرسى او آسمانها و زمين
🍃را در بر گرفته و نگهدارى آنها
🌸بر او دشوار نيست
🍃و اوست والاى بزرگ (۲۵۵)
📚 سوره مبارکه البقرة
✍ آیه ۲۵۵
ڪلیــڪ ڪنید ↩️
🍃🍂ذکر های
آسما✌️نی,🍃🍂
🌸✨ #توسل_به_امام_هادى
#توسل_جهت_ازدواج
🔱توسل و ختم جهت #ازدواج
به جوانان دم بخت ، سفارش می شود برای یافتن #همسر خوب ، متوسل به امام هادی علیه السلام شوند.
در میان علمای بزرگ شیعه هم مرحوم آیت الله العظمی میرزای قمی رحمت الله علیه برای واسطه قرار دادن به نزد امام هادی ، پیشنهاد شده اند .
✅پس : از مرحوم میرزای قمی رحمت الله علیه بخواهید که از امام هادی بخواهند تا ایشان به عنوان آبرومند در درگاه الهی ، یک همسر خوب برای شما ، انتخاب نمایند تا خداوند ، بهترین روزی اش را قسمت شما نماید .
🔴مثال:
حداقل هفته ای یک بار هر فردی باید نماز امام هادی را بخواند +20صلوات هر روز +خواندن هر روز یک فاتحه و 3 توحیدبه علمای دین ومیزاری قمی هدیه کند
#ذکر_درمانے
🍃جهت خیانت نکردن همسر🍃
✨هر روز ٢٢۰ مرتبه ذکر
《 #یاغفار 》 تا یکسال مداومت کنند
تا برای همیشه ریشه کن بشه این مشکل ان شا الله
✧🦋✧🦋
#ایده_معنوی
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخوام دعا کنم نه برای خودم
برای دوستان مجازیم که....
بعضیاشون خیلی گرفتارن
بعضی هاشون خیلی دل شکستن
بعضی هاشون خیلی تنهان
بعضی هاشون خیلی نا امیدن
بعضی هاشون عاشقن
بعضی ها در آرزوی رفتن به مکانهای مقدس...
بعضی ها در آرزوی داشتن فرزند
بعضی ها گره سختی افتاده تو زندگیشون
بعضی هاشونو میشناسم....
بعضی هاشونو نمیشناسم....
خداجون هوای دلاشونو داشته باش....
یه دستی به سر و گوش زندگیشون بکش...
نزار حسرت به دل بمونن....
نزار امیدشون ضعیف بشه...
دستشونو بگیر...
خدایا " منو بیخیال
ولی دل این دوستای مهربونمو شاد کن🤲
هدایت شده از خانواده بهشتی
#آیین_همسرداری_فاطمی
قسمـــ⑤ــت ↤ تحمل مشکلات و سختیها
همسرانی که امور رفاهی فراوانی به شوهران خود تحمیل میکنند،
غافلند از اینکه تواناییهای انسان حد و مرزی دارد
و اگر شخص نتوانست از راه مشروع توقعات همسرش را برآورده کند
به ناگزیر از راه های نامشروع آنها را تامین مینماید و....
هدایت شده از خانواده بهشتی
#تربیت_فرزند
والدینی که تحمل پذیرش اشتباهات کودک را ندارند
ترس از اشتباه را در او تقویت میکنند
و کم کم کودک ساکت و منفعل بودن را بخاطر ترس از سرزنش ترجیح میدهد.
#پیام_سلامتے
⚛ #کنجد
✴️•⇐مروریبر خواصعلمی کنجد⇘
❂↜کاهش کلسترول بالا
❂↜کاهش فشــارخون بالا
❂↜سلامت استخـــــــوانها
❂↜تسکین اســــــــــتئوآرتریت
❂↜مبارزه با استرس اکســیداتیو