eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.4هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✨ مغرور نباشیم وقتی پرنده ای زنده است مورچه را میخورد، وقتی میمیرد مورچه،او را میخورد شرایط به مرور زمان تغییر میکند پس خوب باشیم و خوبی کنیم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💡چند راه برای درمان سحر و جادو ...! 💠 استاد میرباقری☝️ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
🌹ـــــــــــــــــــــــــ🌹 بــرای و 🌹ــــــــــــــــــــــــ🌹 🌹برای پسران و دخترانی که امـر ازدواج بـر آنها سخت شده است وبا مشکل مواجه شده‌ اند ختم شریفه ذیل که مجرب است و مـــــدت آن یــک هفته است پـیـشـنـهـاد مـیـشـــود🌹👇 1⃣هـفـتـاد مرتبه آیه الکرسی بخوانـــــد....... 2⃣هـفـتاد مرتبه سوره اخلاص قرائت کند....... 3⃣هـفتاد مرتبه سوره شریفه ناس را قرائت کند....... 4⃣هـفتاد مرتبه سوره شریفه فلق را قرائت کند....... 📚مجـربات فاطمـی 🔔این ختم مجــرب است و به اذن خــــداوند تبارک و تعالـی نـتـایـج سـریــــــــع دارد🔔 ღـگشا⬆️
⬆️ ⬆️براي وسعت رزق و روزی : ⬆️ دعا را بنویس و رو باز (بدون تا كردن ) بزار تو کیف پولت باذن الله هرگز بی پول و درمانده نمیشی
🌸✨هر کس مقروض و بدهکار باشد در وقت خوابیدن به ذکر شریف 《》مشغول شود و زیاد بگوید قرضش ادا می‌گردد✨ 📚 مصباح کفعمی ڪلیڪ ڪنید↩️
مطابق 🌸 ۲۲ بهمن ۱۳۹۹ هجری شمسی ۲۷ جمادی الثانی ۱۴۴۲ هجری قمری ۱۰ فوریه ۲۰۲۱ میلادی ☝ صبح را با صدقه آغاز کنید . 🌸 اذکار چهارشنبه : - یا حَیّ یا قَیّوم ( 100مرتبه ) - حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه) - یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا 🌸 چهارشنبه برای امور زیر خوب است: 🔹 خرید و فروش و امور تجاری 🔹تعلیم و تعلم 🔹امور ساختمانی 🔹زراعت و باغداری 🔹معالجات و امور درمان 🔹مسافرت کردن بعد از ظهر با صدقه 🔹انجام تمام امور خوب است 🔹همچنین وصیت کردن بیمار در این روز خوب است. 🌸 چهارشنبه بیست و هفتم ماه قمری برای امور زیر خوب است: 🌹 مولود در این روز بسیار خوب و شایسته است ان شالله و خوب تربیت گردد و عمرش طولانی باشد به امید خدا. 🌷 در این چهارشنبه شب جهت فرزند دارشدن ،به قصد بچه دار شدن ، دستور خاصی وارد نشده اما برای سلامتی مفید است. ✂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، نیست و موجب فقر و پشیمانی می گردد ، . ♦️ یا انداختن در این روز، از ماه قمری ، خوب است ، و موجب ایمنی از ترس می شود. 🚫 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و تاثیر خوبی بر شخص ندارد. 👕 این چهارشنبه برای بریدن، دوختن ، خریدن و پوشیدن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود. ان شاالله 🚫 بطور کلی چهارشنبه برای خوب نیست و در برخی روایات نهی شده. اما از فواید نوره: نوره کشیدن موجب درمان بیماریهای پوستی می شود. ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) 🔹اذان صبح: ۳۱ : ۵ 🔹طلوع آفتاب:۵۶: ۶ 🔹اذان ظهر:: ۱۹: ۱۲ 🔹غروب آفتاب:۰۰ : ۱۸ 🔹اذان مغرب: ۴۱: ۱۷ 🔹نیمه شب شرعی:۳۶ : ۲۳ 💫ذات الکرسی عمود۱۲:۴۰ ❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است. 🔴ذات الکرسی مخصوص روز است 📚 منابع مطالب ما: الدروع الواقیة سید بن طاووس ،سایت کانون قرآنی، وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190.، حلیة المتقین، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423، مفاتیح الجنان و بحارالانوار و تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 دلم آشفتـــــه و غم بی امان است که غم ازدوری صاحب زمان است سه شنبه شور و حالم فرق دارد دلم مهمــــــان صحن جمکران است 🌼 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی تاریکترین شب نیز ✨پایان خواهد یافت ✨و خورشید خواهد درخشید ✨روزهای خوب خواهند آمد ✨به امید فردایی روشن که ✨به آرزوهای امروزمان برسیم 🌙شبتون بخیر‌🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ خدایا❣ تو خاص ترین مخاطب دل بندگانت هستی❤️ که همراهیت همیشگی ست😇 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ❣الهی به امیدتو❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺چهارشنبه خود را زیبا کنید با 🌺صلوات🌺 بر حضرت ‌ محمد(ص) و خاندان پاک و مطهرش🌺 🌺اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ ❤️وآلِ مُحَمَّدٍ 🌺وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
صبح یعنی ... تپش قلب زمان، در هوس دیدن تو که بیایی و زمین، گلشن اسرار شود... سلام آرزوی زمین و زمان❤️✋ ☀️روزت بخیرامام زمانم❤️🍃
⚘﷽⚘ باز هم روز من و عرض ادب محضر یار باسلامی برکت یافته روز و شب ما أَلسلامُ عَلی مَن طَهَّره الجلیل سلام بر آن کسی که رب جلیل او را مطهر گردانید... «اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆 💖💜💖💜💖 💜💖💜💖 💖💜💖 💜💖 💖 #تفسیر_سوره_نور #لطفا_توجه_بفرمایید 👇👇👇 💖برای جمع آوری و نوشتن مطا
ادامه درس 👆 🥀✨🥀✨🥀 ✨🥀✨🥀 🥀✨🥀 ✨🥀 🥀 👇👇👇 🥀برای جمع آوری و نوشتن مطالب و ها وقت گذاشته می شود درس 🥀آیه ۱۴/ سوره نور (وْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ )﴿١٤﴾ و اگر فضل و رحمت در دنیا و آخرت بر شما نبود، به یقین به خاطر آن بزرگی که در آن وارد شدید، عذابی بزرگ به شما می رسید. 🥀آیات ۱۴_ ۱۵_۱۶_۱۷_۱۸ مفهوم کلی این آیات 🥀خدای تعالی با اتهام از خاندان پیامبر❤️ صلی الله علیه وآله لطفی را شامل حال مسلمانان کرد وعجله در عذاب آنها ننمود تا راه را نبسته باشد ولی چای باقی است که چرا شما به این دامن زدید و آنرا سبک شمردید. خداشما را از تکرار این گونه مسائل بر حذر می دارد 🥀(وَ لَوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَةِ اگر نبود برای شما مسلمانها و رحمت الهی در دنیا و در آخرت، ( لَمَسَّکمْ فیما افَضْتُم فیٖهِ عَذابٌ عَظیم ، قطعا به( سزای) بهتانی که وارد آن شدید ، به شما عذابی بزرگ می رسید 🥀در ایات برای رفع اتهام از دامان خاندان پیامبر موضوع افک را یک حساب شده از جانب منافقین و دشمنان پیامبر صلی الله علیه وآله معرفی کرد 🥀و مومنان را در باره زود باوری واثر پذیری از توبیخ نمود وآیات را نازل کرده است 🥀در آیه ۱۴سوره نور می فرماید : 👇 اگر ورحمت خدا در دنیا وآخرت شامل حال شما نبود به خاطر این کاری که در آن وارد شدید عذاب عظیمی دامن شما را می گرفت 🥀خداوند بر شما لطف داشت وبه شما مهلت توبه داد وگرنه هر آینه عظیم می رسید به خاطر چیزهایی که در آن وارد شدید یعنی در باره ان چیزها بدون حرف زدید و بدون وبینه شرعی وارد شدید وحرف زدید 🥀یعنی خداوند تعالی بخاطر این عجله در عذاب شما نکرد که مبادا هم شما از بین برود و هم آخرت را از دست بدهید 🥀اَفَضتُم = غوطه ور شدن = وارد شدن 🥀تعبیر « اَفَضتُم»که به معنی رفتن در اب است نشان می دهد که اِفک چنان گسترده شد که مومنان را هم فرا گرفت 🥀خداوند با کردن مذکور پرده از دشمنان برداشت و آنها را در شناساند که این خود برای مومنان بود 🥀نکته مهم : 👇 از اینجا معلوم می شود و شناسی از نعمت هایی است که آسیب مخالفان را واپس میزند ( این درس ادامه دارد 👆)
☝️ چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه 🌼اى زنده ، اى پاينده 🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم 🌼این ذکر موجب عزت دائمی میشود ۴شنبہ ✍هرڪس این نماز را روز 4 شنبه بخواند خداوند توبه او را از هر گناهے باشد مے‌پذیرد 4 رکعتست درهر رکعت بعد از حمد 1 توحید و1 قدر 📚مفاتیح الجنان
☝️ 🌎اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 22 بهمن ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:31 ☀️طلوع آفتاب: 06:56 🌝اذان ظهر: 12:19 🌑غروب آفتاب: 17:41 🌖اذان مغرب: 18:00 🌓نیمه شب شرعی: 23:36
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ۲۲ بهمن ماه سالروز شکوهمند ایران عزیزمان مبارک باد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🍃❤️🍃 🇮🇷 چو ایران نباشد تن من مباد با تمام زخم هایی که در تن داریم پای خون شهدایمان ایستاده ایم این خاک حاصل خون دل خوردن هزاران مادری است که بی پسر شدند و هزاران فرزندی که بی پدر ماندند و هزاران زنی که با تمام مشکلات، عشقشان را از دست دادند. و هزاران مردی که مردانه به پای وطنشان ایستاده اند. به کوری چشم تمام دشمنان خارجی و بدخواهان و غرب پرستان داخلی تا ظهور مولایمانمان پای انقلابمان می مانیم 🌼 اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام 😊✋ چهار شنبه تون بخیر و سلامتی ☕️ امروزتون شاد😊 لحظه هایت سرشار آرامش و دلخوشی امیدوارم امروز خدا سرنوشتی دوستداشتنی زندگی پرازعشـق❤️ روزی فراوان و لبی خندان 🥰 و دلی مهربون براتون رقم بزنه ❣ ‎‌‌‌
🍁 ✍در روز چهارشنبه وضو گرفته و ۳ مرتبه سوره حمد شریف و ۲۱ مرتبه سوره فلق و الناس و ۶ مرتبه سوره اخلاص را با نیت کامل بخواند و دو رکعت نماز حاجت خوانده سپس 40 مرتبه سوره کوثر را بخواند به نیّت گره ای که دارد 🌹🍃برای رزق و روزی هم خیلی خواص خوبی را دارد و ان شاءالله نیّتش برآورده میشود 📚 : ختوم و اذکار ص 226 – مخازن ج 1 ص 293
🌸✨ جهت دفع دشمن در روز چهار‌شنبه بیست و یک مرتبه سوره‌‌مبارکه یس خوانده شود✨ 📚 مکارم طبرسی ۲۱۲
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 5️⃣3️⃣ فصل هفتم مهاجرت به اصفهان مهران به کمک دوستش، حمید یوسفیان، در محله ی دستگرد خانه ای نوساز و نیمه تمام را اجاره کرده بود. صاحبخانه قصد داشت با پولی پیشی که از ما گرفته بود، کار خانه را تمام کند. خانه دو طبقه داشت. طبقه ی بالا دست صاحبخانه بود و قرار بود طبقه ی پایین را به ما بدهند. وقتی ما در اسفند ۵۹ به اصفهان رسیدیم، هنوز بنایی خانه تمام نشده بود. طبقه ی پایین در و پیکر نداشت و امکان زندگی با آن شرایط نبود. ما مجبور شدیم برای مدتی به خانه ی حمید یوسفیان برویم تا خانه آماده بشود. خانواده ی حمید مثل ما جنگ زده بودند و حال ما را می فهمیدند و خیلی به ما محبت می کردند. من خیلی از وضعیتمان خجالت می کشیدم. دلم نمیخواست توی سیاه زمستان و سرما مزاحم مردم بشوم؛ مزاحم کسانی که مثل خود ما امکانات کمی داشتند که فقط برای خودشان بس بود. اما چاره ای نداشتیم. و یک هفته میهمان مادر حمید بودیم. با اینکه ما هیچ نسبت فامیلی نداشتیم ولی واقعا به ما احترام گذاشتند و محبت کردند. شهلا و زینب در خانه ی حمید یوسفیان خیلی خجالت می کشیدند و کم غذا میخوردند. ما در خانه ی خودمان سر یک سفره با نامحرم نمی نشستیم، ولی در خانه ی یوسفیان با همسر یک سفره می نشستند. زینب و شهلا خودشان را جمع می کرد و رودربایستی داشتند. بعد از یک هفته به خانه ی جدیدمان رفتیم و زندگی مستأجری را شروع کردیم. من سال ها زندگی مستقل داشتم و به آن نوع زندگی خو کرده بودم. اما در اصفهان مثل سال های اول زندگی، دوباره مستأجر شدم و باید کنار صاحبخانه زندگی می کردم. اطراف محله ی دستگرد، باغ خیار و گوجه و بادمجان بود. درختهای بلند توت فراوان بود. حیاط خانه ی اجارهای پوشیده از سنگ و ریگ بود. تنها یک شیر آب وسط حوض کوچکی در وسط حیاط داشت که باید در آنجا ظرف می شستیم. یک پارکینگ داشت که آنجا را آشپزخانه کردیم. دو اتاق داشت، اما حمام نداشت. در مدتی که آنجا بودیم به حمام عمومی شهر میرفتیم. چند روزی بیشتر به آخر سال نمانده بود. زینب می گفت: امسال ما عید نداریم؛ شهرمان را از دست داده ایم، این همه شهید داده ایم، خیلی از مردم عزادار هستند، خواهر و برادرهایمان هم که اینجا نیستند، پس اصلا فکر عید و مراسمش را نمی کنیم. بعد از جاگیر شدن در خانه ی جدید، زینب و شهلا و شهرام را در مدرسه ثبت نام کردم. دلم نمی خواست که بچه ها از درس و مشق عقب بمانند. البته شش ماه سال گذشته بود، ولی نمی توانستیم دست روی دست بگذاریم و سه ماه بعد را از دست بدهیم. بچه ها باید همه ی تلاش شان را می کردند که در سه ماه آخر سال، کار یک سال را انجام دهند و قبول شوند. از طرفی می خواستم با رفتن به مدرسه، شرایط جدید برایشان عادی شود و کمتر احساس ناراحتی کنند. چند روز پیش از عید، مهران که حسابی نگران وضع ما بود، اسباب و اثاثیه ی خانه را به ماهشهر و از آنجا به چهل توت آورد. فقط تلویزیون مبله ی بزرگ زا نتوانست با خودش بیاورد. برای اینکه حوصله ی بچه ها سر نرود، از اصفهان یک تلویزیون کوچک خرید تا آنها را سرگرم کند. مهران کارمند آموزش و پرورش بود، ولی از اول جنگ به عنوان نیروی مردمی و بسیجی از شهر دفاع می کرد. او پسر بزرگم بود و خیلی در حق من و خواهرها و برادرهایش دل میسوزاند. همه سعی می کردیم که با شرایط جدیدمان کنار بیاییم. زینب به مدرسه ی راهنمایی، نجمه رفت. او راحت تر از همه ی ما با محیط جدید کنار آمد. بلافاصله بعد از شروع درسش در آن مدرسه، فعالیتهایش را از سر گرفت. یک گروه نمایش راه انداخت و با دخترهای مدرسه تئاتر بازی می کرد. برای درسش هم خیلی زحمت کشید. توی سه ماه، خودش را به بقیه رساند و در خردادماه، مدرک سوم راهنمایی اش را گرفت. شهلا و زینب با هم مدرسه می رفتند. زینب همیشه در راه مدرسه آب انجیر می خرید و میخورد. خیلی آب انجیر دوست داشت. در مدرسه ی زینب، دو تا دختر دانش آموز بودند که سال ها با هم دوست صمیمی بودند ولی در آن زمان با هم قهر کرده بودند. زینب که نسبت به هیچ چیز بی تفاوت نبود، با نامه نگاری، آن دو تا را به هم نزدیک کرد و بالاخره آشتی داد. او کمتر از سه ماه در آن مدرسه بود، ولی خیلی مورد علاقه ی بچه ها قرار گرفت. ادامه دارد....
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 6️⃣3️⃣ در همسایگی ما در اصفهان، دختری هم سن و سال زینب زندگی می کرد که خیلی دوست داشت قرآن خواندن را یاد بگیرد. زینب از او دعوت کرد که هر روز بعدازظهر به خانه ی ما بیاید. زینب روزی یک ساعت با او تمرین رو خوانی قرآن می کرد. بعد از چند ماه آن دختر روخوانی قرآن را یاد گرفت. همسایه ی ما باغ بزرگی در آن محله داشت. آن دختر برای تشکر از زحمت های زینب، یک تشت پر از خیار و گوجه و بادمجان و سبزی برای ما آورد. آن روز من و مادرم خیلی ذوق کردیم. زینب همیشه با محبت هایش همه را به طرف خودش جذب می کرد و مایه ی خیر و برکت خانه بود. شش ماه در محله ی دستگرد ماندیم. وقتی آخر سال برای گرفتن کارنامه ی زینب به مدرسه اش رفتم، مدیر حسابی از او تعریف کرد. یکی از معلم هایش آنجا بود و به من گفت: دخترت خیلی مؤمن است. برای هر مادری، افتخاري بالاتر از این نیست که بچه هایش باعث سربلندی اش باشند. خدا را شکر کردم که زینب و خواهر و برادرهایش همیشه باعث سرافرازی من بودند. حمید یوسفیان در خردادماه سال ۶۰ شهید شد و جنازه اش را به اصفهان آوردند و در تکه ی شهدا دفن کردند. برای خانواده ی ما شهادت حمید سخت بود. اگر حمید به ما کمک نمی کرد و خانواده اش هم به ما محبت نمی کردند، معلوم نبود که ما چه شرایطی پیدا می کردیم. ما در مراسم تشییع جنازه ی حمید شرکت کردیم و کنار مادرش بودیم. زینب آن روز امتحان داشت و نتوانست به تشییع جنازه بیاید، اما به من و مادربزرگش خیلی سفارش کرد که «شما حتما شرکت کنید.» بعد از امتحانات خرداد هم با شهلا سر قبر حمید یوسفیان رفتند. مادر حمید چند روز بعد از شهادت پسرش خواب دیده بود که یک نفر شهید آمده و صندوق صندوق میوه روی قبر پسرش گذاشته است. مادر حمید می گفت: توی خواب، آن شهید را می شناختم. انگار خیلی با ما آشنا بود. من و بچه ها مرتب برای شرکت در دعای کمیل و زیارت عاشورا به قطعه ی شهدا میرفتیم زینب که علاقه ی زیادی به شهدا داشت، هر بار که برای تشییع آنها به گلزار شهیدان اصفهان می رفت، مقداری از خاک قبر شهید را میآورد و تبرکی نگه می داشت. زینب هفت تا میوه ی کاج و هفت خاک تبرکی شهید را در بین وسایلش نگه می داشت. هنوز در محله ی دستگرد بودیم که یک روز همراه زینب برای زیارت به تکه ی شهدا رفتیم. زینب مرا سر قبر زهره نبیانیان، یکی از شهدای انقلابی، برد و گفت: مامان، نگاه کن،فقط مردها شهید نمی شوند، زن ها هم شهید میشوند. زینب همیشه ساعت ها سر قبر زهره نبیانیان می نشست و قرآن میخواند. ماه آخری که در محله ی دستگرد بودیم، مینا ومهری همراه مهران آمدند. دخترها اول راضی به آمدن نمی شدند؛ می ترسیدند برادرشان نقشها ی برای خارج کردن آنها از آبادان داشته باشد. اما مهران که قول داد آنها را به آبادان برمیگرداند، دخترها قبول کردند و آمدند. همزمان با آمدن بچه ها، بابای مهران هم از ماهشهر به اصفهان امد. او تصمیم داشت خانه ای در اصفهان بخرد. بابای مهران گفت: شرکت نفت برای خرید خانه وام می دهد. باید بگردیم و یک خانه پیدا کنیم. بابای مهران قصد داشت که با وامش در شاهین شهر اصفهان خانه بخرد. تعداد زیادی از کارگرهای بازنشسته ی شرکت نفت خوزستان در آنجا خانه خریده بودند. مینا و مهری همراه با پدرشان به شاهین شهر رفتند، ولی وقتی محیط غیرمذهبی آنجا را دیدند، با خرید خانه در آنجا مخالفت کردند. شاهین شهر در بیست کیلومتری اصفهان است. محیط شاهین شهر مذهبی نبود و ارمنیهای زیادی هم آنجا زندگی می کردند. دخترها توی کوچه و خیابان بدون حجاب دوچرخه سواری می کردند. جعفر به خاطر همکارهای شرکت نفتی و همشهری های جنوبی، تمایل به خرید خانه در شاهین شهر داشت. مخالفت بچه ها تأثیری در تصمیم گیری بابای مهران نداشت. آنها هم بعد از تمام شدن مرخصی شان به آبادان برگشتند. من و جعفر هم چند روزی برای انجام کارهای اداری و قانونی وام به تهران رفتیم و مادرم پیش بچه ها بود. بعد از برگشتن از تهران، بابای بچه ها خیلی سریع یک خانه دویست متری در خیابان سعدی، فرعی ۷ خرید و ما از محله ی دستگرد اصفهان به شاهین شهر اثاث کشی کردیم. ادامه دارد....
💚هو الکریم💚 🌸زیاد شدن عمر با نیکی به پدر و مادر 🍃 : 🍃اگر دوست دارى كه خداوند عمرت را زياد كند، پدر و مادرت را شاد كن. 📚 وسایل الشیعه ج ۱ح ، ص ۳۷۲ ➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 🍃 ـ 🍃درباره اين سخن خداوند متعال كه فرموده: «و نيكى كردن به پدر و مادر» ـ : نيكى كردن، اين است كه با آنان خوب همراهى كنى، و اين كه آنان را به زحمت نيندازى كه چيزى از نيازهايشان را از تو بخواهند، هر چند توانگر باشند الإمام الصادق عليه السلام ـ فی قَولِهِ تعالى: «وَبِالْوَ لِدَيْنِ إِحْسَنًا» ـ : الإحسانُ أن تُحسِنَ صُحبَتَهُما، وألاّ تُكَلِّفَهُما أن يَسألاكَ شَيئا مِمّا يَحتاجانِ إلَيهِ وإن كانا مُستَغنِيَينِ الكافی،جلد2، صفحه157
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوتاه☝️ 〰➖〰➖〰➖〰➖〰 ﷽ ❓پرسش اگر دوش خراب باشد چگونه بايد غسل کرد ايا بايد حتما اب از بالا به پايين. بيايد رو بدن؟ مقلد رهبري 📝پاسخ هنگام غسل لازم نیست که بدن از بالا به پایین شسته شود. به هر صورت که اعضا رابشوئید صحیح است و ملاک این است که اعضا با آب شسته شوند.و لازم نیست که حتما زیر دوش غسل انجام شود بلکه می توانید با ظرفی روی بدن آب بریزید.
🌀چند سال پیش همیشه فکر می کردم شبها کسی زیر تختم پنهان شده است. نزد پزشک اعصاب رفتم و مشکلم را گفتم. روانپزشک گفت: فقط یک سال هفته‌ای سه روز جلسه ای 80 دلار بده و بیا تا درمانت کنم. شش ماه بعد اون پزشک رو تو خیابان دیدم. پرسید چرا نیومدی؟ گفتم خب جلسه‌ای هشتاد دلار، برای یک سال خیلی زیاد بود. یه نجّار منو مجانی معالجه کرد. خوشحالم که اون پول رو پس‌انداز کردم و یه وانت نو خریدم. پزشک با تعجب گفت، عجب! میتونم بپرسم اون نجّاره چطور تو را معالجه کرد؟ گفتم: به من گفت اگه پایه‌های تختخواب را ببُرم؛ دیگه هیچکس نمی‌تونه زیر تختت قایم بشه! هرچه پایه های خرافاتمان را کوتاه کنیم آرامش بیشتری پیدا خواهیم کرد...