eitaa logo
پویش مطالعاتی شمسه
301 دنبال‌کننده
370 عکس
33 ویدیو
4 فایل
◽مسابقه بزرگ کتابخوانی◽ از فرصت ها استفاده کن ◽ سوالات،انتقادات و پیشنهادات و شرکت در مسابقه: @adminshamseh_5◽ ◽ شماره دبیرخانه ۰۹۹۲۱۷۹۱۲۳٩ ◽ کاری از: #موسسه_فرهنگی_تربیتی_مدرسه_عشق #موسسه_عروج_دارالعباده ✏ با نظرات و پیشنهادات خود ما را یاری کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
📕 صبح رفتیم عملیات. زمین باز بود. برای تیراندازی جایی نداشتیم کمین کنیم. مهماتمون تموم شد. نمی‌تونستیم از جامون تکون بخوریم. عمار مهمات می‌آورد و ما را قوی می‌کرد که عقب نشینی نکنیم. 📌 بلند شد تیر اندازی کنه، ترکش توپ ۲۳ خورد توی سرش. گفت: «منو ول کنین و برین جلو !» به عشق حاج عمار پیش رفتیم؛ هم شهید دادیم، هم زخمی. پیروز شدیم. وقتی برگشتیم، شهید شده بود. کمی اونو روی زمین کشیدیم؛ بعد یه نفر بر اومد و حاج عمار را برد. ➕ عکس ارسالی از مخاطبان 📂 📚 🆔 @shamseh_5
بسم‌الله الرحمن الرحیم تا بسته رو باز کردم بچه‌ها بدو اومدن که سهم آبنبات و نمک تبرکی شونو بگیرند.. (می‌دونند بسته‌ای که از کتابرسان بیاد خوشمزه ست.. 😌) همونطور که گوشه‌ی لپشون آبنبات شونو مزه مزه می‌کردند دوباره رفتند سراغ خاطرات اربعین شون .. (حتماً هدیه‌ی تبرکی امام رضاجان یه ربطی داره به اربعین.. 😍) یهو دیدم دادشون دراومد.. _مامان! این کتاب سوراخ سوراخه! _🤭 چند ثانیه‌ای به هوای بررسی صحت و سلامت کتاب ، از خاطرات خوشمزه‌شان کنده شدند.. . . روان و شیرین بودن کتاب «جاده یوتیوب» رو دوست داشتم؛ کتابی که باهاش سفر کردم، خندیدم کلّی، گریه کردم، هراسان شدم، آرام گرفتم. یه سفرنامه ی جاده‌ای که با تمام موقعیت‌های طنز و برش‌های جدّی اش لحظه به لحظه مخاطبشو همراه خودش به محل اتفاق می‌بره. 😊 . . برام جالب بود که چرا اسمش جاده یوتیوب هست ؟!🤔 این قسمت کتابو داشته باشین: توی اتوبان یک جایی را شبیه خاکریز بسته بودند. وقتی ازش رد شدیم اسماعیل گفت: «قبلاً وسطای این اتوبان می‌رفتی تو دل دشمن. اگه یکی منطقه رو نمی‌شناخت، میرفت اسیر می‌شد. جاده رو بسته بودند که اشتباه نرن.» وقتی اسی دور زد اسماعیل خندید: «با عمار و رفقا اصطلاحی داشتیم که به این‌جور جاها می‌گفتیم جاده یوتیوب. اگه بری می‌ذارنت رو صندلی، سرتو می‌بُرن و فیلمتو مستقیم میذارن تو یوتیوب.» ➕ ارسالی از مخاطبان 📚 🆔 @shamseh_5
📌 رفیقی که آخرش شهیدت کنه، کجاست؟ دیدی؛ خیلی‌ها امروز با چشم اشک‌بار برای شهدای مدافع حرم گریه می‌کنند و می سوزند.🤔 دیدی؛ خیلی‌ها تا قبل از شهادت‌ محمدحسین، وحید، محمد دیوارها فضای دلشان را گرفته بود؛ اما این‌ها با رفتنشان یک شوری در دل‌ها جاری کردند که همه را یاد خدا انداخت. 😭 مگر نه این است که رفیقی خوب است که تو را یاد خدا بیاندازد؟ حاج‌حسین یکتا می‌گفت: «رفیقی پیدا کن که آخرش شهیدت کنه.»😍 💎 «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ» ﺩﺭ ﺭﻭﺯ قیامت، همة ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ با یکدیگر ﺩﺷﻤﻦ می‌شوند، ﻣﮕﺮ آن‌هایی که بوده‌اند. 🌿 گاهی خدا رفیق خوب را که رزق خاص خود می باشد، روزی می‌کند، چرا ما چشم باز نمی‌کنیم تا ببینیم و استفاده کنیم؟! 📷 از راست: شهید محمد معین‌زاده، شهید وحید زمانی‌نیا، شهید محمدحسین محمدخانی و شهید محمد کامران 📂 📚 🆔 @shamseh_5
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | حتما این کتاب رو مطالعه کنید ➖ گفتگویی با احسان عابدی 📂 📚 🆔@shamseh_5
📔اين ويژگي كتاب هاست كه تو را به سفر مي برند. بدون آنكه پاهايت را تكان بدهي. 📂 📚 🆔 @shamseh_5
📖 امید دوید توی جونم. - شبی وسایلو تهیه کن؛ صبح زود مغازه ها باز نیستن. ساعت هشت اینجا باش که ده بریم حرم. صبح همه چیز طبق برنامه پیش رفت. ساعت ده توی پارکینگ حرم بودیم. با کمک چند تا از دوستان، تابوت رو بردیم داخل سرداب. چند دقیقه صبر کردیم تا بچه های فاطمیون برسن. مداحی سر رسید. تا همه جمع بشن، زیارت حضرت زینب (س) و زیارت عاشورا رو خوند. 📌 صد و پنجاه نفری می‌شدن. حتی زائرینی که برای زیارت میرفتن هم اومدن کنار تابوت. پیکر رو بلند کردن و با مداحی بردن داخل صحن. کنار ضریح مداح دیگه‌ای پیدا شد. بدون هماهنگی. خادم حرم بلندگویی روشن کرد و به دست مداح داد. دیگه تو حرم جایی برای ایستادن نبود. بعد تابوت رو بلد کردن و چند دقیقه‌ای چسبوندن به ضریح. انگار دوست نداشت از حرم دل بکنه! از زمان ورود تا خروجمون، یه ساعت و چهل و پنج دقیقه طول کشید. آقا میثم گفت: «سابقه نداشت. خیلی شهید آورده بودیم حرم؛ از رزمنده بگیر تا سردار. مهمونی شون بیش از ده دقیقه، یه ربع طول نمی کشید!» ➕ عکس ارسالی از مخاطبان 📂 📚 🆔 @shamseh_5
بسم حبیب.... 🎀 یه خبر خوش، به دلیل استقبال زیاد شما عزیزان مسابقه تا تاریخ 15فروردین تمدید شد🤩 چی؟؟!!!🤭 هنوز کتاب رو نخریدی 😱 اشکالی نداره عدد ۵ رو به ۱۰۰۰۹۰۰۰۹۰۰۰۱بفرست تا در سریع ترین زمان ممکن برات ارسال کنیم بدو که منتظریم😊 📂 📚 🆔 @shamseh_5
📖 برگهای سبز با رگبرگهای سفید، باعث میوه دادن درخت می شوند ؛ 📌 و برگهای سفید با رگبرگهای سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها … 📂 📚 🆔 @shamseh_5
📕 مجید آمد دنبال ابوحسین. تیتر خاطرات را بهش دادم. کرار شده بود مترجمش. ابوشه ادامه داد: «سنم کم بود؛ نمی‌ذاشت به خط و جلو برم. وقتی می‌خواستیم بلاس رو بگیریم، یه موتورسیکلت دستم بود. ازم گرفت و گفت: «نرو داخل و برگرد!" یه بار از دستش فرار کردم. مسلحین ما رو محاصره کردن. ظرف نیم ساعت، نیرو آورد و محاصره رو شکستن.» 📌 برگه اش را تا زد و گذاشت داخل جیب. ته سیگارش را توی جاسیگاری خاموش کرد. - تو لاذقیه پسر عموم شهید شد. نمی ذاشت به مرخصی برم. وقتی حاج عمار شنید، تسلیتی گفت و پیشانی مو بوسید و گفت که به مرخصی برم. موقعی که خودش شهید شد، خیلی ناراحت شدم. انگار داداشم شهید شد. اون یه تکیه از دلم بود.» 📂 📚 🆔 @shamseh_5
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | مسابقه کتابخوانی با محوریت کتاب جاده یوتیوب 🎁 یک مسابقه همراه با یک جایزه دو میلیون‌ تومانی و بیست جایزه پانصد هزار تومانی 🗓 زمان مسابقه: ۲۵ دی تا ۱۵ فروردین ۱۴۰۰ 💳 راه‌های تهیه کتاب با «۲۵٪ تخفیف»👌: 1️⃣ ارسال عدد ۵ به سامانه ۱۰۰۰۹۰۰۰۹۰۰۰۱ (ویژه شهر یزد) 2️⃣ از طریق سایت ketabresan.net (ویژه سایر استان ها و شهرها) 📚 🆔 @shamseh_5