🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍امام على عليه السلام:
هر كس در پىِ عيب هاى پوشيده مردم باشد،
خداوند، او را از دوستىِ دل ها محروم مى كند .
📚غررالحكم حدیث5197
🟢 بیشتر به فکر فهم خود از اسلام باشیم تا مسلمان کردن دیگران
🔹 فکر دینی ما باید اصلاح بشود. تفکر ما درباره دین غلط است، غلط. به جرئت میگویم از چهارتا مسئله فروع، آنهم در عبادات، چندتایی هم از معاملات، از اینها که بگذریم دیگر فکر درستی ما درباره دین نداریم؛ نه در این منبرها و در این خطابهها میگوییم و نه در این کتابها و روزنامهها و مقالهها مینویسیم و نه فکر میکنیم.
🔸 ما قبل از اینکه بخواهیم درباره دیگران فکر کنیم که آنها مسلمان شوند، باید درباره خود فکر کنیم. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
🔹نمیخواهم تخطئه بکنم که چرا مبلّغ به خارج فرستادند. البته کار صحیحی است، بسیار کار خوبی است. شاید در آنجا مسلمان واقعی درست بشود و بعد نمونه شوند برای ما. ولی آنچه که واجبتر است توجه و تنبّه است به اینکه ما مسلمانهایی هستیم که فکرمان درباره اسلام غلط است.
📗 شهید استاد مطهری، ده گفتار، ص۱۵۸-۱۵۷
❤️🦋🍀
کوتاه ترین دعا
برای بلند ترین آرزو:
🪴
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🟢 آیا نیت عمل خیر، ثواب و نیت عمل شر، گناه دارد؟
🔸یکی از اموری که میگویند از مظاهر سبقت رحمت الهی بر غضب الهی است یعنی نشانه این است که همیشه لطف و رحمت بر غضب و قهر پیشی دارد این است که اگر انسان جداً در مرحله نیت، طالب خیر و حقیقت باشد یعنی قصد جدی داشته باشد که کار خیری را انجام بدهد ولی بعد در عمل موفق نشود، خداوند به چنین کسی با اینکه توفیق این عمل را پیدا نکرده است به موجب همین قصد و نیت اجر و پاداش میدهد.
🔹ولی اگر کسی قصد معصیتی را بکند، نیت یک شری را در دل داشته باشد و بعد مانعی پیدا بشود که آن کار صورت نگیرد، مثلا قصد داشت که برود شهادت دروغ بدهد ولی رفت و احتیاجی به او پیدا نشد و بالاخره در عمل، او شهادت دروغ نداد، آیا برای او گناه یک شهادت دروغ نوشته میشود؟ نه، چون نیت به مرحله عمل نیامده است. این، تفضّل الهی است.
📝 شهید استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج۵، ص ۶۳-۶۲ (با تلخیص)
🍀حضرت موسی بن جعفر علیهالسّلام فرمودند:
اِنَّ اَبْدانَكم لَيْسَ لَها ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةُ، فَـلاتَبيعُـوها بِغَيْـرِها.
همانا بدنهاى شما را بهايى جز بهشت نيست،
پس آنرا به غير بهشت نفروشـيد.
📚 تحفالعقول، صفحهی ۳۸۹
📚 شکیبایی از آزار سهوی دوست
روزی
عارفی
به مسجد میرفت
که در راه
یکی از دوستان نزدیکش
برای عرض حاجتی
نزد او رفت،
در حالی که
نا آگاه سر شمشیرش را
بر پای او نهاده
و بر آن تکیه کرده بود،
به سخن گفتن پرداخت،
بر اثر فشار نوک شمشیر
پای عارف مجروح و خونین شد.
چون سخن دوست به پایان رسید و رفت
یکی از نزدیکان او
که شاهد آن ماجرا بود
به وی
گفت:
چرا
پیش از آنکه
پایت از صدمه سر شمشیر
چنان مجروح و خونین شود
آن دوست را
آگاه نکردی !
گفت:
بیم داشتم
از آن جراحت و زخم
شرمگین شود و
حاجت خویش ناگفته برود.
🌻🌻🌻🌻🌻🌻