#کویر_سینهها
گرچه بیدارم ز چشمم خواب می آید برون
از دل دریاییام مرداب می آید برون
بسکه میتازد سپاه غم بهدشت سینهام
از دوچشمم گوهر نایاب می آید برون
گر دهم سر قصهی غمبار قلب خسته را
از دل احجار هم سیلاب می آید برون
رنگ شب، اکنون گرفته روزهای زندگی
خیرهام بر شب که کِی مهتاب می آید برون؟
خشکسال عاطفه گردیده در این سرزمین
ناله حتی از دل میراب می آید برون
در هزاران انجمن که در مجازی دیدهام
عاری از علم بیان، القاب می آید برون
سرکشان چون سرو بی بارند اما تاک را
از رگ همت، شراب ناب می آید برون
آن که آموزد ادب ، از ابتدای زندگی
از دهانش، لؤلؤ آداب می آید برون
گوشهی میخانهی دل جا گرفتم روز و شب
تا که جای خون ز رگ، دوشاب می آید برون
خوشهچین صائبم در باغ و بستان سخن
کز نهادم شعر مضمون یاب می آید برون
نطفهی پاک از گزند دهر، ماند در امان
«گوهر شهوار، خوب از آب می آید برون»
دل بهدریای تلاطم، گر زنی بینی بهچشم
موج طغیان از دلِ گرداب می آید برون
تا نبارد ابر رحمت بر سر از الطاف حق
از کویر سینهها کِی آب می آید برون؟
پاک کن گرد کدورت را ازین قلب سیاه
کز دل آیینهسان، سیماب می آید برون
میشود مرهم به روی زخمِ دلهای نزار
زخمهای که از دل مضراب می آید برون
در قمار زندگانی نیست فرقی در میان
بُرده و بازنده با یک قاب می آید برون
گر چو پروانه بگردی گرد شمع معرفت
از دلت خورشید عالمتاب می آید برون
(ساقیا) جز مهر و الفت نیست در میخانه ها
فتنه ها از مسجد و محراب می آید.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@sagharekhial
(وفات حضرت اُمّالبنین(س) تسلیت باد)
حضرت اُمّ البنين از بس كه با احساس بود
بــا يتــيمان علـی ، در مــــادری حساس بود
اين مقامش بس كه او در بين نسوان جهان
مـــادر سقـــاى دشـت كــربــلا، عبـــاس بود
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
1381
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
#ژاژخوایان
خستهام از شعرهای نطفهی افیون و بنگ
شعرهایی که نموده عرصه را بر شعر، تنگ
خستهام از مدعیهایی که بر تن کردهاند
جامهی رندان ولیکن با هزاران رنگ و ننگ
خستهام از نوسرایانِ تهی از مَعرفت
که کنند از ابلهی بر کام شاعرها شرنگ
خستهام از ژاژخایانی که در قاموس شعر
واژهها را کرده دستاویز خود با ننگ و رنگ
طبلهای خالی اما با صداهای فریب
در هیاهوی حبابی گوشها را کرده منگ
تا به کِی باید سکوت و هی سکوت و هی سکوت
تا به کی باید دلنگ و هی دلنگ و هی دلنگ؟
بس کن ای خالی ز فرهنگ ای بدون اعتبار
وامداری تا به کِی، از یاوه گویان فرنگ؟!
تا به کِی خواهی بگویی شعر یعنی حرف مفت؟
تا به کی خواهی ببافی هی جفنگ و هی جفنگ؟
گو چگونه میکنی سگماهی مرداب را
در قیاس ماهی دریای هیبت چون نهنگ؟
در کجا دیدی شغالی در مصاف شیر نر
کی توان بوزینهای را دید همپای پلنگ؟
شاعری کردند فردوسی، نظامی، رودکی
حافظ و سعدی و صائب با فخامت، بیدرنگ
نوسرایی بذر در خاک کویر افشاندن است
بیجهت کوشش مکن! سنبل نمیروید ز سنگ
ابلهی را کن رها و رسم رندان پیشه کن
نقش کن با واژههای شعر، یک بوم قشنگ
کن بیان اندیشه را با لفظ و مضمون نوین
مثل (ساقی) با موازین و مکن هرگز درنگ
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1384
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
#مادر
هـوایت مــادرم دست از سرِ مــن برنمیدارد
دلم آغوش میخواهد که غم از سینه بردارد
نه آغــوش تو را دارم نه تــاب زنـدگـــانی را
که دنیا بیتو زنــدان است و زندانم بیـازارد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
#استاد_ستایشگر
تا سـتایشـگر ِ مـداح ، سوی داور رفت
روحِ مداحیِ اسـتان قــم از پیکر رفت
او که یک عمر ستایشـگر مـولایش بود
وقتِ رفتن هم، با نغمهی یا حیدر رفت
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi