پس از یک شهر غربت، دوستی آمد به بالینم
به او گفتم: ببین این است دنیا گفت: میبینم
زمین خوردی، قبول اما زمان درمان هر دردیست
من از اینکه پس از تو دشمنان شادند غمگینم
اگر بغضت امانت داد یا پایت توان، برخیز
که پای بید مجنونی به خاک افتاده ننشینم
خداحافظ که گفتم باز داغت تازه شد، دیدی
"به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم؟"
چه شبهایی که دستت غصههایم را ورق میزد
و جاری بود مویت در بلندای مضامینم
من آن قدری که تو معشوقهای شاعر نخواهم شد
که در آئینه خود را "حافظی" دیگر نمیبینم
عقابی کوه را در خواب دید و در قفس دق کرد
به جای شانه هایت، مرگ خواهد داد تسکینم
مرا مست کردی ، شرابی مگر ؟
گرفتی مرا ، شعر نابی مگر ؟
گرفتم سراغ تو را از نسیم
گل نو رس من ، گلابی مگر ؟
به سوی تو می آیم اما دریغ
مرا می فریبی ، سرابی مگر ؟
رهاندی مرا از غم تشنگی
چه سبزم به یاد تو ، آبی مگر ؟
ز برق نگاهت چنان برف کوه
دلم آب شد ، آفتابی مگر ؟
به جان من خسته آرامشی
دل آسوده ام با تو ، خوابی مگر ؟
#حسین_منزوی
.🍃
.
.
بیمار خنده های توام، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی، گرمتر بتاب
#حضرت_آقــــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌
هرچی ام شد
حواسمون به اصل باشه !
این بازیا
همیشه بوده و هست
و خواهد بود
فراموش میشه
مثل هزار اتفاق دیگه ...
#اصل_رو_فراموش_نکنیم👉🏻
سلامی به
قشنگی فردوس
به بیانتهایی هستی
سلامی به زیبایی بهار
به جلوه برگهای پاییزی
و سفیدی و
پاکی برف زمستان
سلامی به محکمی
پیوند قلبها که
یاد آور خوبی هاست ...
سلام صبح دوشنبہ تون
شاد و سرشار از زیبایی ☕️ 🦋