زندگى مثل يک كامواست
از دستت كه در برود، مى شود
كلاف سر در گم،گره مى خورد، میپيچد به هم، گره گره مى شود،بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله وا كنى
زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگتر مى شود، کورتر مى شود
يک جايى ديگر كارى نمى شود كرد، بايد سر و ته كلاف را بريد
يک گره ى ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد، محوكرد، جورى كه معلوم نشود
" يادمان باشد "
گره هاى توى كلاف
همان دلخورى هاى كوچک و بزرگند
همان كينه هاى چند ساله
بايد يک جايى تمامش كرد
سر و تهش را بريد.
زندگى به بندى بند استْ به نام #حرمت كه اگر پاره شود تمام است.
.☆۰❀۰.✿🌸✿. ۰❀۰☆.
همیشه با مـــن بمان
هیچکس
عاشقانه تر از مــــن،
نمیتواندتو
را بســــــراید
تو در تمام لحظههایم
تکرار میشوی
اما؛هیچــگاه
تکراری نمیشود
دل تو تنگ و منم ساده ترین دلجویت
جان من رخ بنما تا که ببینم رویت
رنگ رخسار من ای دوست نباشی زرد است
جان من بسته شده باز به تار مویت
تو اگر جلوه کنی یار وفا دار توام
میل آن دارم از این راه بیایم سویت
دیگرم سنگ مزن منکه گرفتار توام
پای دل را نکشم تا به ابد از کویت
شده ای تو گل گلزار من ای شیرینم
قهر با من تو مکن , خم نشود ابرویت
عشق من تا نفسی هست تورا میخواهم
خسته ام بس که من از باد گرفتم بویت...
تو کنی تحریم عشق و،من کنم تکریم عشق
تو کنی سجده بدنیا،من کنم تعظیم عشق
در میان شعله میسوزم ،نگویم اف به یار
تو کنی سررا حفاظت،من کنم تقدیم عشق
کاسه ی جانت شده کندوی دنیا و عسل
نیش زنبوران سپردم،جان کنم تفهیم عشق
بندگی کردی به کاغذ های سبزو برده ی آهن شدی
داده قارون،درس و پندم،خود کنم تسلیم عشق
دم زنی گرنزدیارت،یک شبی از مال و زر
گورعشقت کندی وقلبت کنم ترحیم عشق
گرزدم صدتیشه خوردی صدترک ای بیستون
صد دوصد،دل راترک شدتاکنم تصمیم عشق
تاخورد داود همراز ازکمان ابروانت تیرداغ
دل بگوید غم مخور،زخمت کنم ترمیم عشق
روي قبرم بنويسيد؛که از شهر وفا آمده بود...
هيچکس هيچ نفهميد چرا آمده بود؟؟؟
بنويسيد؛نفهميد کسی دردش را...
هيچکس درک نميکرد،دل سردش را...
بنويسيد؛که يک عمر خدااااااا را کم داشت...
در دوچشمش اثر از گمشده ای مبهم داشت...
بنويسيد؛دمادم دل او ابری بود
بنويسيد؛که اسطورهء بی صبری بود...
بنويسيد؛دلش مثل دل شیشه شکست
آن زمانی که دلی بر دل رویا ها بست
بنويسيد؛که با عدل خدا مساله داشت...
بنويسيد؛که از خلقت خود هم گله داشت...
بنویسید؛که در بی کسی اش سوخت پرش
بنويسيد؛غمی بود به چشمان ترش...
بنويسيد؛که همواره غمی پنهان داشت...
بنويسید؛به تقدير خداااا ايمان داشت😔
با تو خوشبخت ترین آدم این قافلهام
کم نشو ،
دور نشو ،
بی تو جهانم خاليست...
با اینکه دلَـم گفته مدارا
کنم اما
ای داد از این دوری و از عشق
تو بیداد
#شهریار
می گویند قلب های ساده
زود طعمه می شوند
اما هیچکس نمی داند
قلبی که طعمه شد
ساده نبود
عاشق بود ...!!!
#مریم_موسوی
صبحانه تون همراه با🌼
یک دعای نـاب از ته دل
الهی همیشه خونـه دلتون گرم
فنـجون عشقتون پرمهر
دستاتـون پر روزی
نگاهتون قشنگ
دلتون لبریز از شادی
#صبح_بخیر_دوست_خوبم🌼