eitaa logo
💕شــاپــــرڪ💕
717 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بایگانی
کسی را از خوب بودن خسته نکنیم! خدا نکند انسانی از خوب بودنش خسته بشود، خدا نکند آدمی بشود که مهربانیش هربار نگران و آزرده خاطرش کرده، چرا که آن وقت است که می ماند بلاتکلیف، نه بد بودن را بلد است و نه توان خوب ماندنش است. آن وقت است که میگریزد... هجرت از دنیای آدم ها به خلوتی که درونش پوچ پوچ است، سکوتی که قالبش تنهایی است که خودخواسته نبوده، که لذت بخش نیست... آدم ها را از خوب بودنشان خسته نکنیم.
زبان حال حضرت (سلام الله علیها) دراربعین: یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام یک اربعین به ضربه شلاق ساربان بر روی خارهای مغیلان دویده ام یک اربعین تمام تنم درد می کند با ضرب تازیانه ز جایم پریده ام یک اربعین رقیه تو مُرد از غمت اکنون بدون او به کنارت رسیده ام یک اربعین به شام و به کوفه حماسه ها با خطبه های حیدری ام آفریده ام یک اربعین به چوبه محمل سرم شکست همچون پدر ببین تو، جبین دریده ام یک اربعین کنار عدو، وای وای وای! بس جور طعنه های فراوان کشیده ام یک به ضربه سیلی ببین حسین! روی کبود و قامت از غم خمیده ام @shapark1
4_6030873698427209317.mp3
22.38M
ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش در حمله ما یک اثر از دیو نماند یک خانه‌ی سالم به تل آویو نماند رجز خوانی از کربلایی حسین طاهری
اینکه وقتی کسی ازتون دلخوره نیم ساعت بعد فراموش میکنه نشونه خنگی و بی ثباتیش نیست اون فقط دوستتون داره دلش نمی خواد دلخور بمونه #ℒℴνℯ.‎‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌
ﺩﻟــــــــــــــــــــــﻢ .... ﮐـﻪ بهانــه ات را می‌گیـرد .... ﻣـﯽ ﺁﯾــــﻢ ﻭ ﺍﯾﻨـﺠــــﺎ ….. عـاشـــقانــــــــــه .... غزلــی برايـت ﻣﯽ ســـرايم .... از جــنسِ عشـق و فاصــله .... صـــد ﺣــــــﯿﻒ كـــه .... ﻫــﻤﻪ ﻋﺎﺷــﻘﺎﻧـﻪﻫﺎﻯ ﻣَـــﺮﺍ .... مىﺧﻮﺍﻧـند ، جـــز تُــــو ...💕🕊 .‎‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌
مخاطب خاص قصه های من ..... وقتی دلتنگ میشوم " یادت " رسوب میکند در خاطرم " قلبم " بهانه ات را می گیرد و نبودنت بغض میشود در گلوی احساسم .....
شب جمعه ست دلم کرببلا میخواهد  در حرم حال مناجات و بکا میخواهد شب جمعه ست دلم شوق پریدن دارد  بوسه بر پهنه ی ایوان طلا میخواهد شب زیارتی سیدالشهدا
✨ أنت في داخلي... للحد الذي أضع يدي على صدري و أشعر بك من بين أضلعي... تو در درون منی... به اندازه ای که دستم را بر سینه ام می گذارم، و تو را  میان قفسه ی سینه ام حس می کنم.
شب رحمت زِ سَما جود و کَرَم می‌آید امشب از سمت حرم ناله و غم می‌ آید شب جمعه شده و فاطمه با کاسه‌ ی آب از مدینه قد خم سوی حرم می ‌آید باورش نیست که از قَتلِگَه فرزندش ناله‌ی تشنه لبی در همه دَم می آید.
آغوش تو و عشق من و نغمه‌ی سازم دریا و گُهر باشد و... غوغایِ نیازم باید به نفسهای تو آرام بگیرم با زَخمه‌ی چشمت، دل و جان را بنوازم وقت است که ای ناب‌ترین سمفونی عشق از خلوتِ بِکرِ بدنت شعر بسازم در شهر دلم ولوله افتاده، بیا که... چشمان غزل‌ریز تو شد محرم رازم دلتنگ شدم... کاش پیامی بفرستی پایان بده این دلهره و سوز و گدازم در من فوران می‌کند احساس تو، بنشین تا با نفست یک غزل تازه بسازم
انگشت به لب مانده ام از قاعده ی" عشق " ما " یار " ندیده تب معشوق کشیدیم !