eitaa logo
💕شــاپــــرڪ💕
720 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 من در پناه شب دیوانه ‌وار فرو می‌ریزم با گیسوان سنگینم در دست‌های تو ... ♥️🍃✋🏻 ‌‌
تویی آن شعر دل انگیز و بلند، که پُر از مثنویِ بارانی..! ♥️🦋
🍁 🍁 . ز دل فریاد کردم کای خداوند من او را دوست دارم دوست دارم .. مگر چندان تواند اوج گیرد صدایی دردمند ومحنت آلود خدایا این‌صدا را می‌شناسی من او را دوست‌دارم دوست‌دارم ...
ای لبانـــم بــــوسه گاه ، خیــره چشمانــم به راه بوسه‌ات...! چون تب چنین افروختی، لاجــرم شعــرم به آتش سوختی.!
▫️ آسانتـر........ نڪَاهم ڪݩ مݩ تـا ؏شـق بیشتـر نخـوانـدم... @shapark1
🔻 دل را چنان به مهر تو بستم ، که بعد از این ، دیگر هوایِ دلبرِ دیگر نمی‌کنم ... 😉🍃✌️🏻 ‌‌‎‌‌ ‎‌‌‌
قلبم با هر تپشی، قصه ی عشق تو را می گوید...🦋☕️♥️
🕊 شاید هنوز هم در پشت چشم های له شده در عمق انجماد یک چیز نیمه زنده ی مغشوش بر جای مانده بود.. 🍁
♥️ زندگی شاید یک خیابان دراز است یا عبور گیج رهگذری که کلاه از سر بر می دارد و به یک رهگذر دیگر میگوید صبح بخیر ...
🕊 سخن از دستان عاشق ماست که پلی از پیغام عطر و نور و نسیم بر فرازِ شب ها ساخته اند..💔 🍁‌‌
🕊 در حـال دوست داشتن توأم مثـل پيچک بى ديوار.. 🍁‌‌
این چه عشقی است که در دل دارم من از این عشق چه حاصل دارم می گیریزی زمن و در طلبت باز هم کوشش باطل دارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ همچون نسیم صبح لرزان و بیقرار، وزیدم به سوی تو ... ❤️❤️❤️
ڪاش از شاخہ ی سرسبز حیاتــــــــ  گل انـــدوه مـــــــرا می‌چیدی ڪاش در شعر من ای مایہ ی عمر  شعلہ ی راز مــــــرا می دیدی 🍁☔️ 🍃🥀🍃
. ڪَاهی اوقاٺ قرارسٺ ڪہ درپیلہ ے درد، نم نمڪ خوشڪَل وزیبا بشوے... ڪَاهی انڪَارضروریسٺ بِڪَندے درخود تا مبدل بہ خوش وڪَیرا بشوے...
ঊ✿‎‌‌‌‎💖 💖✿ঊ ... ... تویی آن شعر دل انگیز و بلند... که پر از ... منم آن شاعر بیدل... که فقط... تو را می بیند... سبک من عاشقی و قافیه ام دلتنگی ست... منم آن مست و ... که دلم . ‌‌‌‌ ‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌
من آن ستاره ام که درخشانم هر شب در آسمانِ سرای تو ...
باز لب های عطش کرده ی من لبِ سـوزان تــــو را می جوید می تپد قلبـــــــــــــم و با هـــــر تپشی قصه ی عشق تــو را می گوید
من سال‌ها جنگیدم تا فهمیدم : بی‌ عشق نه گیسوان بلندم زیباست و نه چشمانِ سیاهم ! و نه مردی با دستانِ زمخت و گونه‌های آفتاب سوخته ، خوشبختی‌ام را تضمین می‌کند ! 🗒
🕊 می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
رنگ چشمش را چه میپرسی ز من رنگ چشمش کی مرا پا بند کرد آتشی کز دیدگانش سر کشید این دل دیوانه را دربند کرد