صبح آمد و خورشید به هستی خندید
با گرمی و مهر روی عالم بوسید !
چون دید زمین گرمی و مهر او را
بیدل شد و عاشقانه دورش چرخید !
سلام
صبحتون سرشار از شادی و ارامش
زاینده ترین رود روان باش و بخند
چون باد صبا مشک فشان باش و بخند
دم آمده چای صبح با طعم عسل
آسوده ی غمهای جهان باش و بخند
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
سعدی
#سعدی
درمان درد عاشقان، صبرست و من دیوانهام
نه درد ساکن میشود، نه ره به درمان میبرم
ای ســـــاربان آهسته رو، با ناتوانان صبرکن
تو بار جــانـان میبری، من بار هجران میبرم
راه مرا اشاره شو من به کجا رسیدهام
هرچه دویدهام تو را خسته شدم ندیدهام
مولانا
قصه به هر که می برم، فایده ای نمی دهد
مشکل درد عشق را، حل نکند مهندسی
این همه خارمیخورد،سعدی و بار می دهد
جای دگر نمی رود، هر که گرفت مونسی
#سعدی
ای جهان رادلگشا اقبال عشق
یفعل الله مایشا اقبال عشق
ای صفا و ای وفا در جور عشق
ای خوشا و ای خوشااقبال عشق
ای بده جانتر زجان دیدارعشق
وی فزون ازجان وجا اقبال عشق
#مولانا
اندر دل من مها دل افروز تویی
یاران هستند و لیک دلسوز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی
مولانا
🕊 شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست
دیدی آن را
که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشار ترین
آنکه می گفت:
منم بهر تو غمخوار ترین
چه دل آزارترین شد چه دل آزار ترین!
#فريدونمشیری
درد یــعني
دلتـنگ ڪسي باشي
كہ ذره ايي
براش مهــم نيست
زجـر يعني اينو بــدوني
باز نــتوني بيــخيالش بشــي
خسته وبستهست دل ودست من
دست غم یوسف کنعان من
دست نمودم که بگو زخم کیست
گفت ز دست من و دستان من
#مولانا
دنیا همه هیچ و اهل دنیا
همه هیچ...
ای هیچ..
برای هیچ... بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی
"مهر است و محبت "
باقی همه هیچ...
#مولانا
در این عصر دل پذیر
تقدیر بلند،
لبخند قشنگ و
لطف خدا را
برایتان آرزومندم
#عصرتون_عسل
☘
شاعران گل گفته اند ،
اما برای وصف تو...
باز باید ؛
معنی نازکتری پیدا کنم...!
#داستانِاُو
+حسین دهلوی
امتداد ابروانَت چون دو مصرع شعر ناب
شهر را دیوانه کردی نازنین لطفاََ حجاب!
#علی_جعفری
صددوبیتیصدغزلصدشعر بےنام و بِنام
مےتراود دم بہ دم ازچشم آهویت،سلام
#حسین_فروتن❣
برایش شعر خواندم، گوش کرد و بی تفاوت گفت:
کتابش کن که بفروشد، درآمدزاست اشعارت...!😒
دِلْ به دِلَْبر دادم و ،دلدار ،دلْ را ، دلْ ندید
دلْ به دلبر دلْ سپرد ،دلدار ،پا از دلْ کشید
دلْ به دنبال دِلَشْ ،دلْ دلْ کنان ، دلْخونِ دل ْ
دلْ ز دلبر خواستم ، دلبر ،دلْ از این دلْ برید
دلْ شکست و ، تیره روزی شد ، نصیب دلْ ، دِلا
دلْ در آتش سوخت ،دلبر ، بی مهابا شد ، پرید
حالْ ، دِلْ ماند و ، غم دِلْدار و ، اینْ دِلْداده ، آهْ
داده دِلْ ، این دِلْ ، دِلِ دلْدار ، مُفتْ این دِلْ خرید
دل شکست ، دلبر بریدْ و ، دِلْ ز دلبر سوخت ، دلْ
دِلْ بماند و ، یاد دِلدار و ، دلِ بی دلْ ، شهید
این ، چهل و سه، دلی را، که دلم ، تقدیم کرد
سُرسُره می ساخت ، دلدار و ،این دلهاسرید
دلی یا دلبری یا جان و یا جانان نمی دانم
همه هستی تویی ، فی الجمله این و آن نمی دانم
بجز تو در همه عالم ، دگر دلبر نمی بینم
به جز تو در همه گیتی ، دگر جانان نمی دانم
یکی دل داشتم پُرخون ، شد آن هم از کفم بیرون
کجا افتاده و مجنون ، در این دوران نمی دانم
دلم سرگشته می داند ، سر زُلف پریشانت
چه می خواهد از این مسکین سرگردان ، نمی دانم
اگر مقصود تو جان است ، رُخ بنما و جان بستان
و گر قصد دگر داری ، من این و آن نمی دانم
نمی یابم تو را در دل ، نه در عالم نه در گیتی
کجا جویم تو را آخر ، من حیران نمی دانم
عراقی
قصه به هر که می برم، فایده ای نمی دهد
مشکل درد عشق را، حل نکند مهندسی
این همه خارمیخورد،سعدی و بار می دهد
جای دگر نمی رود، هر که گرفت مونسی
#سعدی