جمعه شد اما نمیدانم که دلدارم کجاست!
من خریدارش شدم، زنبیلِ بازارم کجاست؟
دسته گلهایی برایش چیدهام از باغمان
باغبان با من بگو ماه شبِ تارم کجاست؟
جایِ ماه آسمان، عکس از نگاهش میکشم
هرچه میگردم نمیدانم که پرگارم کجاست؟
خط بهخط حرف دلم را چیدهام بر روی هم
با من ای مادر بگو دفتر وَ خودکارم کجاست؟
میروم در کُنجِ ایوان، دیده بر راهش نهم
شاید آرامم کند، فندک وَ سیگارم کجاست؟
نذرِ دیدارش فراوان روزهها دارم به دل
ربنا سر داده شد، خرمایِ افطارم کجاست؟
گشتهام انگشتنمای مرد و زن، پیر و جوان
از کجا فهمیدهاند ایرادِ رفتارم کجاست؟
ای خدا مُردم ز دوری، عصر جمعه سر رسید
خواهشا با من بگو اربابِ دربارم کجاست؟
بوے عشـق میدهند
عصر هایے ڪہ با
حضـور تــو پاگشا میشوند...
عطرت ڪہ در هوا پخش میشود
تمناے خواستنت
" تیڪ تاڪ " دلـم را میلرزاند...
قلم به دست گرفتم، ولی چه بنویسم...؟
که شرحِ بیکسیام در خطوط پیشانیست...!
#حسین_دهلوی
من هوا را بی نفسهای "تو"
حاشا می کنم
تار و پود عشق را
در "تو" تماشا می کنم
بیقراری دل من
خنده ی شیرین "تو"....
بیستون سهل است
من فرهاد رسوا می کنم
دل من هر نفس و لحظه فقط با یادت
می شود شاعرو دیوانه وشیدا چه کنم؟
همه را از دل من عشق تو بیرون کرده
مانده ای در دلم اما تک و تنها چه کنم؟
می سپارم به تو این دغدغه ها را ، اما
تو نباشی ، تو بگو ، با غم دنیا چه کنم؟
خسته ام جزتو دگرازهمه چیزو همه کس
تو بگو با دل افسرده لبریز تمنا چه کنم
#یابن_الحسن_آقا
رو به غروب میرود جمعه انتظار من
رحم نمیکند خدا به صبر بی قرار من
ندبه به ندبه بی اثر سمت سمات میرود
کی به سمات میرسد ندبه انتظار من
شبان آهسته میگریم
ڪه شاید ڪم شود دردم
تحمل میرود اما شب_غم سر نمیآید
#مهدی_اخوان_ثالث
دوستان اهل دل
شبتــون مزین ب شعر مستانہ
💞
دیوانه ام
یا اینکه شاید عاشق....!
نمی دانم
اما با اینکه می دانم
سهم رویای من نیستی
حتی از دورترین فاصله ها
دیوانه وار دوستت دارم ...