فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر خونِ پسر را پاشید روی دامنِ آسمان.
قطرهقطره خونِ اصغر شبیهِ بذری که در خاک فرو میرود و به ثمر مینشیند در پهنهی عرش فرونشست و از آن فرزندهایی روییدند که از دامنِ مادر با ذکر حسین آشنا بودند.
حالا دیگر رُباب یک مادرِ فرزند از دستداده نبود، رباب صاحب تمام فرزندهایی شده بود که تا پهنهی قیامت نامِ همسرش را روی سر و دست بالا میبردند و جای خالیِ پسرش را برایش پر میکردند...
همهی بچههای ما فدای یک دانه بچهی رباب💚
✍ملیحه سادات مهدوی
ویدئو رو حتما ببینید.
فردا اولین جمعهی محرم همایش شیرخوارگان...
روزِ خاصِ خانوم رباب💚
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
enc_17094188072847028085174.mp3
9.47M
ای عهدهدارِ مردمِ بیدست و پا حسین...
@sharaboabrisham
.
امروز همایش شیرخوارگانه و روزِ خاصِ خانوم رباب... انشاالله یه بارم باید دنیا رو از نگاهِ ایشون به تصویر بکشم...
چقدر دوست دارم ایشونو💚
هستید همایش شیرخوارگان رو بریم حرم امام رضا جانِ جانان؟💚
حرفهاتون با عزیزِ جان و دلِ ارباب، خانوم رباب رو اینجا بنویسید، من امروز توی مراسم حرم، انشاالله همه حرفاتونو میرسونم به خانومِ خونهی ارباب...
.
.
کم کم از تمام ورودیها، مامانا با نینیهای سبزپوش دارن وارد حرم میشن...
بچهها سوژهی عکاسهان، مامانها بین ذوق و غم، بلاتکلیف موندن...
با ورودِ هر مامانِ بچهبغلی انگار یک سِیلِ اندوه میریزه تو حرم...
آه خانوم رباب
بچههای ما همه، فدای قنداقهی شیرخوارهی تو...
.
.
اولین باری که همایش شیرخوارگان رو حرم بودم، سال اول دانشگاه بود.
اولین جمعهی محرم، صبح خیلی زود وقتی همه خواب بودن، از خوابگاه زدم بیرون و چند ساعت بعد وقتی با صورت پف کرده و چشمای قرمز برگشتم خوابگاه، طیبه با تعجب پرسید کجا بودی؟ لبخند زدم و گفتم همایش شیرخوارگان حسینی...
سربندِ یا حسینی رو که از اون همایش گرفته بودم، هنوز دارم...
بعد از اون همایش من دیگه دلبستهی شیرخوارگانِ حرم شدم و با خودم قرار کردم هر جای دنیا که باشم، صبح اولین جمعهی محرم، حرم امام رضا جان باشم...
.
دستاتون رو بدید به من
با من بیاین توی حرم
باور کنید بیرونِ این حرم، هیچ خبری نیست...
.
.
به نیابت از تمامِ زنهای در آرزوی فرزند نشسته...
دست توسل میزنم به دامان آن مادرِ مبتلا به داغِ شیرخواره...
.
همایش شیرخوارگان حرم مطهر رضوی