. امشب رو چطور و با چه کلماتی میشه تبریک گفت؟ چطور میشه حق مطلب رو ادا کرد؟ چطور میشه این حجم از شوق و شادی رو توی سینه حبس کرد و از شدت عشق فریاد نزد الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ... . باید رفت بالای بلندترین نقطه‌ی شهر ایستاد، دو دست رو تا جایی که میشه باز کرد، صورت رو به آسمون گرفت و با تمام وجود فریاد زد: خدایا ممنونیم که ما رو هم قاطیِ محبین امیرالمؤمنین پذیرفتی... ✍ملیحه سادات مهدوی الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ .

ببینید تو جاکفشیِ مسجد با چه منظره‌ای رو به رو شدم😍

. وای که امروز چه روز شلوغِ پرکاری بود. کلی دویدم... فقط تدارکِ گوسِپَندانِ اطعام خودش یک داستانی بود... و الان همچون غزالی که پهنه‌ی یک دشتِ وسیعو دویده باشه، پاهای گرامیم داره از شدت درد از تنم جدا میشه. ولی خب همه‌ی این خستگی نوشِ جان و روحم. فدای اسمِ قشنگِ امیرالمؤمنین همه‌ی زندگی و همه‌ی عمرم. فدای لبخند حضرت زهرا همه‌ی جوونیم و همه‌ی داراییم .

. همینک گوسِپَندانِ مذبوح را در صندوق عقب ماشین سوار نموده و می‌بریم تا به قطعات نامساوی تقسیم کرده و برای ناهار فردا آماده بنماییم.🥷🐑 .

امشبم مناظره بود؟ پس ما چرا بجای اینکه پای تی وی باشیم داریم برنج می‌شوریم؟😁 در تدارکِ اطعامِ غدیر

در تدارکِ اطعامِ غدیر

بچه‌های ابوتراب در تدارکِ جشنِ اِمارتِ ابوتراب

یکی از جمع مداحه گفتم شب عیدی برامون یه دهن بخونید. همگان بر این کلامِ دُرَر بارم خندیدن🤦‍♀ مگه وقتی بخوان به مداحا بگن بخونید، چی میگن؟ من فکر می‌کردم یه دهن بخون واسه مداحام کاربرد داره😢😂 . باز سردار نگام کرد🤪😅

رحمت به حنجره‌ات مرد

. آقای امیرالمؤمنین ما گوشت ریزکن‌های دیگِ اطعامت رو به نوکری بردار، ما حیفیم! نذار حرومِ دنیا شیم، رخصت بده خرج خودت شیم آقا... .

. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ .