صحنِ بارونیِ مسجدِ عزیزی که این سه روز آغوشش رو به روی ما باز کرده بود...
.
روایت این اعتکاف رو مینویسم انشاالله.
.
#روایت_یک_اعتکاف
.
همه چیز از این روضه شروع شد.
روضهای که توی مجازی خیلی ضریب گرفت و حتی توی اینستا هم پخش شد و هر جا که رفت دست یه عده رو گرفت و با خودش به شراب و ابریشم آورد.
روضهای که حتی به سرقت هم زیاد رفت و با نام دیگران نشر داده شد.😐😅
این روضه شد باب آشنایی من و خیلی از آدمهای این فضا.
شبیه آشناییِ من و بچههای هیئت محبانِ بهبهان!💚
.
#روایت_یک_اعتکاف
.
۲۹ شهریور با یک پیام صوتی از طرف یکی از بچههای هیئت محبان، موضوع اعتکاف دانش آموزی کلید خورد.👌
انیس از اونایی بود که کانالم رو زیر و رو کرده بود😁
مطلب نخونده نداشت، همه رو خونده بود، بعد هم توی جلسهی اعتکاف شهرشون گفته بود آقا من یکی رو میشناسم که جون میده بیاد واسهمون راجب حضرت زینب صحبت کنه🙃
و بقول خودش بعدشم کلی به حضرت زینب متوسل شده بود تا سفر من به شهرشون جور شه🤪
خلاصه که بعد از کلی فراز و فرود در نهایت این دعوت از جانب بنده پذیرفته شد😁
و اینجوری شد که ما شدیم مهمون خارج از استانِ بروبچِ باصفا و اهل دل خوزستان😍
#روایت_یک_اعتکاف
با اینکه دعوت اولیه از طرف بچههای هیئت بود بعدا با خبر شدیم که پای سپاه هم درمیان است و دیگه با خیال تخت دل رو زدیم به دریا و یا علی سفر به اهواز و بعد هم ادامه مسیر سمت بهبهان👌
اینجوری شد که ما شدیم استاد مهدویِ اعزامی از مشهد😌😅
#روایت_یک_اعتکاف
.
با خودم گفتم اسمش را اُم ملیحه هم بگذارم بد نیست و با همین فکر پیش خودم خندیدم.
دعای ام داوود را میگفتم.
دعایی که اولین بار که خواندمش شاید کمسالترین معتکفِ مسجدمان بودم.
آن سالها که هنوز اینقدری اعتکافها پا نگرفته بود و بچه و پیر و جوان، قاطیِ هم معتکف میشدیم، من و یکی دو نفرِ دیگر، بچههای اعتکاف بودیم.
و حالا بعد از اینهمه سال ام داوود مثل یک مادر نشسته بود کنارم و با هر بار خواندنش مشت باز میکرد و یک فراز تازه از خودش نشانم میداد و من فکر میکردم پس چطوری اینهمه سال، ام داوود خوانده بودم و این یک خط را انگار اصلا ندیده بودم؟!
فاطمه جواب سوالم را اینجور داد: شاید چون نیازت نبوده!
راست میگفت، من تا پارسال که افتاده بودم روی تخت و از بیخ سلامتیام به باد رفته بود کجا میفهمیدم "یا راد ما قد فات" دقیقا یعنی چه که دنبال مافاتم بگردم؟
یا مثلا همین امسال که باز ام داوود آمد کنار گوشم و یک چیزی خواند که حس کردم کل حاجت من همان یک چیز است، همانی که تا حالا انگاری اصلا به چشمم نخورده بود و تمامِ نیازِ الانم بود...!
خب پس چرا ام ملیحه صدایش نکنم وقتی هم درد دلم را میفهمد و هم نسخهاش را بلد است؟ درست عین یک مادر...
✍ملیحه سادات مهدوی
.
#دعاهای_مورد_علاقهام
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
📆 از صبح سیزده بهمن (مانند چنین روزی) مردم برای دیدار و ملاقات با امام به مکان اسکان امام هجوم آوردند. فشار جمعیت بسیار بالا بود و زنان در کنار مردان حاضر بودند. برای اداره بهتر جمعیت، صبح برای حضور مردان و عصر برای حضور زنان اختصاص یافت. با این حال فشار چنان زیاد بود که مرتب افرادی بیهوش میشدند. مثلا روز دوم چند ده نفر از بانوان غش کردند.
♦ شورای انقلاب مطلب حضور پرشور زنان و ماجرای بیهوشی و... را به امام انتقال دادند و پیشنهاد کردند دیدار بانوان با امام متوقف شود. اما امام فرمود: «شما فکر میکنید اعلامیههای من یا سخنرانیهای شما شاه را بیرون کرد؟ شاه را همین بانوان بیرون کردند! چرا میخواهید ملاقاتشان را قطع کنید؟ بروید وسیلهی آسایششان را فراهم کنید».
🔰 شاید اگر به مدیریت بسیاری از آقایان در طول این مسیر تاریخ نگاه کنیم، نسبت به زنان همینگونه برخورد شده. به جای آنکه امکان حضور و رفع مشکلات آنان فراهم شود، با نادیده گرفتن آنها و پاک کردن صورت مسئله درصدد مدیریت بودهاند و بودهایم. چیزی درست در جهت خلاف مطالبه خمینیِ امام!
📚 منبع: کتاب برای تاریخ میگویم، ص36
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
نماینده نباید قول اجرایی بدهد، اینها وظیفهی دولت است، من با خود نمایندههای محترم در دورههای مختلف وقتی مواجه شدم به اینها گفتم آقایان و خانمهای نماینده وظیفهی نماینده این نیست که وعدهی عمرانی و فلان پروژهی فلان کار را در منطقهی انتخابی خود به مردم بدهد، اینها کار اجراییست، کار دولت است، وظیفهی نماینده این است که بتواند قانون مورد نیاز کشور را پیدا کند، آن قانون را جعل کند، وقتی قانون شد، یعنی قاعدهای گذاشته میشود، دستگاههای اجرایی و قضایی مجبورند بر طبق قانون عمل بکنند و عمل میکنند، وعدههای غیرعملی دادن، وعدههای بزرگ دادن، اینها ملاک نیست، باید مردم توجه کنند، گاهی علامت منفی هم هست.
بیانات امام خامنهای در دیدار با مسؤلان وزارت کشور و استانداران وقت. ۷۰/۹/۲۷
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
هدایت شده از حامد کاشانی
26.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شراب و ابریشم...
من راضی به زحمت نبودم ولی همین که رسیدم دیدم بچهها اومدن به استقبال از من😐😂
من عاشق این گروههای سرود خیابانیام که تو دهه فجر فعال میشن و تو گوشه گوشه شهر میشه دیدشون و از خوندنشون لذت برد.