11.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺عید تفرقه
🖋عید دروغ
🎁عیدانه یهود به مسلمانان
👌این تذهبون
📌عروسکهای خیمه شب بازی
🔴🔴 چرا جنگ شاه با عراق طولانی نشد؟
پاسخ در
https://eitaa.com/shargh_ta_gharbe
شرق تا غرب عالم
📌عروسکهای خیمه شب بازی 🔴🔴 چرا جنگ شاه با عراق طولانی نشد؟ پاسخ در https://eitaa.com/shargh_ta_g
🔴 چرا جنگ شاه با عراق طولانی نشد؟
دروغ بزرگ تاریخی (قابل انتشار)
دروغ بزرگ تاریخی اینکه درگیری ایران و عراق در دوره شاه بدلیل قدرت ارتش شاهنشاهی به نتیجه ختم نشد و فورا عراق شکست خورد! ۲۳ بهمن ۱۳۵۲ پس از درگیری سنگین مرزی، عراق به شورای امنیت شکایت کرد. ایران نیز مدعی شد عراق به عربزبان های خوزستان سلاح می رساند تا با دولت مرکزی بجنگند.
۹ اسفند ۱۳۵۲ شورای امنیت به منطقه نماینده مخصوص اعزام نمود. لوئیس مونوز سفیر مکزیک به عنوان نماینده دبیرکل به منطقه آمد و فورا درخواست آتش بس داد. ایران و عراق پذیرفتند. مساله حل نشد. موقتی بود. مرداد ۱۳۵۳ نمایندگان ایران و عراق در استامبول دیدار کردند.
اما نه تنها بحران حل نشد که رویارویی بزرگ دیگری در پیش بود. اما به ناگاه مساله حل و مسکوت ماند! چرا؟ چگونه؟
این همان بخش تاریخ است که بازگو نمیکنند. در ۲۲ و ۲۳ نوامبر سال ۱۹۷۴ یعنی اول و دوم آذر ۱۳۵۳، جلسه مهمی برگزار شد.
بین پرزیدنت جرالد فورد رئیس جمهور آمریکا و لئونید برژنف دبیرکل حزب کمونیست شوروی در ولادی وستک ملاقاتی برای توافق امنیتی برگزار شد. مقدمه تشکیل کنفرانس امنیتی هلسینکی، یکی از مفاد مهم چه بود؟
"خاموش کردن کانونهای جنگ و بحران"
نباید بحران جدیدی بین بلوک شرق و غرب بوجود آید. یکی از کانونهای احتمالی وقوع بحران که دو قدرت جهانی را درگیر میکرد عراق و ایران بود. عراق متاثر از شوروی و ایران در بلوک غرب بود.
آمریکا نیز دست شوروی را در آسیا شرقی باز گذاشت و شوروی موافقت کرد آمریکا در خاورمیانه دست باز داشته باشد. این توافق قدرت های بزرگ مانع آغاز جنگ شد. و دولت های کوچک تابع آن بودند.
یک ماه از کنفرانس ولادی وستک نگذشته بود که وزیران خارجه ایران و عراق در ترکیه ملاقاتی ترتیب دادند. و بعدتر با پادرمیانی انورسادات و بومدین به آشتی شاه و صدام مبادرت کردند. تمام این مسیر به اسفند ۱۳۵۳ و قرارداد الجزایر ختم گردید.
در زمان شاه جنگ بین عراق و ایران تا درگیری مرزی پیش رفت. ایران آتش گشود، عراق حمله توپخانه ای داشت. ایرانیان را از عراق اخراج کردند. ارتش ایران کامیون کامیون به مرز میفرستاد تا ایرانیان اخراجی را به داخل کشور بیاورند.
اما جنگ ایران و عراق در زمان پهلوی با توافق امنیتی دو قدرت جهان آمریکا و شوروی در ولادی وستک به صلح انجامید و جلوی جنگ را گرفتند. استدلال هم عدم آغاز درگیری جدید در جهان بود.
این بخش از تاریخ را برای جوان امروزی نمی گویند تا در توهم بماند
#علیرضا_زادبر
ملاحظه: شکست سنگین و ننگین آمریکا در برابر مردم ویتنام سرآغاز افول آمریکا شد آنگونه که شکست اتحاد جماهیر شوروی در برابر مسلمانان افغانستان، ماهیت جنگ سرد را دگرگون کرد.🤔🤔
نخست وزیری بازرگان به روایت هاشمی رفسنجانی
هاشمی رفسنجانی در کتاب «انقلاب و پیروزی» درباره جلسه شورای انقلاب برای انتخاب نخستوزیر دولت موقت چنین نوشته است: «از اولین روز ورود امام به ایران، مهمترین بحث در بین ما، بحث تعیین نخست وزیر و اعضای دولت انقلاب بود و چون از ابتدا تصمیم بر این بود که روحانیت در امور اجرایی دخالت نکند، همه ما به این نتیجه رسیده بودیم که در این زمینه از نیروهای نهضت آزادی و جبهه ملی استفاده بشود. بنابراین ما به عنوان اعضای شورای انقلاب، پس از بحث و بررسی موضوع در جلسه 14 بهمن 1357، مهندس بازرگان را پیشنهاد دادیم. امام ملاحظاتی داشتند و از جمله میفرمودند اینها حزبیاند و ایشان نمیخواستند به این وسیله حزب را تایید کنند. اما سرانجام با این شرط که حکم را به شخص ایشان و بدون در نظر گرفتن سوابق حزبی بدهند، پیشنهاد شورا را پذیرفتند و این مطلب را در حکمشان آوردند.» (هاشمی رفسنجانی؛ انقلاب و پیروزی. ص: ۱۷۰
بازخوانی خاطرات حسن روحانی در مورد مدی بازرگان:
«روز یكشنبه ۱۳۵۷/۷/۳۰ آقای بازرگان برای دیدار امام به نوفللوشاتو آمده بود. فكر میكنم آقای میناچی هم همراه وی بود. موقع غروب بود كه به نوفللوشاتو رسیده بودند و بعد از نماز مغرب و عشا در منزل مقابل (اندرونی) خدمت امام شرفیاب شدند. ملاقات حدود یك ساعت یا كمی بیشتر طول كشید. چهار پنج نفری بودیم كه در اتاق جنب اتاق دفتر نشسته بودیم كه آنها بعد از ملاقات به آنجا آمدند. حدود یك ساعتی هم آنجا نشستند و بحثهایی مطرح شد. یكی از نكاتی كه به خاطر دارم این بود كه مهندس بازرگان میگفت: اینكه امام میگوید شاه باید از كشور برود، تا من به كشور برگردم، اشتباه است. مگر شدنی است؟! پشتیبان شاه آمریكاست. شاه برود، یعنی آمریكا از ایران برود و این كار امكانپذیر نیست. گفت: ما كه هر چه به امام گفتیم، قبول نكرد. شما كه اینجا هستید و میتوانید بیشتر با امام صحبت كنید، با ایشان بحث كنید بلكه بتوانید ایشان را قانع كنید. از امام بخواهید نگوید تا شاه نرود، من به ایران برنمیگردم. این تقریباً تعلیق به محال است.....
مرکز اسناد انقلاب اسلامی در پی رنگ باختن روحانی منتشر کرد.
مشروح سند در خبرگزاری ۱۸ آذر ۹۴
حضرت امام(ره) در منشور روحانیت نیز درباره بازرگان و انتخاب او بهعنوان رئیس دولت موقت گفتند: من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعضی از تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی رود. گرچه در آن موقع هم من شخصا مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تایید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمام اصولش و حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمی کنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تاسفی نمی خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده اند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروه ها و لیبرال ها میخوریم.
حضرت امام(ره) در منشور روحانیت نیز درباره بازرگان و انتخاب او بهعنوان رئیس دولت موقت گفتند: من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعضی از تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی رود. گرچه در آن موقع هم من شخصا مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تایید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمام اصولش و حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمی کنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تاسفی نمی خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده اند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروه ها و لیبرال ها میخوریم.
قبل تر از اینها، امام خمینی(ره) در بهمن ماه سال 66 و خطاب به حجتالاسلام محتشمیپور، نظر خود درباره مرحوم بازرگان و نهضت آزادی را اینطور بیان میکنند: در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولتِ موقتِ اولِ انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به امریکا است، و در اینباره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است؛ و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید امریکای جهانخوار را، که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست، بهتر از شوروی ملحد میدانند. و این از اشتباهات آنها است.
در هر صورت، به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت امریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملتهای مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد، و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند؛ و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.
نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند. از این جهت، گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کردهاند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی الموالی امیرالمؤمنین را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را نعوذبالله - تخطئه، بلکه مرتد بدانند! و یا آنکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است. نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند
در سال 1372، مهندس بازرگان در اظهاراتی تکراری، طی مصاحبهای با مجله کیان، مردم ایران را بخاطر استقرار جمهوری اسلامی، خسرالدنیا و الآخره معرفی کرده و گفت: ملت ایران و بسیاری از مسلمانان جهان حالت خسرالدنیا و الآخره را پیدا کردند؛ هم گرفتار رنج های شدید دنیا از جهات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و نظامی هستند و هم ایمان محکم به خدا و آخرت و امید نجات و سعادت ابدی را از دست دادهاند.
حضرت آیتالله خامنهای نیز در واکنش به این اظهارات بازرگان، خود او را خسرالدنیا والاخره خوانده و گفتند: «هدف تهاجم فرهنگی دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند. از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه نا امید سازد. آن آقایی که خودش به حسب آنچه که ما میبینیم خسرالدنیا و الآخره است، بر میدارد مینویسد که ملت ایران خسرالدنیا و الآخره شدند. چرا؟ چون با آمریکا جنگیدند؛ مقصودش این است! این، خسرالدنیا و الآخره بودن است؟ ملت ایران که توانست خود را از ذلت وابستگی نجات دهد، توانست خود را از ذلت و ننگ ارتباط و اتصال با رژیم منحوس دست نشانده فاسد پهلوی و ارتباط با آمریکا نجات دهد و اینطور شجاعت و شهامت و سربلندی در دنیا از خود به نمایش بگذارد و در جاده آزادگی گام نهد، خسرالدنیا و الآخره است؟ این جوانان ما، این خانواده های مومن ما، این زن و مرد دلباخته دین و عاشق راه خدا، خسرالدنیا و الآخره اند؟ خودشان خسرالدنیا و الآخره هستند! کسی که این را می گوید [مهندس بازرگان] حقیقتا خسرالدنیا و الآخره است. نه دنیا دارند، نه آخرت. دنیا شان، دنیای نکبت، آخرتشان هم بلاشک، قهر و عذاب الهی است.»
رهبر انقلاب اسلامی شش سال پس از فوت مرحوم بازرگان، در خطبه های نماز جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۷۹ نیز درباره عملکرد بازرگان و نهضت آزادی گفتند: «یک عده از اول انقلاب، بلکه پیش از انقلاب، نشان دادند که به اداره ی کشور بر طبق احکام اسلام از بن دندان عقیده ای ندارند. آن ها اسم اسلام را می خواهند و اسم اسلام را دوست می دارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقا اعتقادی به فقه اسلامی، به احکام اسلامی و به حاکمیت اسلامی ندارند، معتقد به همان روش های فردی اند. اوایل انقلاب هم یک عده از همین ها توانستند امور را قبضه کنند و در دست بگیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمی رسید، همین آقایان انقلاب و کشور را به دامن آمریکا برمی گرداندند. این ها هم دم از اصلاح می زنند. گاهی دم از اسلام می زنند، اما در کنار کسانی قرار میگیرند که شعار ضدیت با حکومت اسلامی، شعار سکولاریزم و حکومت منهای دین و حکومت غیر دینی و حکومت ضد دینی و لاییسم را می دهند! پیداست که این ها نفوذی اند، این ها جزو آن دستهای نیستند که ارزش ها را قبول دارند و معتقد به تحولند، نه، این ها نفوذی اند، این ها بیگانه و غریبه اند.»
حالا بهتر میتوان درباره انقلابی بودن یا نبودن بازرگان صحبت کرد و درباره سزاوار بودن بازرگان برای نامگذاری یک خیابان در جمهوری اسلامی به نام او سخن گفت. علی مطهری اگر اندک اطلاعی از تاریخ انقلاب داشت، اکنون بجای آنکه یادداشتی با عنوان «جفا به بازرگان» بنویسد، از جفا و خیانتهایی که بازرگان در حق انقلاب و جمهوری اسلامی روا داشت، مینوشت
با استعفای دولت بازرگان و پس از دوه ی کوتاه سرپرستی دولت، بنی صدر پیروز انتخابات باقسم به قانون اساسی سکاندار قوه ی مجریه(کشور)می شود اماکمتر از یکسال و بخصوص باآغاز جنگ وکسب منصب فرماندهی کل قوا از سوی امام خمینی، با وسوسه ی منافقین خلق، مخالفت با نهادهای انقلابی و بسیاری از نزدیکان امام را سرلوحه ی کار خود قرار می دهد.
در نیمه دومسال ۵۹ همزمان با تجاوز رژیم بعث عراق واشغال مناطق شهری و روستایی بخشهایی از کشور، تنشها میان بنی صدر و مجلس باسخنرانیهای تنش آلود وی در جمع مردم، افزایش می یابد و در این رهگذر شرایط سیاسی کشور متلاطم میشود.
و در نهایت با سماجت و عناد بنی صدر در خصومت آشکار با نهادهای انقلابی و مجلس امام مواضع صریح تری میگیرد:
«نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد. نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت، که ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمیتوانی قبول نداشته باشی.»