حضرت امام(ره) در منشور روحانیت نیز درباره بازرگان و انتخاب او بهعنوان رئیس دولت موقت گفتند: من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعضی از تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی رود. گرچه در آن موقع هم من شخصا مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تایید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمام اصولش و حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمی کنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تاسفی نمی خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده اند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروه ها و لیبرال ها میخوریم.
قبل تر از اینها، امام خمینی(ره) در بهمن ماه سال 66 و خطاب به حجتالاسلام محتشمیپور، نظر خود درباره مرحوم بازرگان و نهضت آزادی را اینطور بیان میکنند: در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولتِ موقتِ اولِ انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به امریکا است، و در اینباره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است؛ و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید امریکای جهانخوار را، که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست، بهتر از شوروی ملحد میدانند. و این از اشتباهات آنها است.
در هر صورت، به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت امریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملتهای مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد، و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند؛ و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.
نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند. از این جهت، گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کردهاند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی الموالی امیرالمؤمنین را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را نعوذبالله - تخطئه، بلکه مرتد بدانند! و یا آنکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است. نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند
در سال 1372، مهندس بازرگان در اظهاراتی تکراری، طی مصاحبهای با مجله کیان، مردم ایران را بخاطر استقرار جمهوری اسلامی، خسرالدنیا و الآخره معرفی کرده و گفت: ملت ایران و بسیاری از مسلمانان جهان حالت خسرالدنیا و الآخره را پیدا کردند؛ هم گرفتار رنج های شدید دنیا از جهات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و نظامی هستند و هم ایمان محکم به خدا و آخرت و امید نجات و سعادت ابدی را از دست دادهاند.
حضرت آیتالله خامنهای نیز در واکنش به این اظهارات بازرگان، خود او را خسرالدنیا والاخره خوانده و گفتند: «هدف تهاجم فرهنگی دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند. از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه نا امید سازد. آن آقایی که خودش به حسب آنچه که ما میبینیم خسرالدنیا و الآخره است، بر میدارد مینویسد که ملت ایران خسرالدنیا و الآخره شدند. چرا؟ چون با آمریکا جنگیدند؛ مقصودش این است! این، خسرالدنیا و الآخره بودن است؟ ملت ایران که توانست خود را از ذلت وابستگی نجات دهد، توانست خود را از ذلت و ننگ ارتباط و اتصال با رژیم منحوس دست نشانده فاسد پهلوی و ارتباط با آمریکا نجات دهد و اینطور شجاعت و شهامت و سربلندی در دنیا از خود به نمایش بگذارد و در جاده آزادگی گام نهد، خسرالدنیا و الآخره است؟ این جوانان ما، این خانواده های مومن ما، این زن و مرد دلباخته دین و عاشق راه خدا، خسرالدنیا و الآخره اند؟ خودشان خسرالدنیا و الآخره هستند! کسی که این را می گوید [مهندس بازرگان] حقیقتا خسرالدنیا و الآخره است. نه دنیا دارند، نه آخرت. دنیا شان، دنیای نکبت، آخرتشان هم بلاشک، قهر و عذاب الهی است.»
رهبر انقلاب اسلامی شش سال پس از فوت مرحوم بازرگان، در خطبه های نماز جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۷۹ نیز درباره عملکرد بازرگان و نهضت آزادی گفتند: «یک عده از اول انقلاب، بلکه پیش از انقلاب، نشان دادند که به اداره ی کشور بر طبق احکام اسلام از بن دندان عقیده ای ندارند. آن ها اسم اسلام را می خواهند و اسم اسلام را دوست می دارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقا اعتقادی به فقه اسلامی، به احکام اسلامی و به حاکمیت اسلامی ندارند، معتقد به همان روش های فردی اند. اوایل انقلاب هم یک عده از همین ها توانستند امور را قبضه کنند و در دست بگیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمی رسید، همین آقایان انقلاب و کشور را به دامن آمریکا برمی گرداندند. این ها هم دم از اصلاح می زنند. گاهی دم از اسلام می زنند، اما در کنار کسانی قرار میگیرند که شعار ضدیت با حکومت اسلامی، شعار سکولاریزم و حکومت منهای دین و حکومت غیر دینی و حکومت ضد دینی و لاییسم را می دهند! پیداست که این ها نفوذی اند، این ها جزو آن دستهای نیستند که ارزش ها را قبول دارند و معتقد به تحولند، نه، این ها نفوذی اند، این ها بیگانه و غریبه اند.»
حالا بهتر میتوان درباره انقلابی بودن یا نبودن بازرگان صحبت کرد و درباره سزاوار بودن بازرگان برای نامگذاری یک خیابان در جمهوری اسلامی به نام او سخن گفت. علی مطهری اگر اندک اطلاعی از تاریخ انقلاب داشت، اکنون بجای آنکه یادداشتی با عنوان «جفا به بازرگان» بنویسد، از جفا و خیانتهایی که بازرگان در حق انقلاب و جمهوری اسلامی روا داشت، مینوشت
با استعفای دولت بازرگان و پس از دوه ی کوتاه سرپرستی دولت، بنی صدر پیروز انتخابات باقسم به قانون اساسی سکاندار قوه ی مجریه(کشور)می شود اماکمتر از یکسال و بخصوص باآغاز جنگ وکسب منصب فرماندهی کل قوا از سوی امام خمینی، با وسوسه ی منافقین خلق، مخالفت با نهادهای انقلابی و بسیاری از نزدیکان امام را سرلوحه ی کار خود قرار می دهد.
در نیمه دومسال ۵۹ همزمان با تجاوز رژیم بعث عراق واشغال مناطق شهری و روستایی بخشهایی از کشور، تنشها میان بنی صدر و مجلس باسخنرانیهای تنش آلود وی در جمع مردم، افزایش می یابد و در این رهگذر شرایط سیاسی کشور متلاطم میشود.
و در نهایت با سماجت و عناد بنی صدر در خصومت آشکار با نهادهای انقلابی و مجلس امام مواضع صریح تری میگیرد:
«نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد. نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت، که ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمیتوانی قبول نداشته باشی.»
شرق تا غرب عالم
با استعفای دولت بازرگان و پس از دوه ی کوتاه سرپرستی دولت، بنی صدر پیروز انتخابات باقسم به قانون اسا
📌پیوند بنی صدر و مجاهدین(منافقین)خلق ایران.
با پیروزی انقلاب اسلامی بنیصدر از جمله نخستین افرادی بود که در شورای انقلاب عضویت یافت و همراستا با اقدامات یاران نزدیک امام خمینی مانند آیت الله سیدمحمد بهشتی، حاج مهدی عراقی و.. در اخراج نیروهای گروهک منافقین از دادگاههای انقلاب تا اوایل تابستان ۵۸ نقش بسزائی داشت.
در واقع یکی از موارد بسیار تعیینکننده در محبوبیت اجتماعی بنیصدر که به ریاست جمهوری وی منجر شد، حملات بسیار تند وی به گروهک منافقین بود که در آن زمان با نامسازمان مجاهدین خلق ایران بشدت فعالیت داشتند.
بنی صدر تقریبا در تمام سخنرانیهای پیش از انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری(پس از دولت موقت بازرگان) در سه محور بیانات پرشوری داشت:
☑️ تحلیل و اثبات التقاط در ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران
☑️ انتقاد شدید به مأموریت جاسوسی محمدرضا سعادتی برای سرویس اطلاعات شوروی سابق(کا. گ. ب)
☑️ نقد رهبری سازمان و حمله به وجود دیکتاتوری و سانسور در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق
درحقیقت گروهک منافقین برای نفی التقاط در سازمان در همان سال ۱۳۵۷ اعلام کرد که اسلامی است و تلاش بسیاری کرد از احساسات دینی جوانان برای جذب انها به سازمان بهره ببرد.
در این راستا تا زمانیکه مرحومطالقانی از آنها برائت نجسته بود، خود را مرید وی و او را "پدر طالقانی" خطاب می کردند و همین بازی را با نهضت آزادی و بازرگان ادامه می دادند هرچند در مقاطعی از انقلاب با محکومیت لیبرالیسم به جنگ زرگری خود با امپریالیسم جهانی(وعوامل آنها در دولت موقت) رنگ و لعاب انقلابی می دادند...
با انزاوی دولت موقت و استعفای بازرگان، منافقین تلاش کردند تا شکست انتخاباتی خود و عدم اقبال مردم به سازمان را با نزدیک شدن به بنیصدر جبران کنند چرا که بطور طبیعی با حذف رجوی از لیست کاندیداهای ریاست جمهوری (بدلیل عدم التزام به قانون اساسی) و سخنان بنی صدر علیه سازمان، هسته های منافقین هیچ نقشی در انتخابات و بخصوص پیروزی بنیصدر نداشتند اما با پیروزی قاطع بنی صدر، به مرور زمان به وی نزدیک شدند...
مهمترین دلیلی که منافقان را وادار به نزدیکتر شدن به بنی صدر می کرد این بود که او در این دوره رئیس شورای انقلاب و فرمانده کل قوا و در واقع دومین شخصیت جمهوری اسلامی محسوب می شد در حالیکه نزدیکی سازمان و اعضای آن به امام خمینی(رحمه الله علیه) که مرکز توجه مردم و رهبر واقعی و بلامنازع انقلاب بود، برای این گروهک امکانپذیر نبود..
صرفنظر از منافقینی که محارب شدند، در طول تاریخ انقلاب ، منافقین بعدی مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دیگران تا امروز از این حربه بیشترین استفاده را کردند.🤔🤔
#طالقانی
#بازرگان
#بنی_صدر
#منتظری
#رفسنجانی
#خاتمی
و ادامه دارد...
فرصت بنی صدر برای بازگشت به دامان انقلاب ظاهراً در حال اتمام است. امام در دیدار با نمایندگان مجلس در 6 خرداد 60 میفرمایند: «واقعاً سر فرود بیاورید در برابر قانون و واقعاً سر فرود بیاورید مقابل اسلام، لفظ را همه میگویند شاید شیطان هم ازش بپرسند بگوید من انقلابی ام... من هم میتوانم بگویم من در صفِ اول جنگ دارم جنگ میکنم، ولی اینجا افتادم همینطور. باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آوردهاند، این مردم کوچه و محله و زاغهنشین که شماها را روی مسند نشاندهاند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام ا...» ـ خدای نخواسته باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه[این]است که فاتحه همه ما را میخوانند!
سخن حکیم :
📌خداوند چک سفید امضا نداده
در جریان این مبارزهی تمامعیار و همهجانبه اما وعدهی پیروزی تنها در صورت رعایت شرایط خود محقق خواهد شد. «خدای متعال چک سفیدی نداده است که شما چون برحقید، حتماً پیروز خواهید شد؛ نه، شما پیروز خواهید شد، چون برحقید، و چون ایستادگی میکنید. اگر بایستید، پیروز خواهید شد.»(1390/07/22) خدای متعال خطاب به پیغمبر میفرماید: «از مشرکین اطاعت نکن. اطاعت نکردن از کفّار همان چیزی است که خدای متعال به آن گفته جهاد کبیر.»(1395/03/03) «این تبعیّت نکردن آنقدر مهم است که خدای متعال پیغمبر خود را مکرّر به آن توصیه میکند. آیهی تکاندهندهی اوّل سورهی مبارکهی احزاب: پیغمبر! تقوا داشته باش و از کافران تبعیّت نکن؛ اِنَّ ا...َ کانَ عَلیمًا حکیمًا، ما میدانیم مشکلات تو را، ما میدانیم فشارهایی که بر تو وارد میکنند تا تو را وادار به تبعیّت کنند -تهدید میکنند، تطمیع میکنند- امّا شما مراقب امر و نهی الهی باش، اِتَّقِ ا...َ، حواست جمع باشد. وَ لا تُطِعِ الکافِرین؛ این اطاعت نکردن از کافرین، آن چیز بزرگ و مهمّی است که خدای متعال با این لحن با پیغمبرش حرف میزند.»(1395/03/03)