eitaa logo
شریف لک زایی
267 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
156 ویدیو
97 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شریف لک زایی: آزادی در ذات انقلاب اسلامی وجود داشته و انقلاب اسلامی هم با آزادی تداوم پیدا می کند https://andishehma.com/%d8%b4%d8%b1%db%8c%d9%81-%d9%84%da%a9-%d8%b2%d8%a7%db%8c%db%8c%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b0%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c/
@shervamusiqiirani - آزادی - استاد شهرام ناظری.mp3
4.62M
🍂🌺🍂 🌺 آن زمان كه بنهادم سر به پای آزادی دست خود ز جان شستم از برای آزادی تا مگر به دست آرم دامن وصالش را می دوم به پای سر در قفای آزادی با عوامل تكفیر صنف ارتجاعی باز حمله میكند دایم بر بنای آزادی در محیط طوفای زای ، ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد با خدای آزادی دامن محبت را گر كنی ز خون رنگین می توان تو را گفتن پیشوای آزادی 🎶🎶🎶🎶🎶 به زندان قفس مرغ دلم چون شاد می گردد مگر روزی که از این بند غم آزاد می گردد تپیدن های دلها ناله شد آهسته آهسته رساتر گر شود این ناله ها فریاد می گردد ز اشک و آه مردم بوی خون آید که آهن را دهی گر آب و آتش دشنه و فولاد می گردد دلم از این خرابی ها بود خوش زان که می دانم خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد ز بیداد فزون آهنگری گمنام و زحمتکش علمدار علم چون کاوه ی حدّاد می گردد 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 @shervamusiqiirani
هدایت شده از Reza Lakzaei
حبیب از زبان حبیب؛ قسمت ششم من که بعد از ظهرها برمي‏گشتم روستا، بچه ‏ها را مي‏ديدم، صبح هم بچه ‏ها را که مي‏رفتند که اول وقت در مدرسه باشند، دوباره مي‏ديدم و جريانات را به آنها مي‏گفتم. بعد يک کار ديگري کرديم. کليد مدرسه دست خودشان بود و تا هشت صبح در مدرسه را باز نمي‏کردند. بچه ‏ها مي‏ آمدند و پشت در مي‏ماندند. روبه ‏روي مدرسه يک ميدان بود، ما مي‏رفتيم و آنجا مي ‏نشستيم و بچه ‏ها هم از ساعت شش و نيم، هفت کم ‏کم مي ‏آمدند و تقريباً تمام بچه ‏ها دورمان جمع مي‏شدند. ما هم تا ساعت هشت با بچه ‏ها صحبت مي‏کرديم و بچه‏ ها را در جريان ريز قضايا قرار مي‏داديم، بعد که ساعت هشت مي‏شد و آنها در مدرسه را باز مي‏کردند بچه ‏ها مي‏رفتند مدرسه و سر کلاس، ما هم مي‏رفتيم شهر، آموزش و پرورش. در اين بين، خبر به «حاج ملا حسين» که از بزرگان روستا بود رسيده بود. او يک بار من را ديد و گفت شما اصلاً کوتاه نياييد و من هم از شما حمايت مي‏کنم. يک تعداد ديگري از بزرگان روستا هم به همين شکل من را ديدند و گفتند شما کار خوبي کرده ‏ايد، اينها آدم‏هاي درستي نيستند؛ لذا ما هم از شما حمايت مي‏کنيم. به اين ترتيب همه فهميدند و بزرگان روستا هم گفتند ما از شما حمايت مي‏کنيم. از اينجا هم ما دلگرم ‏شديم. ما دوباره رفتيم و مذاکره کرديم. گفتند بالاخره همان طور که رفقايتان تعهد داده ‏اند و رفته ‏اند سر کلاس، شما هم تعهد بدهيد و برويد سر کلاستان. ما هم چون نامه نداشتيم مدرسه راه نمي‏دادند. در اين مذاکره گفتيم اگر به ما نامه مي‏دهي که برويم کلاس، بده! اگر هم نامه نمي‏دهي ما هم ديگر نمي‏ آييم و مدرسه هم نمي‏رويم. بعد که ديد فايده‏ اي ندارد و معلم‏ها هم آمدند و صحبت کردند و فشار آوردند، برايمان نامه نوشت که فلاني و فلاني به اخلال متهم شده بودند اما اخلال‏گري برايشان ثابت نشد لذا جهت ادامه تحصيل معرفي مي‏شوند. بعد آن دو دوستم را بيرون از دفترش فرستاد و به من گفت: «تو تا پايان سال اعتراض نکن و چيزي نگو. من سال تحصيلي که تمام شد هم معاون و هم رئيس مدرسه شما را عوض مي‏کنم». گفتم باشد. با هم رفتيم مدرسه و مشغول تحصيل شديم. ما هم سوم راهنمايي بوديم و سال بعد هم از آنجا مي‏رفتيم لذا برايم مهم نبود که مدير و معاون را واقعاً عوض مي‏کند يا نه. اما سر تعهد ندادن مقاومت کرديم. شهرباني هم که ما را فرستاد مقاومت کرديم. فقط يک روز بهانه ‏گيري کردند، همين معاون مدرسه با يکي از معلم‏ها ساخته بود. معلم مقداري درس داد و بين مطلب زنگ خورد. بعد گفت فردا دوباره اين قسمت را درس مي‏دهم. روز بعد که آمديم معلم گفت بچه‏ هايي که درس را بلد هستند بيايند بيرون. ما چند نفر که درسمان خوب بود آمديم بيرون و رو به بچه ‏ها و پشت به تخته سياه ايستاديم. معلم شروع کرد به درس پرسيدن. ما ديديم از جايي مي‏پرسد که جلسه قبل گفته بود اينجا را دوباره درس مي‏دهم، خوب ما هم آنجا را نخوانده بوديم. ما گفتيم که شما جلسه قبل گفته ‏ايد که اينجا را دوباره درس مي‏دهم لذا ما هم اين قسمت را نخوانده ‏ايم. حالا نمي‏دانم که اين کارشان برنامه‏ ريزي شده بود براي تلافي يا جهت ديگري داشت؛ اما ما گفتيم شما گفته‏ ايد اينجا را دوباره درس مي‏دهيد. ديروز هم درس تمام نشد، ما هم اينجا را ياد نگرفته‏ ايم. جواب داد که نه! من بايد تکليفم را با شما روشن کنم که گفته ‏ايد درس را ياد داريم اما الان مي‏گوييد بلد نيستيم و درس نخوانده‏ ايم. ما را فرستاد دفتر. دفتر که فرستاد معاون از ما پرسيد شما چرا درس نخوانده ‏ايد؟ ما گفتيم، معلم جلسه قبل گفته من دوباره اين درس را توضيح مي‏دهم، ما همه کتاب را از اول تا همين‏جايي که درس داده بلديم اما همين قسمت را تمرين نکرده ‏ايم و نخوانده ‏ايم. گفت به به! شما همه دست به يکي کرده‏ ايد که معلم را خراب کنيد، کساني هم که همراهم بودند دانش آموزان زرنگ کلاس بودند. گفت بله، شما درس نخوانده ‏ايد و حرفتان را هم يکي کرده‏ ايد که معلم درس نداده. بعد ديدم معاون مدرسه يک شيلنگي را که از قبل آماده کرده بود، برداشت و شروع به زدن بچه ‏ها کرد. نفري دو تا شيلنگ مي‏زد. يکي دست راست، يکي هم دست چپ. ما چون درسمان خوب بود، تا حالا کتک نخورده بوديم. معاون دو تا شيلنگ به من زد که بر اثر شدت ضربه، دستم کبود و سياه شد. من تحمل نکردم و گفتم اين کتک‏ها ناحق بود؛ خدا تقاصم را از شما بگيرد. دوباره گفت دستت را بگير. بعد دو تا شيلنگ ديگر هم با بي‏رحمي زد. دست‏هايم تا چند روز متورم بود و اصلاً نمي‏توانستم با دستم کاري انجام بدهم. شيلنگ را هم خيلي محکم زد، خيلي. حرفي هم که گفتم حسابي عصباني‏ اش کرد و بعد هم دو تا شيلنگ اضافه زد.
هدایت شده از Reza Lakzaei
من برداشتم اين بود که با هم نقشه کشيده بودند براي اينکه ما را تنبيه کنند و کتک بزنند. بچه‏ هاي ديگر را که دو تا شيلنگ زد، گفت بروند و من و او تنها مانديم. بعد که مرا زد خيلي محکم‏تر از ديگر بچه‏ ها زد. من هم گفتم اينکه شما ما را مي‏زني ناحق است. مرا محکم‏تر از بقيه زد. همين حرف را هم که زدم دوتاي ديگر هم مرا زد که مدتي دستم ورم کرد تا اينکه خوب شد. البته همه‏ اين بچه‏ ها همان رفقايي نبوديد که تعهد نداده بودند بلکه تعداد ديگري هم بودند اما بچه ‏هاي درس خواني بودند. از طرف ديگر کساني را که از جايشان تکان نخورده بودند و نگفتند که ما هم درس بلديم کسي به آنها کاري نداشت اما ما را به اين بهانه کتک زدند. ادامه تحصيلاتم هم اينطور بود که دوران دبيرستان را متفرقه خواندم. بعد رفتم دانشگاه پيام نور و ليسانس گرفتم. بعد هم رفتم دانشگاه امام حسين عليه السلام و فوق ليسانس گرفتم. دکتري، دانشگاه آزاد قبول شدم که بايد براي مصاحبه مي‏رفتم اما نشد که بروم.
حضور با شکوه مردم در جشن پیروزی انقلاب اسلامی ایران تهران، میدان بیست و دوم بهمن ۱۴۰۲
هدایت شده از مجله خردورزی
📕| مروری بر مطالب شماره چهارم خردورزی (قسمت 2) 2️⃣ زن در غرب ◀️ خود شیءانگاری چگونه زنان را دچار آسیب می‌کند؟ 📮 پیش‌خرید شماره چهارم مجله خردورزی با ارسال رایگان، به مبلغ 150 هزار تومان. 💳 لطفا وجه مذکور را به شماره کارت 6221068800011741 به‌نام شناخت‌پژوهان رسانه (بانک پارسیان) واریز نمایید. 📃 سپس ‌رسید واریز، نشانی دقیق و کدپستی را برای ادمین ارسال کنید: @ErfanKhalilifar 📍مجله خردورزی: @kheradvarzi_com
هدایت شده از فکرت
🌐 «گفت‌وگو» مهم‌ترین الزام آزادی است 🔰دکتر شریف لک‌زائی عضو هیأت علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در گفت‌وگو با فکرت مطرح کرد؛ 🔹مسأله آزادی، یک مفهوم پیچیده یا سهل و ممتنع است. 🔹«آیزایا برلین» می‌گوید: آزادی دویست تعریف دارد. خود همین نشان می‌دهد که هرکسی از ظن خود شد یار آزادی. 🔹مک کالن معتقد است؛ آزادی در واقع یک مفهوم بیشتر ندارد. اینکه یک انسانی از یک موانعی آزاد است تا به یک جایی برسد یا یک چیزی بشود. 🔹در آزادی یک حد منطقی و عقلی وجود دارد که همه باید بپذیرند. اینکه به هر حال در مناسبات اجتماعی یک حداقل‌هایی وجود دارد. این حداقل‌ها مبتنی بر نگاه‌های ارزشی، هستی‌‎شناسی، معرفت‌شناسی، ارزش‌شناسی، جامعه‌شناسی و حتی غایت‌شناسی هر جامعه‌ای می‌تواند متفاوت باشد. ♨️باید گفت که مهم‌ترین الزامی که آزادی دارد، گفتگو است. در فضاهای علمی که با گفتگو، علم و دانش تحقق پیدا می‌کنند. تضارب آراء، بحث آزاد اندیشی و آنچه که در فضای آزادی بیان در مراکز علمی اتفاق می‌افتد، با گفتگو حاصل می‌شود. 🔹اگر فضاهای علمی ما به این سمت نروند و این امکان را فراهم نکنند که جوان ما پرسش‌های خود را مطرح نکند، طبیعتاً این موضوع به مسیر دیگری خواهد رفت. آن مسیر دیگر، مسیر گفتگو نخواهد بود. ✳️انقلاب اسلامی اساساً با آزادی متولد شده و با آزادی هم تداوم پیدا می‌کند. بحث آزادی در انقلاب اسلامی یک بحث سیاسی بوده است نه یک بحث فرهنگی. 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی وبگاه| فکرت |مدرسه فکرت ا رادیو فکرت
هدایت شده از فکرت
9.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 ا ☑️ مسئله آزادی، تداوم‌بخش انقلاب اسلامی 👤 دکتر شریف لک‌زایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ✔️آزادی در ذات انقلاب اسلامی نهفته است. اساسا این انقلاب با آزادی متولد شده و با آزادی نیز تداوم پیدا کرده است. بزرگترین مدافع آزادی انقلاب اسلامی و رهبران و متفکران آن بودند. ➕این گفت‌وگو را از «یـوتـیـوب» و «آپـارات» فکرت تماشا کنید. 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی 📲 وبگاه| فکرت |مدرسه فکرت
دبیرخانه کرسی‌های نظریه‌پردازی نقد و مناظره دانشگاه یزد برگزار می‌کند؛ نشست کرسی علمی_ترویجی باموضوع: زن در اندیشه تمدنی 🗣ارائه دهنده: دکتر محمدرضا محمودی 👤مدیر جلسه: دکتر محمدتقی گل‌محمدی 👥ناقدان: دکتر دکتر مرتضی نصراللهی دکتر محمدرضا ملک ثابت 🗓‌چهار‌شنبه 2/ 12/ 1402 ⏰ساعت 14 🏢مکان: ساختمان عدل، سالن جلسات 🔹(حضوری ومجازی)🔹 📍لینک ادوبی کانکت: https://b2n.ir/yazd.korsi