#داستان_دنباله_دارنسل_سوخته
#قسمتــ_سیزدهم۱۳
🌸این داستان ⇦ #رقابت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
■ امتحانات ثلث دوم از راه رسید😐 ...
توی دفتر #شهدام ... از قول مادر یکی از شهدا نوشته بودم ...
- #پسرم_اعتقاد_داشت ... بچه مسلمون همیشه باید در کار درست، اول و پیش قدم باشه👌 ... باید شتاب کنه و برای انجام بهترین ها پیشتاز باشه ... خودش همیشه همین طور بود... توی درس و دانشگاه ... #توی_اخلاق ... توی #کار و #نماز ...
👈این یکی از شعارهای سرلوحه زندگی من شده بود ... علی الخصوص که 2 تا شاگرد اول دیگه هم سر کلاس مون بودن... رسما بین ما 3 نفر ... یه رقابت غیررسمی شکل گرفته بود ... #رقابتی که همه حسش می کردن ... حتی بچه های بیخیال و همیشه خوش کلاس ... رقابتی که کم کم باعث شد ... فراموش کنم، اصلا چرا شروع شده بود ...😐
یک و نیم نمره داشت ... همه سوال ها رو نوشته بودم ... ولی جواب اون اصلا یادم نمی اومد🤔 ... تقریبا همه برگه هاشون رو داده بودن ... در حالی که واقعا اعصابم خورد شده بود😖 ... با ناامیدی از جا بلند شدم ...
- خدا بهت رحم کنه مهران که غلط دیگه نداشته باشی ... و الا اول و دوم که هیچ ... شاگرد سوم کلاس و پایه هم نمیشی ...☹️
غرق در سرزنش خودم بلند می شدم که ... چشمم افتاد روی برگه جلویی ... و جواب رو دیدم ... مراقب اصلا حواسش نبود ...😳
هرگز تقلب نکرده بودم ... اما حس #رقابت و اول بودن ... حس اول بودن بین 120 دانش آموز پایه چهارم ... حس برتری ... حس ...
نشستم ... و بدون هیچ فکری ... سریع جواب رو نوشتم ... با #غرور😏 از جا بلند شدم ... برگه ام رو تحویل دادم و رفتم توی حیاط ...😐
یهو به خودم اومدم ... ولی دیگه کار از کار گذشته بود ... یاد جمله #امام افتادم ... اگر تقلب باعث ...
روی پله ها نشستم و با ناراحتی سرم رو گرفتم توی دستم...
- خاک بر سرت مهران 😞... چی کار کردی؟ ... کار #حرام انجام دادی ...
هنوز آروم نشده بودم که ... صبحت امام جماعت محل مون... نفت رو ریخت رو آتیش ...😟
- فردا روز ... اگر با همین شرایط ... یه قدم بیای جلو ... بری مقاطع بالاتر ... و به جایی برسی ... بری سر کار ... اون لقمه ای هم که در میاری حرامه ...
خانواده ها به بچه هاتون تذکر بدید ...
فردا این بچه میره سر کار حلال ... و با تلاش و زحمت پول در میاره ... اما پولش حلال نیست ... لقمه #حرام می بره سر سفره زن و بچه اش ... تک تک اون لقمه ها حرامه ...😰
گاهی یه غلط کوچیک می کنی ... حتی اگر بقیه راه رو هم درست بری ... اما سر از ناکجا آباد در میاری🙁 ... می دونی چرا؟ ... چون توی اون پیچ ... از مسیر زدی بیرون ... حالا بقیه مسیر رو هم مستقیم بری ... نتیجه؟ ... باید پیچ رو برگردی ...😕
حالا برید ببینید اثرات لقمه حرام رو ... چه بلایی سر نسل و آدم ها و آینده میاره ...😭
کلمات و جملاتش ... پشت سر هم به یادم می اومد ... و هر لحظه حالم خراب تر می شد ...😭😰
.
#ادامــــــه_دارد....🌴🍁
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_چــهاردهــم۱۴
👈 این داستان ⇦ #تاوان_خیانت
🔳 بچه ها همه رفته بودن ... اما من پای رفتن نداشتم ... توی حیاط مدرسه بالا و پایین می رفتم ... نه می تونستم برم ... نه می تونستم ...😢
از یه طرف راه می رفتم و گریه می کردم ... که خدایا من رو ببخش ... از یه طرف دیگه شیطان وسوسه ام می کرد ...😔
- حالا مگه چی شده؟ ... همه اش 1/5 نمره بود ... تو که بالاخره قبول می شدی ... این نمره که توی نتیجه قبولی تاثیری نداشت ...
بالاخره تصمیمم رو گرفتم ...
- #خدایا ... من می خواستم برای تو #شهید بشم ... قصدم مسیر تو بود ... اما حالا ... #من_رو_ببخش ...😭
عزمم رو جزم کردم و رفتم سمت دفتر ... پشت در ایستادم...
- #خدایا ... خودت توی قرآن گفتی خدا به هر که بخواد عزت میده😞 ... به هر کی نخواد، نه ... #عزت_من_از_تو_بود ... من رو ببخش که به عزت تو خیانت کردم و با چشم هام دزدی کردم... تو، من رو همه جا عزیز کردی ... و این تاوان خیانت من به عزت توئه ...😔
و در زدم ...
👈رفتم داخل دفتر ... معلم ها دور هم نشسته بودن ... چایی می خوردن و برگه تصحیح می کردن ... با صدای در، سرشون رو آوردن بالا ...😐
- تو هنوز اینجایی فضلی؟ ... چرا نرفتی خونه؟ ...😳🤔
- آقای غیور ببخشید ... میشه یه لحظه بیاید دم در؟ ...☹️
سرش رو انداخت پایین ...
- کار دارم فضلی ... اگه کارت واجب نیست برو فردا بیا ... اگرم واجبه از همون جا بگو ... داریم برگه صحیح می کنیم نمیشه بیای تو ...☹️
بغض گلوم رو گرفت ...جلوی همه ...؟... به خودم گفتم ...
- برو فردا بیا ... امروز با فردا چه فرقی می کنه ... جلوی همه بگی ... اون وقت ...😕
اما بعدش ترسیدم ...
- اگر #شیطان نزاره فردا بیای چی؟ ...
#ادامــــہ_دارد...🍃🍃
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_پانزدهم۱۵🔻🔻
👈این داستان⇦ #امتحان_خدا_یا...؟
ــ~~~~~~~~~~~~~
✨🌸- آقا نمیشه یه لحظه بیاید دم در؟ ... کارمون واجبه ...☝️😢
معلوم بود خسته و بی حوصله است ...
- یا بگو ... یا در رو ببند و برو ... سرده سوز میاد ...☹️
چند لحظه مکث کردم ...
- مهران ... خودت گند زدی و باید درستش کنی ... تا اینجا اومدن تاوان #گناهت بود ... نیومدن آقای غیور امتحان خداست...😣
#امتحان_خدا؟ ... یا امتحان علوم؟😕🤔 ...
- آقا ما تقلب کردیم ...😥
یهو سر همه معلم ها با هم اومد بالا ... چشم هاشون گرد شده بود ... علی الخصوص مدیر و ناظم ... 😰که توی زاویه در... تا اون لحظه ندیده بودم شون ...😯
- برو فضلی ... مسخره بازی در نیار ... تو شاگرد اول مدرسه ای ...😢
چرخیدم سمت مدیر ...
- ☝️سلام آقا ... به خدا جدی میگیم ... من سوال سوم رو یادم نمی اومد ... بلند شدن برگه ام رو بدم چشمم افتاد به برگه جلویی ... بعدشم دیگه ...😔
آقای رحمانی ... یکی از معلم های پایه پنجم ... بدجور خنده اش گرفت 😆...
- همین یه سوال؟ ... همچین گفتی: آقا ما تقلب کردیم ... که الان گفتم کل برگه ات رو با تقلب نوشتی😄 ... برو بچه جون...
همه فکر کردن شوخی می کنم اما کم کم با دیدن حالت من... معلوم شد اصلا شوخی نیست 😅... خیلی جدی دوباره به معلم مون نگاه کردم ...😒
- آقا اجازه☝️ ... لطفا سوال سوم رو به ما صفر بدید ... از ما گفتن بود آقا ... از اینجا گناهی گردن ما نیست ... ولی اگر شما باور نکنید و خطش نزنید😥 ... حق الناس گردن هر دوی ماست ...
- عجب پر رویی هم هست ها ☹️... قد دهنت حرف بزن بچه...😟
سرم رو انداختم پایین ... حتی دلم نمی خواست ببینم کدوم یکی از معلم ها بود ...😣
- اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ...😞☹️
.
#ادامه_دارد...🍃
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته
#قسمتــــ_شانزدهم۱۶🔻
👈این داستان #نامه_های_بی_شاید🔻
🌾✨- با خودت فکر نکردی ... اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ...☹️
ترسیدم جواب بدم ... دوباره یکی، یه چیز دیگه بگه ... اما سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... یهو یاد حرف حضرت علی افتادم که روی دیوار مدرسه نوشته بودن ...🙂
- آقا ما اونقدر از شما ... چیزهای باارزش یاد گرفتیم که بنده شما بشیم ... حقی از ما وسط نیست ... نمره علوم رو ثلث آخر هم میشه جبران کرد ... اما ...
دیگه نتونستم حرفم رو ادامه بدم ... و سرم رو انداختم پایین... دوباره دفتر ساکت شد ...😐
😏- برو ... در رو هم پشت سرت ببند ...
کارنامه ها رو که دادن ... علوم 20 شده بودم ... اولین بار بود که از دیدن نمره 20 اصلا خوشحال نشدم ... کارنامه ام رو برداشتم و رفتم مسجد ... نماز که تموم شد ... رفتم جلو ... نشستم کنار امام جماعت ...🙂
- حاج آقا یه سوال داشتم ...☝️
از حالت جدی من خنده اش گرفت ...😃
- بگو پسرم ...😊
- حاج آقا ... من سر امتحان علوم تقلب کردم ... بعد یاد حرف شما افتادم که از قول امام گفتید ... این کار حق الناس و حرامه و بعدا لقمه رو حرام می کنه ...😔 منم رفتم گفتم ... اما معلم مون بازم بهم 20 داده ... الان من هنوز گناه کارم یا نه؟... پولم حروم میشه یا نه؟ ...😟
خنده اش محو شد😕 ... مات و متحیر مونده بود چه جوابی به یه بچه بده .🤔.. همیشه می گفت ...
- به جای ترسوندن بچه ها از جهنم و عذاب ... از لطف و رحمت و محبت خدا در گوششون بگید ... برای بعضی چیزها باید بزرگ تر بشن و ...😐
حالا یه بچه اومده و چنین سوالی می پرسه ... همین طور دونه های تسبیحش رو توی دستش بالا و پایین می کرد ...
- سوال سختیه ... اینکه شما با این کار ... چشمت مال یکی دیگه رو دزدیده🤔 ... و حق الناس گردنت بوده ... توش شکی نیست ... اما علم من در این حد نیست که بدونم ... آینده شما چی میشه☺️ ... آیا توی آینده تو تاثیر می گذاره و لقمه ات رو حرام می کنه ... یا نه ...
اما فکر کنم وظیفه از شما ساقط شده ... چون شما گفتی که این کار رو کردی ... و در صدد جبران براومدی ...🙂
ناخودآگاه ... در حالی که سرم رو تکان می دادم ... انداختمش پایین ...
- ممنون حاج آقا ... ولی نامه عمل رو ... با فکر کنم و حدس میزنم و ... اما و اگر و شاید ... نمی نویسن ...😞
و بلند شدم و رفتم ...
تا شنبه دل توی دلم نبود ... سر نماز از خدا خجالت می کشیدم ... چنان حس عذابی بهم دست داده بود ... که حس می کردم اگر الان عذاب نازل بشه ... سبک تر از حال و روز منه ...☹️
شنبه زودتر از همیشه از خونه اومدم بیرون ... کارنامه به دست و امضا شده ... رفتم جلوی دفتر ... در زدم و رفتم تو ...😕
#ادامه_دارد...🌷⚡️🌷
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨حضرت علی علیهالسلام فرمودند:
هنگامى كه در پيش آمدى احتياج به مشورت داشتى ابتدا به جوانان مراجعه نما زيرا كه آنان ذهنى تيزتر و حدسى سريع تر دارند سپس (نتيجه) آن را به نظر بزرگسالان و پيران برسان تا پيگيرى نموده، عاقبت آن را بسنجند و راه بهتر را انتخاب كنند زيرا تجربه آنان بيشتر است.✨
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
هدایت شده از keshavarz
یا فاطمه الزهرا (س)اغیثینی:
❓پرسش از شما❗️پاسخ آقای دکتر توکلی
👈سوال دوم
نحوه ایجاد بیماری کووید - ۱۹ و علایم ان چیست ؟
✅جواب:
ویروس کرونا بعد از ورود به بدن وارد انتهای بینی که اصطلاحا " نازوفارنکس " نامیده می شود شده و در انجا ویروس ها تجمع یا اصطلاحا " کلونیزاسیون " پیدا می کنند در این مرحله شما هیچ علامتی ندارید و به آن دوره نهفتگی یا دوره کمون بیماری می گویند در طی این مدت شما بدون اینکه علامت دار باشید در حال پخش کردن ویروس هستید و می توانید دیگران را به بیماری آلوده نمایید
ویروس وارد ترشحات دهان و حلق شده و از طریق سرفه یا عطسه و یا در حین صحبت کردن منتقل خواهد شد
بهترین کار جهت پیشگیری در این ایام استفاده از ماسک مناسب ، تعویض به موقع ماسک و رعایت فاصله بیشتر از ۱.۸ متر تا ۲ متر از دیگران است
در ادامه ویروس ها وارد انتهای دستگاه تنفسی یعنی ریه ها یا شش ها می شوند و تکثیر ویروس ها شروع می شود معمولا از زمانی که ویروس وارد بدن می شود تا زمان بروز اولین علامت بین ۲ تا ۱۴ روز زمان طول می کشد.
زمانی که ویروس ها در کیسه های هوایی ریه ها شروع به تکثیر و زیاد شدن می نمایند شما علایمی مانند تب خفیف ، بدن درد و کوفتگی ، خستگی ، ضعف و بیحالی ، سرگیجه خفیف ، حالت تهوع ، بی اشتهایی ، استفراغ خفیف ، اسهال و .. پیدا خواهید کرد
همه این علایم ممکن است سراع فرد نیایید و به بعضی از علایم مبتلا شود
شدت این علایم در افراد مختلف با هم فرق دارد
این مرحله بین ۵ روز تا یکهفته طول می کشد و مراجعه به موقع به پزشک ، شروع درمانهای مناسب توسط پزشک ، تغذیه صحیح و تحرک کم در این مرحله در جلوگیری از تشدید بیماری نقش مهمی دارد
بعد از این مرحله در ریه ها و بدن موادی تحت عنوان " مواد التهاب زا یا سایتوکاین ها " تولید خواهد شد در این مرحله سرفه های خشک و پشت سر هم و تنگی نفس و ... به بیمار اضافه می شود
ممکن است بخاطر درگیری بخش های دیگر بدن مثل کلیه ها ، قلب ، کبد و ... علایم مربوط به آسیب آن اجزا نیز به علایم شما اضافه شود.
🌸قرارگاه حافظان سلامت شهراژیه
حوزه حضرت زهرا(س)
هدایت شده از keshavarz
❓پرسش از شما❗️پاسخ آقای دکتر توکلی
👈سوال:
آیا باید ترسید ؟ چه باید کرد ؟
✅جواب:
بهترین کار در مقابله با این بیماری افزایش آکاهی های خود و اطرافیان نسبت به بیماری است و اضطراب بی جهت نباید به جامعه تحمیل بشود
نکات کلیدی با ارزش :
۱- ویروس بیماری کووید -19 از راه دهان ، بین ،چشم وارد بدن می شود پس از زمان خروج از منزل تا برگشت به منزل از ماسک استفاده نماییم
۲- دستها را با آب و صابون به مدت ۲۰ ثانیه بشوییم ویروس در تماس با آب و صابون از بدن جدا می شود
۳- در طول روز و در محیط بیرون از دست زدن به ماسک ، بینی ، دهان و چشم ها خودداری نماییم
۴- در مراودات با دوستان ، اقوام و مردم فاصله بیش از ۲ متر را از همدیگر حفظ نماییم
۵- در فضاهای بسته مانند بانکها ، اتاق جلسات ، ادارات ، فروشگاه ها ، مساجد ، حرم ها و ... پنجره ها باز باشند تا تهویه و گردش هوا برقرار باشد و مدت زمان توقف خود را کوتاه نماییم
۶- به شایعات توجه ننمایید و اخبار را از منابع دقیق و مطمئن مانند مراکز بهداشتی درمانی ، صدا و سیما ، پایگاه های بسیج و افراد مورد اعتماد دریافت نمایید
از انتشار اخباری که از درستی آن مطمئن نیستید خودداری نمایید
۷- از احوال همدیگر از طریق تلفن ، ارتباطات تصویری و یا شبکه های اجتماعی با خبر شوید تا نسبت به کاهش استرس و اضطراب اقدام کرده باشید
۸- همنوع دوستی و کمک و یاری به همدیگر علاوه بر ارزشمند بودن معنوی و داشتن ثواب اخروی باعث تقویت روحیه انسانی و افزایش قدرت مقابله با بیماری خواهد شد
🌸قرارگاه حافظان سلامت شهر اژیه
حوزه مقاومت بسیج حضرت زهرا(س)
هدایت شده از keshavarz
❓پرسش شما❗️پاسخ آقای دکتر توکلی
👈سوال:
:فرد مبتلا تا چند روز ممکن است ناقل باشد و وقتی خوب شد آیا مجدد مبتلا میشود یا اینکه تا چند ماه مصون میشود؟
✅جواب :
افراد یا به نوع خفیف بیماری مبتلا شده اند و به صورت سرپایی در منزل درمان می گیرد و خوب می شود این فرد از روز شروع بیمتری به مدت ۲ هفته ناقل است و می تواند بیماری را به دیگران منتقل نماید
در صورتی که به شکل شدید بیماری مبتلا باشد به مدت ۳ هفته ناقل خواهد بود و بعد از ان ناقل نیست
نکته مهم :
بعد از طی ۲ یا ۳ هفته ابتلا به بیماری دیگر تست PCR لازم نمی باشد و اگر بعد از ۳ هفته باز هم تست فردی مثبت بود این دلیل بر ناقل بودن نیست و می تواند این تست گاهی تا مدتها مثبت باشد.در مورد ابتلای مجدد به بیماری :
در اکثر موارد ابتلای مجدد به بیماری بسیار نادر بوده است اما در ایران تعدا موارد ابتلای مجدد بیشتر است
معمولا یکبار ابتلا حداقل برای ۳ ماه تا ۴ ماه ایمنی ایجاد می کند.
🌸قرارگاه حافظان سلامت شهر اژیه
حوزه مقاومت بسیج حضرت زهرا(س)