عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید.
کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند.
جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود.
کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟
اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟
جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن.
•زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد، مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است به بهترین شکل زندگی کنیم..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️ شب را بدونِ
💜 افسوسِ امروزِ رفته
⭐️ بدون آهِ گذشته تمام ڪن
💜 به فردا فڪر ڪن ڪه
⭐️ روزِ دیگری است
💜 دنیاتون بدون غم و
🌙 مملو ازخبرهای خوش..
💜 شب زیباتون بخیر
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#شب_بخیر
11.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓
🌹درود بر شما صبحتون بخیر☀️
🌼فنجانت را بياور☕️
🌸صبح بخيرهايم دم کرده اند
🌺ميخواهم سرگل آنها را برايت بريزم
🌼نوش جان کنی
🌸صبحت بخیر مهربان
🌺امیدوارم امروز از آسمان برایت
🌼خبرهای خوب و خوش ببارد
🌺و زندگیت با شادی طراوت بگیرد
🌹صبحتون_بهشت 🌹
@shayad_etefagh
#صبح_بخیر
🗝#کلید_اسرار
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا میکرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم میدوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمیآمد.
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد ....
تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک میشد از خواب برخاست، آن میآمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
📝#یاد_بگیریم
یاد بگیریم ...
از محبت دیشب پدر نگوییم در حضور کسی که پدرش در آغوش خاک آرمیده است.
یاد بگیریم ...
از آغوش گرم مادر نگوییم در حضور کسی که مادرش را فقط در خواب میتواند ببیند.
یاد بگیریم ...
اگر به وصال عشقمان رسیدیم، میان انبوه جمعیت کمی دستانش را آهستهتر بفشاریم،
شاید امروز صبح کسی در فراق عشقش چشم گشوده باشد.
یاد بگیریم ...
اگر روزی از خنده فرزندمان به وجد آمدیم، شکرش را در تنهاییِمان به جا آوریم
نه وصف خنده اش را درجمع ...
شاید کسی در حسرتش روزها را میگذراند.
یاد بگیریم ...
آهسته تر بخندیم، شاید کسی غمی پنهان دارد
که فقط خدا میداند..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🦋آتش عشق🦋
روزی عارف پیری یكی شاگردانش را دید كه زانوی غم بغل گرفته. پس نزد او رفت و جویای احوالش شد. شاگرد لب به سخن گشود و از بی وفایی یار صحبت كرد. اینكه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده.
شاگرد گفت كه سال های متمادی عشق دختر را در قلب خود حفظ كرده بود و با رفتن دختر باید برای همیشه با عشقش خداحافظی كند.
پیر گفت: اما عشق تو چه ربطی به دختر دارد؟
شاگرد با حیرت گفت: ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان در من ایجاد نمی شد.
پیر با لبخند گفت: چه كسی چنین گفته است تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی؟
هر كس دیگری هم بود تو آتش عشق را به سوی او می فرستادی. بگذار دخترك برود. سپس این عشق را به سویی دیگر بفرست مهم این است كه شعله عشق را در دلت خاموش نكنی.
دخترك اگر رفته پس با رفتنش پیغام داده كه لیاقت عشق تو رو ندارد. چه بهتر بگذار او برودتا صاحب واقعی این شور و هیجان فرصت جلوه گری و ظهور پیدا كند.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
کسےکه تنها به عقلش اعتماد کند
گمراه میشود
کسےکه تنها به مالش
اعتمادکندکم میآورد
کسےکه تنها به مردم
اعتماد کند
خسته میشود!
امّا...!
کسےکه برخدا اعتمادکند
نه گمراه میشود
نه کم میاورد
ونه خسته میشود!🍃🌺
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#همسر_داری
❤️🍃❤️
#چشم_پوشی
🖍️ چشمپوشی از مسائل جزئی و کماهمیت یکی از پایههای زندگی زناشویی را تشکیل میدهد
و اگر همسری نتواند در مواجهه با معضلات جزئی، عکسالعمل مناسبی نشان دهد، احساس ناراحتی و فشار حاصل از آن موجب سلب آرامش و شادابی طرف مقابلش شده و متعاقب آن سلامت و بهداشت روان همسرش را تحت تأثیر قرار میدهد.
👈 در چنین شرایطی، جو خانه نیز متشنج میشود و اگر فرزندی نیز وجود داشته باشد از شکلگیری
👈 #شخصیت_نرمال 👉
محروم میشود.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
روزی مردی زیر سایهی درخت گردویی نشست تا خستگی در کند در این موقع چشمش به کدو تنبلهایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت:
خدایا! همهی کارهایت عجیب و غریب است! کدوی به این بزرگی را روی بوتهای به این کوچکی میرویانی و گردوهای به این کوچکی را روی درخت به این بزرگی!
همین که حرفش تمام شد گردویی از درخت به ضرب بر سرش افتاد.
مرد بلافاصله از جا جست و به آسمان نظر انداخت و گفت:
خدایا!
خطایم را ببخش! دیگر در کارت دخالت نمیکنم چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو، کدو تنبل رویانده بودی الان چه بلایی به سر من آمده بود !!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#داستان_کوتاه_آموزنده
✨کسی می گفت:
در بیمارستان نوزاد مُرد و آن را به پدرش دادند که دفنش کند، من نیز همراه او سوار ماشین شدم و به سوی قبرستان حرکت کردیم ....
💫او نوزادش را در آغوش گرفته بود و نگاهش می کرد ..تا اینکه در راه رفتن به قبرستان، ماشین به خیابانی پیچید و نور آفتاب به داخل ماشین و روی نوزاد افتاد ..
💫پدر حرکت عجیبی از خود نشان داد !
سبحان الله، پارچه سفید روی سر خود را در آورد و با آن نوزادش را پوشاند تا آفتاب به او نخورد !
انگار فراموش کرده بود که فرزندش مرده است .
💫از عطوفت و رحمت پدر نسبت به فرزندش؛ بغضم ترکید و گریه کردم .
و معنی این آیه را خوب فهمیدم و تکرارش می کردم
﴿.. و قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا ﴾
بگو : پروردگارا ! به آنان رحمت آور، همانگونه که مرا در کودکی پرورش دادند
💫پدر و مادر می توانند همزمان ده کودکشان را دوست داشته باشند
و به آنها توجه کنند اما ده پسر نمی توانند از یک پدر یا یک مادر مراقبت کنند
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
💕روزی گنجشکی عقربی را دید که در حال گریستن است ،
گنجشک از او پرسید برای چه گریه میکنی؟
گفت میخواهم آن سمت رودخانه بروم نمیتوانم...
گنجشک او را روی دوش خود گذاشت
و پرید...
وقتی به مقصد رسید گنجشک دید پشتش میسوزد..
به عقرب گفت من که کمکت کردم برای چه نیشم زدی.؟
گفت خودم هم ناراحتم
ولی چکار کنم ذاتم اینه...!!
حکایت بعضی از ما آدمهاست......
"از دست رفیقان عقرب صفت...
هم نشینی با مارم آرزوست"...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم:
١. بیمارستان
٢. زندان
٣. قبرستان
• در بیمارستان میفهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست.
• در زندان میبینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست.
• در قبرستان درمییابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد.
زمینی که امروز روی آن قدم میزنیم فردا سقفمان خواهد بود.
پس چه بهتر كه برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد