☆∞🌱∞☆
#السلام_علیک_یا_بقیة_الله✋🏻
بیا براے فرج روز و شب دعا ڪنیم/ دل امام خویش را از خود رضا ڪنیم
عزیز فاطمه، مهدے دلش پر از خون است/ بیا ڪه بهر خدا از خدا حیا ڪنیم...
••••••••••••••••••••••••••••••
♡سلام رهبرعزیزم♡
جان خود در ره "اولاد علے" مے بازیم
همچو مالڪ به "عدوان علے" مےتازیم
اے ڪه گویے ڪه خلایق ز "ولے" خسته شدند
ڪورے چشم تو بر "سید علے" مےنازیم
#بحق_الزهرا_عجل_لولیک_الفرج🌱
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺️این کلیپ را تا آخر ببینید🔺️
شهید دکتر دیالمه اعجوبه ای که
همان ابتدا ریشه های انحراف میرحسین موسوی و زنش زهرا رهنورد را شناخت و افشا کرد
خدا نگذره از حسن فریدون و خاتمی و موسوی و کروبی و اون غریق استخر فرح هاشمی رفسنجانی
┄┅┅❅🌸🌺🌸❅┅┅┄
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◗خـــــدا یک عـــلـــی'؏' داشت...🤩
•
•
#عید_غدیر
#امیرالمؤمنین
┄┅┅❅🌸🌺🌸❅┅┅┄
5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همین جماعتی که اندازه خرج پنج بچه رو برای بوزینه شون حروم میکنن، فردا روزی در سفر مذهبی محرم میگن چرا پول سفر رو خرج فقرا نمیکنید!
13.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فراخوان مادر شهید #آرمان_علی_وردی
به مناسبت تولد شهید🌷
❤️مادر شهید آرمان علی وردی:
وعده ما #پنجشنبه #۲۲تیرماه
ساعت ۱۶ورزشگاه بزرگ آزادی
تجمع #خانوادگی بـــرای حجــــــاب
♨️همراه با اهدای چادر به حجاب اولی ها
💥اتوبوس جهت ایاب ذهاب از ساعت۱۴ روز پنجشنبه ۲۲ تیر از مترو آزادی به سمت ورزشگاه مهیا می باشد
🌷اےشَهـید
خـوب جَوانـے ڪردے
و بـہ پاے خـُدا
دلت💔راڪه گذاشتی
شَهیدشُدے،
مےشودسُـراغِ مـن دل خَسټــہ هَـم بیایی؟..🕊✨
گاهـے نگاهـے
دعاڪن برایم...😭
#تولدت_مبارک_عزیزبرادرم❤️
#اتاق_شهید_آرمان_علۍوردے
.
8.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🌱
💢روایتخانوادهشهیدمدافعامنیت #آرمان_علۍوردے از آرزوی شهادتش در روز تولدش💔
.
°•🌱
🌸 شهادت چه واژه ای زیبا و چه کلمه ای پر محتوایی است، شهادت یعنی گشودن همۀ بندهای من و منیت ها ، شهادت یعنی پشت پا زدن بر بزرگترین ارزش دنیوی یعنی جان
🟢شهید سرافراز محسن حیدرے
⚪️اولین شهید مدافع حرم خمینی شهر
🔴#ارسالی اعضاء محترم کانال
هدیہ نثارارواح مطهر همہ شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُم
.
12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ چگونه تیر از پای امامعلی درمیارن، متوجه نمیشن ؛ بعد انگشتر سرنماز به فقیر میدن
📛این تناقض چگونه قابل حله؟؟
(حضور قلب در زمان انگشتر دادن به فقیر در نماز با تیر از پا درآوردن و متوجه نشدن)
(پاسخ: مرتضی کهرمی )
#شبهات_امامت
#کهرمی
#آیه_ولایت
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹
#خاطرات_شهداء
#اولین_شهردار_شهید
#سردار_رشید_اسلام
#فرمانده_دلاور
#شهید_مهدی_باکری
باران تازه قطع شده بود. #مهدی از پنجره اتاقش به خیابان نگاه میکرد. جویها لبریز شده و آب در خیابانها و کوچهها سرازیر شده بود.
#مهدی پشت میز نشست. پروندهای را که مطالعه میکرد بست. در اتاق زده شد و نور الله وارد اتاق شد. هول کرده بود.
#مهدی بلند شد و گفت: چه شده نور الله؟ نور الله پیشانی اش را پانسمان کرده بود. با هول و ولا گفت: سیل آمده #آقا_مهدی سیل!
#مهدی سریع گوشی تلفن را برداشت. چند دقیقه بعد گروههای امداد به سرپرستی #مهدی به سوی محله مستضعف نشینی که گرفتار سیل شده بود راهی شدند. تمامی محله را آب پوشانده بود. حجم آب لحظه به لحظه بیشتر میشد. مردم هراسان و با شتاب به کمک مردمی که خانه هایشان گرفتار سیل شده بود میآمدند.
آب در بیشتر نقاط تا کمر مردم بالا آمده بود. سقف بعضی خانهها هوار شده بود روی سرشان و تیرکهای چوبی شان بیرون زده بود. گل و لای و فشار شدید آب گروههای امدادی را اذیت میکرد.
#مهدی پرجنب و جوش به این طرف و آنطرف حرکت میکرد و به امدادگرها دستور میداد.
چند رشته طناب از اینطرف خیابان به آنطرف کشیده شد.
#مهدی و چند نفر دیگر در حالی که فشار آب میخواست آنها را ببرد طناب را گرفتند و خود را به سختی به آنطرف خیابان رساندند. چند زن و کودک روی بامی رفته بودند و هوار میکشیدند. نیروهای امدادی با سعی و تقلا به کمک سیل زدگانی که وسایل ناچیزشان را از زیر گل و لای بیرون میکشیدند شتافتند.
#مهدی به خانهای رسید که پیرزنی در حیاطش فریاد میکشید.
#مهدی در را هل داد. آب تا بالای زانوانش رسیده بود. پیرزن به سر و صورت میزد. #مهدی گفت: چه شده مادر جان؟ کسی زیر آوار مانده؟ پیرزن که انگار جانی تازه گرفته بود با گریه و زاری گفت: قربانت بروم پسرم … خانه و زندگی ام زیر آب مانده کمکم کن! چند نفر به کمک #مهدی آمدند. آنها وسایل خانه را با زحمت بیرون میکشیدند و روی بام و گوشه حیاط میگذاشتند.
پیرزن گفت: جهیزیه دخترم توی زیرزمین مانده. با بدبختی جمعش کرده ام.
#مهدی رو به احمد و هاشم کرد و گفت: یا الله زود جلوی در سد درست کنید! احمد و هاشم سدی از خاک جلوی در خانه درست کردند. راه آب بسته شد.
#مهدی به کوچه دوید. وانت آتش نشانی را پیدا کرد و به طرف خانه پیرزن آورد. چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد. پمپ کار میکرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم میشد.
#مهدی غرق گل و لای شده بود. پیرزن گفت: خیر ببینی پسرم… یکی مثل تو کمکم میکند آنوقت #شهردار ذلیل شده از صبح تا حالا پیدایش نیست. مگر دستم بهش نرسد…
#مهدی فرش خیس و سنگین شده را با زحمت به حیاط آورد. اگر دستم به شهردار برسد حقش را کف دستش میگذارم.
چند ساعت بعد جلوی سیل بطور کامل گرفته شد.
#مهدی پمپ را خاموش کرد و پیرزن هنوز دعایش میکرد. گروههای امدادی پتو و پوشاک و غذا بین سیل زدهها تقسیم میکردند.
#مهدی رو به پیرزن گفت: خب مادر جان با من امری ندارید؟ پیرزن گریه کنان دست رو به آسمان بلند کرد و گفت: پسرم ان شاء الله خیر از جوانی ات ببینی. برو پسرم دست علی به همراهت. خدا از تو راضی باشد. خدا بگویم این #شهردار را چه کند. کاش یک جو از غیرت و مردانگی تو را داشت.
#مهدی از خانه بیرون رفت. پیرزن همچنان او را دعا میکرد و #شهردار را نفرین!
#مردان_بی_ادعا
#مردان_با_اخلاص
#روحش_شاد 🕊
#یادش_گرامی 🌹
#راهـش_پر_رهرو 🕊
🥀 🕊🌹