شما از برادرتان کوچکتر بودید؟ برادرتان را چطور شناختید؟ کمی از خصوصیات اخلاقی او برای ما بگویید.
من دو سال از مجید کوچکتر هستم. برادرم مجید را با خوشرویی و خوشاخلاقی و گذشت خیلی زیادش میشناسم. داداش مجید اگر از کسی ناراحت و دلگیر میشد، به ثانیه نمیرسید که میبخشید و میگفت حلال کردم. حتی آن ناراحتی را در ذهنش نگه نمیداشت. ما این رفتارها را به چشم میدیدیم. مجید خوشاخلاق بود. برادری دوستداشتنی که رفتار و منش او به دل همه مینشست. ما بارها و بارها گذشت و ایثار مجید را در زندگی و در کنار او لمس کرده و دیدیم و همه آنها امروز تبدیل به خاطرات خوبی برای ما شدند. مجید همیشه لبخند به لب داشت و تمام سعیاش بر این بود که دلشاد باشد. مجید در برخورد با مردم هم همینطور بود. سن و سال برایش مهم نبود. وقتی او را در کنار پیرمرد ۷۰ ساله میدیدی گویی خودش هم یک پیرمرد ۷۰ ساله است با همان حال و هوا رفتار میکرد. وقتی در کنار نوجوان و کودک میایستاد فکر میکردیم که مجید همسن و سال آن نوجوان یا آن کودک است. مجید متواضع بود. فوقالعاده دست و دلباز بود و اصلاًَ به مال دنیا دل نمیبست. برادرم بینهایت عاشق امام زمان (عج) و مادرم بود به حدی که در مصاحبه پیش از شهادتش در سوریه در مورد علاقهاش گفته بود: «اول خدا، دوم امام زمان (عج) و بعد هم مادرم.» مجید ارادت زیادی به اهل بیت به ویژه امام عصر (ارواحنا فداه) داشت. مجید خیلی دلسوز مستمندان بود و دغدغه محرومان را داشت.
خانم سلمانیان کمی از خانوادهتان بگویید. مجید در چه خانوادهای رشد کرد؟ چند خواهر و برادر هستید؟
من دو برادر دارم؛ آقامجید و محمد. داداش مجید متولد سال ۱۳۶۷ بود. در میان همه ما مجید مذهبیتر بود و طلبه شد. عضو فعال بسیج بود. از دوران مدرسه در بسیج ثبت نام کرد و از آن بسیجیهای قدیمی و پای کار بود. مجید از نیروهای پایگاه بسیج شهید علیاصغر قرهی باغستان، حوزه ۲۱۱ شهید حمیدرضا گلکار سپاه امام سجاد (ع) کرج بود. در اکثر رزمایشها شرکت داشت و همه دورههای رزمی را در بسیج گذرانده بود. داداش مجید عشق وعلاقه عجیبی هم به شهدا داشت. به شهید علمدار که مداح هم بودند، علاقه خاصی داشت و خیلی اسم او را میبرد و او را در خواب دیده بود که گفته بودند هر کس شهدا را یاد کند ما هم به یادشان هستیم. بارها و بارها مادر را در یادوارهها و زیارت گلزار شهدا خصوصاً مزار شهدای گمنام همراه خود میبرد.
چطور شد که وارد حوزه شد و در این مسیر قرار گرفت؟
ما در خاندان آبا و اجادیمان کسی را نداشتیم که روحانی یا در حوزه درس خوانده باشد، اما مجید این کار را کرد. مجید دبیرستانی بود که با توصیه عمویم وارد حوزه شد. البته عمو فقط پیشنهاد داد و در مورد این قضیه صحبت کرد و گفت این راه خوبی است، اگر دوست دارید بروید. عمو حتی این صحبت را با فرزند خودش و هر کسی میگفت، اما کسی راضی نمیشد به این راه برود، ولی مجید که خودش را خوب میشناخت و انگیزه داشت وارد این وادی شد. ایشان از اوایل دهه ۸۰ به حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) کرج رفت. از سال ۸۲ هم به حوزه چیذر رفت و کمی بعد طلبه حوزه علمیه قم شد. بعد از مدتی با طی مدارج علمی و حوزوی توانست تا مقطع چهارم حوزه که معدل دکتری است تحصیل کرد و دو، سه سالی هم در قم تبلیغ داشت. در دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه آزاد اسلامی شاهرود تدریس دروس اسلامی میکرد. مجید برای تبلیغ به مناطق محروم و دور افتاده میرفت و تمایل زیادی داشت که در این مناطق خدمت کند.
چه زمانی وارد سپاه شد؟
داداش مجید یک سال قبل از شهادتش پاسدار شد و یکی از اصلیترین دلایلی که وارد سپاه شد این بود که بتواند برای دفاع از حرم راهی سوریه شده و مدافع حرم بیبی جان شود.
چطور راهی سوریه شد و چه مسئولیتهایی در منطقه داشت؟
مجید کاملاً داوطلبانه به منطقه اعزام شد. اتفاقاً مسئولانش میگفتند تو روحانی هستی و رستهات رزمی نیست. مطلقاً اجازه رفتن به او را نمیدادند و حکم مبلغ را داشت، ولی مجید خیلی این در و آن در زد که اعزام شود. همه آموزشها را هم در دورههای مختلف سپری کرده بود. حتی دو بار به شکل محدود و برای کارهای تبلیغی به سوریه اعزام شد، اما اینها راضیاش نمیکرد. میخواست به صف رزمندهها بپیوندد و بار آخر هم با اینکه به عنوان مبلغ اعزام شده بود، به خط مقدم اعزام شد و خوب میدانست که آنجا میتواند غیر از کار تبلیغی، اسلحه هم به دست بگیرد و بجنگد. مجید از دو سال پیش دنبال اعزام بود. یک ماه قبل از اعزامش ایام عید بود که ما مهمان خانه مادر بودیم. مجید حال و روز خوبی نداشت، گریه میکرد و به شدت بیتاب شده بود. یکی از دوستانی که او میشناخت به شهادت رسیده بود. وقتی علت این رفتار و ناراحتیاش را پرسیدم گفت دوستم هم رفت و شهید شد. من فکر کردم برای ندیدن دوستش ناراحت است، اما برای اینکه هنوز زنده است و نتوانسته بود به شهادت برسد گریه میکرد و میگفت این دوستم هم از من جلو افتاد. مجید آرزوی شهادت داشت و در نهایت با نظر بیبی به آرزویش رسید.
گویا آقامجید علاقه و دلبستگی خاصی به مادر داشت. مادرتان چطور راضی به رفتن برادرتان شد؟
مادر ابتدا راضی نبود و هر بار هم که میخواست برود بحث این بود که اگر قرار بر رفتن بود که شما چند بار رفتهای، دیگر نرو. این حرف مادر بود که با رفتنش مخالفت میکرد؛ و هر مرتبهای هم که میرفت به مادر میگفت: «مادر من ۴۵ روز دیگر برمیگردم و میبینمت، خداحافظ.»، ولی مرتبه آخر از ایام عید دائم ورد زبانش این بود که میرود و این بار دیگر بازگشتی نیست. حتی وقتی برای من هدیه میخرید میگفت این را نگه دار من شهید شدم به یاد من باش. شهادت ورد زبانش شده بود و همه ما هم با شنیدنش ناراحت میشدیم و میگفتیم دیگر از این حرفها نزن. مرتبه آخر خودش گفت وعده خداست که من این بار که بروم دیگر برنمیگردم. عاقبت دوم اردیبهشت ۹۵ رفت و ۱۵ روز بعد به شهادت رسید.
قبل از شهادت با شما در ارتباط بود؟
مجید بسیار مهربان بود و بعد از هر بار اعزام با مادر در تماس بود. خوب میدانست اگر یک روز زنگ نزند، مادر همه جا را بههم میریزد تا شماره تماسی از داداش مجید پیدا کند و به او زنگ بزند؛ بنابراین هر روز با هم تماس تلفنی داشتند تا اینکه در آخرین تماس آقامجید به مادر میگوید مادرجان راضی شو کار من گیر تو است. در کارم گره افتاده است. مادر اگر تو راضی نباشی من شهید نمیشوم. خمپاره کنارمان به زمین میخورد، اما آسیبی به من نمیرسد، میدانم همه اینها به خاطر عدم رضایت توست.
وقتی خواب شهادت را برای مجید تعریف کردید چه عکسالعملی نشان داد؟
مادر گفته بود دیشب خواب دیدم تو شهید شدهای و من از شهادتت خوشحال بودم و گریه نمیکردم. تا مجید این را شنیده بود از خوشحالی پشت تلفن چند دقیقهای داد زده و به دوستانش گفته بود من هم پر میکشم، مادرم خواب دیده شهید میشوم! از خوشحالی نمیدانست چه میکند. دیگر به صحبتهای مامان گوش نمیکرده و فقط ابراز خوشحالی میکرده. مجید ساعت ۳ بامداد همان شب در ۱۷ اردیبهشت به شهادت رسید. مجیدم، عزیز دلم به شهادت رسید و مادر هم خواب دید که مجید شهید شده است. همان روز که مادر خواب شهادت را برای مجید تعریف کرد مجید همان شب به شهادت رسید.
خبر شهادت مجید را چطور شنیدید؟
مجید با گوشی یکی از دوستانش برای مادرم عکس ارسال کرده و به مادر گفته بود تا لحظاتی دیگر به سمت خانطومان میرود و اگر چند روزی از او بیخبر ماند نگران نباشد و همه جا را برای پیدا کردن داداش مجید زیر و رو نکند. از آنجایی که مادر و مجید هر روز با هم در تماس بودند، مجید با خود اینطور فکر کرده بود که در نبودش قطعاً مادر نگران خواهد بود و پیگیرش خواهد شد. برای همین به مادر گفته بود خودش به محض بازگشت از خانطومان تماس خواهد گرفت. مادر و مجید خیلی به هم وابسته بودند، اما همین رفتن و بیخبری چند روزه از مجید باعث شد مادرم دلشوره عجیبی بگیرد و نگران حال مجید شود. مادر هم که خواب شهادت مجید را دیده بود، با خود میگفت نکند برای مجید اتفاقی افتاده باشد. من که حال و روز مادرم را میدیدم میگفتم مادرجان نگران نباش خبر بد خیلی زود میرسد، قطعاً مجید در مأموریت است و به تلفن دسترسی ندارد و نمیتواند با شما تماس بگیرد. قطعاً در اولین فرصت با شما تماس خواهد گرفت. اما مادر بیتابیهای خودش را داشت. برای همین از برادرم خواست با شمارهای که مجید برای آخرین بار برای مادر عکس ارسال کرده بود تماس گرفته و جویای احوال مجید شود. برادرم به همان شماره پیام داد و پرسید آیا شما از صاحب این عکس خبری دارید؟! برادرم با گوشی شما این عکس را ارسال کرده است. آن بنده خدا گفته بود جای آقامجید خیلی خوب است و پیش امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) است. در نهایت بعد از این صحبتها خبر شهادت داداش مجید را به ما دادند. من سر کار بودم و برادرم هم که سر کار بود خودش را به منزل مادر رساند و همه ما در منزل مادر جمع شدیم.
بعد از شنیدن خبر شهادت، پیکری از شهیدتان نداشتید و قطعاً این دلبستگی بین مادر و آقامجید برای مادرتان روزها و لحظات بسیار سخت و تلخی را رقم زده است. این روزها بر مادر چگونه گذشت؟
چشمانتظاری بسیار سخت است. راستش را بخواهید باید بگویم چشم به راهی آدمی را از پا درمیآورد و شاید این چهار سال و نیم برای ما اندازه یک عمر گذشت. مادر من خواب شهادت مجید را دید و فرزندش را به حضرت زینب (س) بخشید. اما برای من به شخصه خیلی سخت بود و نداشتن پیکری از او باعث چشم به راهی و حتی امید زنده بودن او بود، آنقدر که گاهی در خیابان به دنبال آدمی شبیه داداش مجیدم میگشتم تا شاید پیدایش کنم. چشمم به گوشی تلفنم بود و هر لحظه منتظر بودم از خطی ناشناس تماس داشته باشم و داداش مجید پشت خط باشد. مادر که دیگر جای خود دارد، قطعاً آن مزاری که هر آنچه که برگشته را در خود جای میدهد باعث تسلی و آرامش است، چون حالا دیگر میداند که فرزندش کجا آرمیده است. همان بلاتکلیفی که نمیداند شهیدش الان کجا و در چه شرایطی است آدمی را آزار میدهد و با آمدنش دیگر خیال خانواده راحت میشود. مادر من سه فرزند داشت، اما همیشه هر کس از مادر سؤال میکرد کدام یک از فرزندانتان را بیشتر دوست دارید قطعاً بیدرنگ نام مجید را میآورد. رفتن مجید بسیار مادر را اذیت کرد و من هم اصلاً تصور نمیکردم که مادرم بتواند محکم بایستد و خودش هم دائم میگفت حضرت زینب (س) به من صبر داده که بتوانم دوام بیاورم و من با خدا و حضرت زینب (س) معامله کردم.
از نحوه شهادتش اطلاع دارید؟
یکی از همرزمانش که در آخرین لحظات همراه مجید بود، به ما گفت زمانی که مجید میخواست از خاکریز پایین بیاید، گلولهای از پشت به او اصابت کرد و از سینهاش خارج شد. خودم را به او رساندم و دیدم که هنوز زنده است. به من گفت رهایم کن و برگرد. بعد اشهدش را گفت و چشمهایش را بست. تکانش دادم، دوباره چشمش را باز کرد. باز خواست برگردم و دوباره اشهدش را خواند و بعد طلب آب کرد و این بار به شهادت رسید. ایشان عمامه و چفیه داداش مجید را به خاطر اینکه دشمن سوءاستفاده نکند برداشته و از طریق یکی از دوستانش به دست مادر رسانده بود. بعد از شهادت مجید عمامه و چفیه خونی مجید به دست مادرم رسید.
چند وقت پیش بود که خبر تفحص و شناسایی شهدای خانطومان جان تازهای به دلها انداخت.
از شنیدن خبر بازگشت پیکر برادرتان چه حس و حالی داشتید؟ پیکر برادر را زیارت کردید؟
من پیش مادرم بودم که برادرم محمد تماس گرفت و از من خواست گوشی تلفنم را روی حالت بلندگو بگذارم تا ایشان هم صدای برادرم را بشنود. بعد محمد با یک شوقی نوید آمدن مجید را داد که من فکر کردم مجید زنده است و دارم خبر آمدنش را میشنوم و حتی منتظر حرف زدن خودش بودم، اما این بار خبر قطعی و نشان از شناسایی پیکر شهدای خانطومان میداد که مجید ما هم در میانشان بود. هم خوشحال شدم و هم دیگر قطع امید کردم از اینکه برادرم دیگر زنده برنمیگردد. ناامید شدم. شنیدن این خبر مانند شنیدن خبر شهادت مجید بود، گویی مجید دوباره شهید شده باشد و دوباره از دستش داده باشیم. شاید هر کسی نتواند شرایط ما را درک کند. من همیشه ورد زبانم زنده آمدن مجید بود. وقتی با بچههای برادرم محمد بازی میکردم میگفتم اگر عمومجید بیاید تو را ببیند که بزرگ شدی، اگر عمومجید بیاید تو را ببیند… همیشه حرف از آمدن مجید میزدم. امید داشتم و در حرفهایم میگفتم به جان مجید. امید زنده آمدنش را داشتم که ناامید شدم. پیکر برادرم را دیدم و وداع کردم، در آغوش کشیدنش آرامش زیادی داشت، اما دلتنگیها را بیشتر کرد. برادرم سر در بدن نداشت و همیشه وقتی میخواست مادرم را راضی کند که به سوریه برود میگفت سرم فدای حضرت زینب (س). اینکه هر کس دوست دارد این گونه از دنیا برود، سعادت است. مجیدم واقعاً سعادتمند بود که به خواسته قلبیاش رسید و در اوج دلتنگی واقعاً برایش خوشحالم. چهار سال و نیم پیش عکسی از ایشان دیده بودیم که شهید شده و در زمان رجعت پیکر همان لباسها بود. در نهایت هم در امامزاده طاهر (ع) استان البرز در کنار جاویدالاثر شهید اینانلو به خاک سپرده شد.
گویا مادر قبل از آمدن شهید خواب دیده بودند.
بله، چند روز قبل از انتشار خبر تفحص و شناسایی شهدا مادر خواب مجید را دید که به مادر گفته بود: «من در سالروز شهادت امام رضا (ع) میآیم» و الحمدلله همان موقع هم آمد.
شهید مجید سلمانیان در وصیتنامهاش به چه نکاتی توجه داشت؟
مجید در وصیتنامهاش گفتند: «اگر میخواهید نذری کنید فقط گناه نکنید، مثلاً نذر کنید یک روز گناه نمیکنم هدیه به آقا صاحبالزمان (عج) از طرف خودم.»
منبع: روزنامه جوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ این فیلم رو تا شهید نشدم پخش نکنید‼️
#شهید_مجید_سلمانیان
در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی ،تغییر ده قضا را ....
وصیت نامه ی شفاهی شهید مجید سلمانیان
اینطور که حواله است، بر نمیگردم.
به فضل خدا به زیارت بی بی زینب سلام الله علیها و حضرت رقیه سلام الله علیها میروم،
توصیه ی نذر
اگر میخواهید نذری کنید فقط گناه نکنید، مثلا نذر کنید یک روز گناه نمیکنم هدیه به آقا صاحب الزمان(عج) از طرف خودم. یعنی از طرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) انجام میدهید که یکی از مجربترین کارها برای آقا است. یا اگر میخواهید برای اموات کاری انجام دهید به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) نذر کنید.
مادر وپدرم غصه نخورید
انشاءالله به حق امیرالمومنین(ع) موفق باشید، شفاعت وعده خداست و شهدا میتوانند شفاعت کنند. مامان و بابا غصه نخورند چرا که شهدا «عند ربهم یرزقون» هستند و زندهاند. داریم آماده میشویم و یکی دو ساعت دیگر بعد نماز راهی هستیم. خدا به چه زیبایی حوالههایش را میدهد، خدا را شاکرم که ما را در این راه قرار داده، اوصیکم بتقویالله
اینطور که حواله است، بر نمیگردم. به فضل خدا به زیارت بی بی زینب سلام الله علیها و حضرت رقیه سلام الله علیها میروم، اگر میخواهید نذری کنید فقط گناه نکنید، مثلا نذر کنید یک روز گناه نمیکنم هدیه به آقا صاحب الزمان (عج) از طرف خودم.
یعنی از طرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) انجام میدهید که یکی از مجربترین کارها برای آقا است. یا اگر میخواهید برای اموات کاری انجام دهید به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) نذر کنید.
ان شاالله به حق امیرالمومنین (ع) موفق باشید، شفاعت وعده خداست و شهدا می توانند شفاعت کنند. مامان و بابا غصه نخورند چرا که شهدا «عند ربهم یرزقون» هستند و زندهاند.
داریم آماده میشویم و یکی دوساعت دیگر بعد نماز راهی هستیم.
خدا به چه زیبایی حواله هایش را میدهد، خدا را شاکرم که ما را در این مسیر قرار داده، اوصیکم بتقوی الله!
منبع:حریم حرم
🌹۱۷ مرداد، روز خبرنگار بر طلایهداران جبهه آگاهی مبارک باد.💐
ایکاش بودید برایمان ازجبهه های امروز گزارش می کردید
ایکاش خبری از آمدن آن عزیز دل زهرا سلام الله علیها برایمان می آوردید
شهیــ🌷ــد
شد
هر کـس
عاشق شد . .
یادتان تاابد جاودان باد❤️
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
کردستان هنوز نا آرام بود، اما حسین هیچگاه با سلاح در شهر حرکت نمی کرد.
می گفت: من نیامده ام با این مردم بجنگم و برای آن ها قدرت نمایی کنم، اینها تشنه محبت هستند. باید با آنها برادری کرد تا اوضاع آرام شود.
الحق هم که شهر و منطقه را با همین مرام و منش، آرام و قلوب مردم کرد را تسخیر کرده بود.
#خاطرات_شهدا
شهید حسین قجه ای🌷
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
هیچ زمان آدم هایی که تو را به خدا نزدیک میکنند ، رها نکن !
بودن ِ آنها یعنی خدا هنوز
حواسش بهت هست,
شهیدجهادمغنیه
🕊
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم دیده نشده از شهید مدافع حرم❤️
#علی_نظری
#شهدا
#کوچه_شهدا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
ابراهیم برای این که جایگاه و پست و مقامی او را نگیرد، همه عوامل کبر و غرور رو از خودش دور می کرد. وقتی به ابراهیم ماشین تویوتایی می دهند تا با آن ماموریت انجام دهد. ماشین تویوتا را پس می دهد تا ماشین مدل بالا او را از مردم جدا نکند و غرور برایش به وجود نیاورد ...
#شهید_ابراهیم_هادی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
✍🏻میخواست برود سرڪار
از پلههاے آپارتمان، تندتند پایین میآمد!
آنقدر عجلہ داشت ڪه پلہ ها را دوتا یڪی رد میڪرد! جلوے در خانه ڪه رسید،
بهش سلام ڪردم گفتم: آرامتر
فوقش یڪ دقیقه دیرتر میرسـی سرِڪارٺ!
سریع نشست روی موتور، روشن کرد و گفت
علیآقا! همین یڪ دقیقه یڪ دقیقهها
شهادٺ آدم را یڪ روز به یڪ روز به عقب
می اندازد!
#شهیدمحسنحججی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
🔻حاج قاسم میگفت چیزهایی از آقا دیدهام که نمیتوانم پشت سرشان حرکت نکنم
حجتالاسلام علی شیرازی، مسئول نمایندگی ولیفقیه در نیروی قدس:
🔹شهید حاج قاسم سلیمانی به من گفت من هیچ کس را با آقا معامله نمیکنم، فاصله آن فلان مسئول با آقا از زمین تا آسمان است. من از آقا چیزهایی دیدهام که نمیتوانم پشت سر ایشان حرکت نکنم.
#مکتب_حاج_قاسم
#ولایت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا #بیتالمقدس ،
باید جنگید .....✨
#شهیدمحمدابراهیمهمت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صوت_الشهدا | 🎙
شهید اسماعیل هنیه: اعلام میکنم فرمانده شهید، سلیمانی که زندگی خود را در پشتیبانی از مقاومت و حمایت از آن به سر برد و او در راس فرماندهی نیروی قدس در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران بود. اعلام میکنم که او و آنچه که به گذشت، پس همانا او شهید القدس است...
#شهید_اسماعیل_هنیه
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
شاهرخ از دوران کودکی علاقه ی شدیدی به امام حسین (ع) داشت. این محبت قلبی را از مادرش به یادگار داشت. راه اندازی هیئت با کمک دوستان ورزشکار، عزاداری و گریه برای سالار شهیدان در سطح محل، آن هم قبل از انقلاب از برنامه های محرم او بود.
#شهید_شاهرخ_ضرغام
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
🔺رضا رسایی قاتل شهید نادر بیرامی قصاص شد
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺لحظه شهادت پاسدار نادر بیرامی رئیس اطلاعات سپاه شهرستان صحنه😭💔
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رضا_رسایی به جرم قتل " #شهید_نادر_بیرامی " قصاص شد.
اینم اعترافات خودش؛ یک دختر رو یتیم کرد و یک خانواده رو به سوگ عزیزش نشوند و حالا برای قصاصش اشک تمساح میریزید!!
ما فراموش نمیکنیم گریههای دختر این شهید رو ...😔💔
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
با یک تیر
دو نشان زدند
علی اکبر رفتند
علی اصغر برگشتند !
#تفحص
#انصارالحسین
#یاد_شهدا_باصلوات
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
👌«یحیی السنوار» جانشین هنیه شد
♦️جنبش مقاومت اسلامی حماس اعلام کرد که یحیی السنوار به عنوان جانشین شهید اسماعیل هینه رئیس دفتر سیاسی این جنبش انتخاب شده است.
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
✅ یحیی السنوار: صلح و مذاکره درکار نیست یا پیروز میشویم یا کربلاء رخ میدهد؛ والسلام
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
📸اعزام اولین گروه فیلمبرداری از طرف ستاد تبلیغات جنگ به جبهه جنوب در غرب دزفول(عملیات فتح المبین)
👆روز خبرنگار
🌺 ۱۷مرداد روز خبرنگار بر پاسداران حرمت قلم مبارک باد
♦️زمان: ۱ فروردین ۱۳۶۱ / عکاس: ابراهیم شاطری
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
سالگرد شهادت شهید محمود صارمی و روز خبرنگار
🔸شهید "محمود صارمی"در خرداد ماه ١٣٤٧ دربروجرد متولد شد.او پس از پایان تحصیلات متوسطه برای ادامه تحصیل به تهران رفت . شهید "صارمی "بسیار پرکار ، پرتوان ، فعال ،خوش خلق و متواضع بود .در دوران دفاع مقدس به مدت ١٧ ماه در میادین نبرد به عنوان بسیجی جنگید و همواره مدافع اسلام و اهل بیت بود.او تحصیلات خود را در رشته جغرافیا تا اخذ مدرک فوق لیسانس از دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد و در سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران به عنوان نیروی رسمی آغازبکار کرد .
🔹 در سال ١٣٧٥ به عنوان سرپرست خبرگزاری ایران در افغانستان انتخاب و به آن کشور عزیمت نمود . تا اینکه در روز ١٧ مرداد ماه در مزار شریف به همراه ٨ نفر از همکاران ایرانی خود به اسارت طالبان در آمدند و روز ١٨ مرداد به پایگاه هوایی شینداد قندهار منتقل شدند - روز ١٨ شهریور ٧٧ خبرگزاری رویترز شهادت دیپلماتها و خبرنگاران را تأیید نمود و روز ٢٢ شهریور پیکر پاک او و ٨ نفر از دیپلماتهای شهید به ایران حمل شدند .
پیکر پاک این شهید عرصه خبر و رسانه در روز ٢٨ شهریور ماه ٧٧ در بروجرد تشییع و به خاک سپرده شد .
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed