#طنز_جبهه 😄
🌷شهید «حمزه بابایی» همراه عدهای از رزمندگان، به منطقهی عملیاتی بدر رفته بودند. نمیدانستند منطقه خودی است یا تحت تصرف دشمن، پس از مدتی جستوجو به نتیجهای نرسیدند. کمکم بچهها روحیههایشان را نیز از دست میدادند. «حمزه بابایی» که استاد تقویت روحیه بود، به شوخی رو به بچهها کرد و گفت: «یک راه شناخت خیلی خوب پیدا کردم.» همگی خوشحال دورش جمع شدند و سؤال کردند: «هان بگو. از کجا میشود فهمید وضعیت منطقه را؟» او درحالیکه میخندید، گفت: «از صدای قورباغهها! اگر موسیقی آنها در دستگاه شور باشد، یعنی «قور قور» بکنند، منطقه خودی است و اگر در دستگاه ابوعطا بخوانند و «القور، القور» بکنند، منطقه در تصرف دشمن است.» لبخند روی لبان همه نقش بست....
🌷خاطره ای به یاد شهید عزیز حمزه بابایی
🇮🇷 کانال دفاع مقدس
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
همبستگی نظامیان روس با حزبالله لبنان
🔹گروهی از نظامیان روس که در نبرد اوکراین حاضر هستند به نشانه همبستگی با حزبالله لبنان تصاویر سیدحسن نصرالله و پرچم حزبالله را بر روی لباسهای خود قرار دادند.
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
62.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 ای جان نثاران حسین یارتان
📽 تصاویری دیدنی از یگان های ویژه رضوان حزبالله لبنان با نوحه ای حماسی و شنیدنی از مداح باصفای جبهه ها #حاج_صادق_آهنگران
ای جان نثاران حسین یارتان
باشد خداوند نگهدارتان
این جبهه چون جبهه ی کربلاست
دلها ز عشق حسین با صفاست
در دشت و صحرا به پا خیمه هاست
دشمن هراسان ز پیکارتان
باشد خداوند نگهدارتان
آماده باشید به گاه نبرد
صاحب زمان هست جلودارتان
ای جان نثاران حسین یارتان
باشد خداوند نگهدارتان....
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
تصویب یک فوریت نامگذاری معبری در پایتخت به نام شهید نیلفروشان
🔹اعضای شورای شهر تهران با اکثریت آراء یک فوریت نامگذاری معبری در پایتخت به نام شهید نیلفروشان را به تصویب رساندند.
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
💠 کمکهای مردمی و پشتیبانی از جنگ در دوران دفاع مقدس
▫️در دوران هشت سال جنگ تحمیلی، آن عده از مردم که توان شرکت در امور رزمی را داشتند، فرصت را غنیمت شمرده و راهی میادین جنگ میشدند. این افراد در خط مقدم جبهه و درگیری رو در رو با دشمن بعثی، تعیین کننده اوضاع جبههها بودند. اما در این میان عدهای هم بودند که توان یا شرایط شرکت در جبههها را نداشتند، مانند زنان که نمیتوانستند در جنگ شرکت کنند و یا سالخوردگان و مردانی که به علل گوناگون همچون بیماری، نوع شغل و ... نمی توانستند به جبهه بروند.
💢 اینان بیتفاوت ننشسته و در پشت جبهه به رزمندگان اسلام خدمت می کردند. بخشی از فعالیت های پشتیبانی جنگ و پشت جبهه از خانهها آغاز میشد. آنجا که زنان دور هم جمع میشدند و به دوخت و دوز و بافتنی برای رزمندگان مشغول میشدند. یا مراکزی همچون مساجد، مدارس و... که کمکهای نقدی و غیر نقدی مردم را برای ارسال به جبههها جمع آوری میکردند
⚪️ شور خدمت به جبههها در کوی و برزن، محلهها و حتی در روستاهای کوچک نمایان بود. هر کس هرقدر در توان داشت به جبهه کمک می کرد. یکی کاسب بود، چند کیسه برنج می داد، بانوی خانه دار، تنها النگوی دستش را. تازه عروس ها طلا و زیورآلات خود را و پیرزنها از پس انداز قدیمیشان میبخشیدند. حتی روستاییان که نمی توانستند نقدی کمک کنند، ماست و پنیر و غلات زمینهایشان را اهدا نموده یا به دست خود مربا و نان پخته راهی جبههها میکردند.... و آن مادر سالخورده روستایی که آه در بساط نداشت و تنها دارایی اش، مرغ و خروسی بود، چند عدد تخم مرغ را می آورد تا به جبهه ببرند برای رزمنده ها💕
۱۵ مهر ۱۳۶۱ بمباران وحشیانه منطقه سومار توسط ارتش صدام
دوران جنگ تحمیلی
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
که من به ديدار خدا ميروم!
عصر پنجشنبه 15 مهر 1361
از جادۀ آسفالتۀ سومار و رودخانۀ کنار آن گذشتيم. يکي از نيروها دم ميداد و بقيه در جوابش ميخواندند:
دسته جلویی ميخواندند:
کربوبلا مدرسۀ عشق و شهادت
حماسۀ خون شهيدان، استقامت
بگو تو با الله
پيام ثارالله
که من به ديدار خدا ميروم
به جمع پاک شهدا ميروم
دسته بعد در جواب می گفتند:
ما همه سرباز وفادار خمینی
از دل و جان پیرو افکار حسینی
بگو تو با دشمن
بریز تو خون من
که من به ديدار خدا ميروم
به جمع پاک شهدا ميروم
در ادامه هم بهشوق شرکت در عمليات ميخوانديم:
حسين حسين حسين جان
جانها همه فدايت
ما ميرويم از اينجا
به سوي کربلايت
چادرهاي گردان سلمان، در کنار چادرهاي تيپ عاشورا، آن طرف آب، در محوطهاي بسيار باز قرار داشتند. حدود 10 چادر پر از نفرات، کنار هم بهچشم ميخوردند.
فرمانده بلندگوي دستي قرمزي بهدست گرفت و تا گفت:
- بسم الله الرحمن ...
ناگهان صداي سه انفجار شديد، همهمان را ميان زمين و هوا معلق کرد. تا آن زمان چنان انفجار مهيبي نديده بودم. بدجوري ترسيدم. مانده بودم چه شده!
در صورتم سوزشي عجيب احساس کردم. گوشهايم درد شديدي داشتند و مدام زنگ ميزدند. خواستم دستم را روي گوشم بگذارم که متوجه شدم چيزِ خيسي کف دستم است. کمي که گرد و خاک و دود کنار رفت، باوحشت ديدم مغز يکي از بچهها روي دستم پاشيده.
چادرها در آتش ميسوختند. نالۀ مجروحان، از هرطرف بهگوش ميرسيد. چشمانم را که به اطراف چرخاندم، وحشت سراپاي وجودم را گرفت. بسياري از آنهايي که تا لحظاتي قبل اطرافم نشسته بودند، به شديدترين وجه ممکن تکهتکه شده و روی زمين پراکنده بودند.
ناگهان بهياد آن که لحظاتي قبل ما را به چادرشان دعوت کرد، افتادم. جلويم دَمرو درازکش شده بود روی زمين. خودم را بالاي سرش رساندم. با دست که بر شانهاش گذاشتم تا رويش را برگردانم، از ترس بدنم بهلرزه افتاد. صورتش از وسط بيني به بالا، کاملا رفته بود. دوستش را که بغلش افتاده بود، برگرداندم؛ سر او هم کاملا از گردن متلاشي بود. تازه فهميدم آن مغزي که کف دستم پاشيده بود، مال يکي از اين دونفر بود.
هواپيماهای عراقی منطقه را بمباران کرده بودند. آنهايي که در چادرها سينهزني ميکردند، در آتش ميسوختند و فقط فرياد و ضجهشان بهگوش ميرسيد. مهمات داخل چادرها که قرار بود براي حملۀ آن شب استفاده شود، منفجر ميشد و به کسي اجازۀ نزديک شدن نميداد.
همه جا پر بود از خون و تکههای بدن. ناگهان از جمع شهدا يکنفر برخاست و به طرفمان آمد. قد بلندي داشت و زيرپيراهن سفيدش، از خون سرخ بود. هردو دستش از کتف قطع شده و رگ و پيهايش آويزان و خونريزان بود. جلو رفتم تا کمکش کنم. با حرکاتش سعي کرد خود را از دستم بربايد. با لهجۀ غليظ آذري، با پرخاش و عصبانيت گفت:
- من که چيزيم نيست ... بريد سراغ اونايي که اون جلو هستند.
و با چشم اشاره به چادرها کرد و با طمانينه بهطرف آمبولانس رفت. يکي از بچهها در را برايش باز کرد و او با خونسردي سوار شد؛ بي آنکه ذرهاي درد در چهره و صدايش پیدا باشد.
آن روز، بیش از 150 نفر از بچه ها ارباً اربا شدند.
📚 نقل از کتاب "دیدم که جانم میرود" ✍️نوشته حمید داودآبادی - نشر شهید کاظمی
🇮🇷 کانال دفاع مقدس
🪴 نشر مطالب،صدقه جاریه است🪴
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed