📝خاطره ای از شهید سید هاشم هاشمی
💥{خواب عجیب و نورانی شهید}
خاطره ای که از شهید در اذهان همه باقی مونده به زمان شهادت و نحوه شهادت ایشان برمیگردد مدتی قبل از شهادت در خواب دیده بودند که آقای سبزپوش با پرچمی که مزین به نام یا مهدی می باشد به سنگر ایشان نزدیک میشود و در همین حال صدا میزد "سید چرا خوابیدید بچه ها را بیدار کنید عملیات نزدیک است.
"ایشان تعریف میکردند این آقای بزرگوار پرچم را بدست من دادند و من شروع کردم به بیدار کردن همسنگری هایم
عده ای بیدار شدند و عده ای نیم خیز شدند ولی چند نفر از خواب بیدار نشدند ولی آقا به من دستور داد راه بیفتید.
شهید با گریه تعریف میکرد در خواب راه افتادیم و به یک رودخانه رسیدیم که آن آقا فرمودند هرکسی شهادت میخواد غسل کند که ایشان و چند نفر از همسنگری ها غسل کردند
که اسامی همه آنها را اعلام کردند.
بعد از شهادت ایشان وقتی پیگیر شدیم متوجه شدیم کسانی که بیدار شدند در همان عملیات به شهادت رسیدند
عده ای که نیم خیز شدند مجروح شدند و کسانی که بیدار نشدند در اون عملیات سالم ماندند!
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷لینک کانال شهدای مدافع حرم
☘🌹🕊☘🌹🕊☘🌹🕊☘
🔷خاطره ی خانم امکلثوم حیدری، همسر شهید هاشمی از وداع با همسر:
ساعت هشت صبح بود. بچهها خواب بودند. «سید» از خواب بیدار شده و نمازش را خوانده و حرفهایش را با معبود خود زده بود.
همه را بوسید. قرآن و آینه آوردیم و او را از زیرش رد کردیم. با نگاهی که از شوق لبریز بود، با همه خداحافظی کرد.
چند قدمی که دور شد، «فاطمه» ـ دخترم ـ کاسهی آب را پشت سرش پاشید.
انگار آب سردی روی سرم ریخته باشند، دلم هُری ریخت و پاهایم سست شد و نشستم زمین.
داشتم رفتنش را نگاه می کردم، که برگشت و خندهکنان گفت: «با این همه سفارش، هنوز نرفته، دلت لرزید؟ پاشو شیرزن!»
من بلند شدم و او خندید و رفت. شب بیست و یکم ماه «رمضان»، شب عملیات بود. دل تو دلم نبود. «سحری» را نفهمیدم چه طوری خوردم.
نماز صبح را خواندم و روی رختخواب دراز کشیدم.
همسرم را دیدم که پرچم سبزی با نوشتهی «یا مهدی ادرکنی» به دست دارد و می دود.
به من که رسید ایستاد و گفت: «دیدی؟ دیدی همهی جاها پر شده بود؛ ولی پرچم را به هیچ کس نداده بودند، تا من آمدم و پرچم را به من دادند؟! …
فردا از «قزوین» با شما تماس میگیرند و میگویند که من زخمی شدهام. خبر را که دادند، نه خودت گریه کن و نه بگذار بچهها در کنار جنازهام گریه کنند.
عمامهام را هم دور شکمم، که ترکش خورده، ببندید ....»
هراسان از خواب پریدم. ساعت هفت صبح بود و تلفن زنگ میزد! ...
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷لینک کانال شهدای مدافع حرم
🕊🌿🌼🕊🌿🌼🕊🌿🌼🕊
🔻فرازی از وصیت نامه شهید هاشمی
وقتی جنازه ی مرا آوردند از خانواده ام انتظار دارم با صبوری کردن خاری باشند در چشم دشمنان اسلام
از فرزندانم میخواهم از فرمان امام کوتاهی نکنند و پشتیبان ولایت فقیه باشند.
از فرزندانم میخواهم خدا را ناظر بر اعمال خود بدانند و هر کاری که انجام میدهند حتما رضای خدا در آن عمل باشد.
🕊🌿🌹
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷لینک کانال شهدای مدافع حرم
📚معرفی کتاب از شهید هاشم هاشمی:
《مهربان مثل باران》
این کتاب مجموعه ای از خاطرات همسر گرامی شهید است که جمع آوری شده.
🌸🌿
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷لینک کانال شهدای مدافع حرم
14.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مستند عملیات رمضان
نثار روح پاک همه شهدا صلوات💐🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷لینک کانال شهدای مدافع حرم
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام سید هاشم هاشمی
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃