eitaa logo
شهدای مدافع حرم
367 دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
29.6هزار ویدیو
64 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
میگفت: شیعه مرتضی علی(؏) باید با رفتارش عشقش را ثابت کند، کسی که توی هیئت فقط سینه میزند خیلی کار بزرگی نمی کند. باید رفتار و کردارمان در زندگی و برخورد با دیگران ثابت کند که یک شیعه واقعی هستیم. [❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایات تکان دهنده از شهدا روایتگری طوفانی مرحوم حاج عبدالله ضابط رحمت الله علیه درطلائیه ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
شهید صدرزاده در يادداشتى📝 به دوستان بسیجی خود مى‌نويسد: چه مى‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد🚌🚎 فکرش را بکن! راه مى‌روى و راوی مى‌گويد: اینجا قتلگاه شهید رسول خليلى است.💔 یا اینجا را که مى‌بينى همان جایی است که، مهدی عزیزی را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد.😭😭 یا مثلاً اینجا همان جایی است که، شهیدحيدرى نماز جماعت مى‌خواند.🌱 شهید بيضائى بالای همین صخره نیروها را رصد مى‌كرد و کمین خورد.😞 شهید شهریاری را که مى‌شناسيد؟ همین جا با لهجه آذری برای بچه‌ها مداحی مى‌كرد.🎤 یا شهید مرادى؛ آخرین لحظات زندگى‌اش را اینجا در خون خودش غلتیده بود.😔 یا شهید ؛ اینجا عباس‌وار پر کشید.😭 خدا بیامرزد شهيد اسكندرى را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت.😭 شهید جهاد مغنيه، در این دشت با یارانش پر کشید ...💔 عجب حال و هوایی مى‌شود کاروان مدافعین حرم ... عجب حال و هوایی ...😭 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━
◾️ ✨ • . قیمتِ‌عبدبھ‌اُفتادن‌درسجادھ‌است سنگ‌فرش‌حرم‌ِدوست‌ زرش‌بیشتراست!.. متبرکـ با یاد شهدا -------»»♡🌷🌷🌷♡««-------
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 اما شما ای ، اجازه ندهيد كه عده ایی معدود با بى حرمتى به اسلامى لكه ننگ باشند براى شما كه چون زينب (س) بوده ايد و داغ و كشيده ايد ، همواره پاسدار اسلام و اسلامى باشيد كه كوبنده تر از خون است . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌺 💐🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ امام جمعه کربلا غوغا کرد ، غوغا کرد غوغا کرد صد بار هم نگاه کنید کمه ، ببینید ، یاد بگیرید و انتشار بدین
تَـرسم‌توبیـٰایی‌ومـن‌آن‌روزنباشم اِی‌کاش‌کہ‌مَن‌خـاك‌سرِکوی‌ِتـوباشم . .🌿 🌱✨
امام‌حسین‌جانم💔!' - دست‌برسینہ‌گذارید _مراداخل‌قبر + چرا ؟ - آخه⇩ ممکن‌است‌شاھ‌بیایدبہ‌گداسربزند
■پرسیدم ازحلال ماه: چرا قامتت خم است؟ ■آهی کشیدو گفت: که ماه محرم است! ■گفتم:که چیست محرم؟ با ناله گفت: ■ماه عزای اشرف اولاد آدم است پیشاپیش فرا رسیدن ایام سوگواری امام حسین(ع)تسلیت باد🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از شروع ماه ، این کلیپ رو ببینید، تا بتونیم محرم رو واقعی و خوب درک کنیم
✅ داستانی جالب و خواندنی از محتشم کاشانی ❌محتشم حال خوشی نداشت. کسی سخنی گفته بود که وجودش را لرزانده بود. گفته بود چرا شعرای ما در وصف عاشورا مرثیه ثرایی نمی کنند. علشورا!!! 🔸خیلی دلش می خواست این کار را بکند ولی... قلمش را آهسته در مرکب سیاه رنگ زد و با قلم نی روی کاغذ نوشت: 🍃عاشورا... 🔹لحظه ای چشم هایش را بست و دنبال واژه ای مناسب برای آغاز یک شعر؛ در ذهنش گشت. اما نتواست. قلم را زمین گذاشت و با ناراحتی گفت:«نه! درست نیست! من کی هستم که بخواهم درباره ی امام حسین (ع) و عاشورا شعر بگویم. هر کسی لیاقت این کار را ندارد. خیلی دلم می خواهد این کار را بکنم ولی نه... من کوچک تر از آن هستم که به خودم جرأت چنین کاری را بدهم. سخن گفتن از امام (ع) در شأن علماست نه من که شاعری کوچک و حقیر هستم. اما کاش می توانستم!» 🔸من خود را شایسته نمی بینم که مرثیه ای برای ایشان بگویم. مصیبت امام حسین (ع) آنقدر عظیم و دردناک است که حتی نمی دانم از کجا باید شروع کنم 🔹روزها گذشت بارها محتشم دست به قلم برد تا شعری عاشورایی بسراید ولی خجالت زده قلمش را زمین گذاشت. تا این که برادر محتشم که خیلی برایش عزیز بود، فوت کرد. چنان حال پریشانی پیدا کرد که از غصه ی مرگ برادر، قلم به دست گرفت و برای اولین بار مرثیه ای سوزناک برای مرگ برادر سرود. اما قرار نبود پریشانی پایانی داشته باشد. آن شب پس از سرودن مرثیه به خواب رفت و خواب عجیبی دید. صحرایی خشک پر از خون دید و چهره ای نورانی. یک دفعه در خواب فریاد زد: ❤️یا امیرالمومنین! 🔸حضرت علی (ع) جلو آمد و فرمود:«ای محتشم! چرا در مصیبت فرزندم حسین، مرثیه ای نمی گویی؟» 🔹محتشم گفت: من خود را شایسته نمی بینم که مرثیه ای برای ایشان بگویم. مصیبت امام حسین (ع) آنقدر عظیم و دردناک است که حتی نمی دانم از کجا باید شروع کنم.» 🔸و امیرالمومنین (ع) فرمود:«بگو... باز این چه شورش است که در خلق عالم است.» 🔹با گفتن این جمله، محتشم سراسیمه از خواب بیدار شد. پریشان بود. از پنجره ی کوچک اتاق، به ماه که در آسمان تاریک شب می درخشید نگاه کرد. خواب دیده بود اما انگار خواب نبود. بیداری بود. با عجله چراغ روغن سوز کوچکش را روشن می کند، قلم را در مرکب فرو برد و بدون تأمل بر کاغذ نوشت: 😭باز این چه شورش است که در خلق عالم است 😭         😭باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است😭 🍃و به این ترتیب، مشهورترین شعر و مرثیه ی عاشورایی سروده شد. 🔸کمال‌الدین علی محتشم کاشانی شاعر ایرانی عهد صفویه و معاصر با شاه طهماسب اول است. وی در سال 905 هجری قمری در کاشان زاده شد و بیشتر دوران زندگی خود را در این شهر گذراند. نام پدرش خواجه میراحمد بود. کمال‌الدین در نوجوانی به مطالعه علوم دینی و ادبی معمول زمان خود پرداخت. معروفترین اثر وی دوازده بند مرثیه‌ای است که در شرح واقعهء کربلا سروده است. 🔹ماجرای خواب مقبل کاشانی (شاعر اهل بیت( و  مرثیه خوانی مقبل و محتشم در حضور پیامبران در مرقد مطهر آقا امام حسین(ع) 🔸در سالى زوّار بسیاری از اصفهان، به جهت زیارت عاشوراء عازم کربلا شدند و من (مقبل) مرد تهیدستى بودم. به یکى از دوستان خود گفتم که می‌ترسم بمیرم و آرزوى زیارت سیدالشهداء روحى له الفداء در دلم بماند. پس او، دلش بر من سوخت و بر حال من رقت نموده و گفت: اگر جز فقر عذرى ندارى بیا و برویم، تا کربلا مهمان من باش. 🔹پس به اتفاق رفیق شفیق روانه شدیم. در نزدیکى گلپایگان، جمعى از قطّاع الطریق، شبانه بر سر زوّار ریختند و همه را غارت نمودند و ایشان برهنه و عریان وارد گلپایگان شدند. برخى قرض کردند و رفتند. من همانجا ماندم؛ نه اسباب رفتن داشتم، نه دل برگشتن، تا آنکه ماه محرم شد. 🔸حسینیه‌اى در آنجا بود که شب‌ها شیعیان در آن مشغول عزادارى بودند. من هم در آنجا به سر مى‌بردم و شب و روز مى‌گریستم. در اواخر شب، خوابم ربود. در عالم واقعه، دیدم وارد کربلا شدم، و رفتم به جانب حرم که مشرّف شوم. اذن دخول مى‌خواستم. شخصى مرا مانع شد و به دست اشاره کرد: برگرد که حال، وقت زیارت تو نیست. گفتم: بنا نبود حرم جناب ابی‌عبدالله علیه السلام حاجب داشته باشد. 🌷هر که بخواهد گو بیا و هر که خواهد گو برو      🌷کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست   🔹گفت: اى مقبل، حال حضرت زهرا (س) و مادرش خدیجه کبرى و مریم و حوّا و آسیه و جمعى از حورالعین، با جمعى از انبیا، به زیارت آمده‌اند. قدرى تأمّل کن، آنها که فارغ شدند نوبت تو است. گفتم: تو کیستى؟ گفت من ملکى هستم از جمله حافّین حول حرم مطهّر که دائم براى زوّار استغفار مى کنم.
🔴 پس دست مرا گرفته در میان صحن گردش می‌داد. جمعى را در صحن مقدّس مى دیدیم که شباهت به اهل دنیا نداشتند. پس رسیدیم به موضعى که در آن محفلى بود آراسته، و جمعى موقّر و با خضوع و خشوع نشسته بودند. پرسید: اینها را مى‌شناسى؟ گفتم: نه. گفت: اینها حضرات انبیا هستند که به زیارت سیدالشهداء صلوات‌الله علیه آمده‌اند؛ آنکه بر همه مصدر نشسته، حضرت آدم ابوالبشر صفى الله علیه السلام است و آنکه در طرف یمین او نشسته، حضرت نوح نجىّ الله است و در طرف یسارش حضرت ابراهیم خلیل الله است و آن یکى شیث است و آن دیگرى ادریس است و آن هود و آن صالح و آن اسماعیل و آن اسحاق و آن داود و آن سلیمان و آن کلیم الله و آن روح الله است (صلوات الله علیهم اجمعین). 📌در آن اثنا دیدم بزرگوارى از حرم بیرون آمده، در حالتى که دو نفر، زیر بغل‌هاى او را گرفته بودند. پس همه انبیاء برخاستند و تعظیم او نمودند. این بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست، و بعد از لحظه‌اى سر بلند کرد و فرمود: محتشم را بیاورید. 🔰پرسیدم : این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم انبیاء محمد مصطفى صلى‌الله علیه و آله است. ساعتى نگذاشت که محتشم را آوردند و او مردى بود که کوتاه قد و قامت و خوش سیما که عمامه‌اى ژولیده بر سر داشت؛ پس او تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: اى محتشم، امشب شب عاشوراء است، پیغمبران براى زیارت فرزندم حسین علیه السلام آمده اند، مى‌خواهند عزادارى کنند. برو بالاى منبر، و از اشعار دلسوز خود بخوان، تا ما بگرییم. 💢به امر پیغمبر صلى الله علیه و آله منبرى گذاشتند و محتشم رفت و در پلّه اول ایستاد. پیغمبر اشاره کرد بالاتر برو. در پله دوم ایستاد. فرمود: بالاتر برو تا آنکه در پله نهم منبر ایستاد. فرمود بخوان. مقبل می‌گوید: حواسّم را جمع نمودم، ببینم محتشم کدام بند مرثیه را مى‌خواند که از همه دلسوزتر است. شروع کرد به خواندن این بند: 💔کشتى شکست خورده طوفان کربلا  😭          💔در خاک و خون فتاده به میدان کربلا گر چشم روزگار، بر او فاش مى‌گریست 😭       💔خون مى‌گذشت از سر ایوان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان😭                💔 خوش داشتند حرمت مهمان کربلا😭 🔹عرض کرد: یا رسول الله! بودند دیو و دد، همه سیراب و مى‌مکید خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا 🔸صداى پیغمبر صلى الله علیه و آله به نالید بلند شد و رو به انبیاء کرد و فرمود: ببینید امت من با فرزند من چه کرده‌اند؛ آبى را که خدا بر کلاب ذئاب و کفّار مباح کرده، امت من بر اولاد من حرام کردند، پس محتشم، شروع کرد به این مرثیه: 💔روزى که شد به نیزه، سر آن بزرگوار 😭             💔خورشید، سر برهنه بر آمد ز کوهسار موجى به جنبش آمد و برخاست کوه کوه 😭      💔ابرى به بارش آمد و بگریست زار زار😭 ♨️چون محتشم به این شعر رسید، پیغمبران همه دست بر سر زدند. محتشم رو به پیغمبران کرده و گفت: 🍃جمعى که پاس محملشان داشت جبرئیل 😔😭     🍃گشتند بى‌عمارى و محمل، شتر سوار😭 🍃محتشم، هنوز دل ما از گریه خالى نشده است، بخوان😭 🌷پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: بلى، این جزاى من بود که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند. 🔹محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیغمبر صلى الله علیه و آله او را مرخّص فرماید. محتشم، هنوز دل ما از گریه خالى نشده است، بخوان. محتشم شوقى پیدا کرد و به هیجان آمد که پیغمبر میل دارد از اشعار او بگرید. عمّامه از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره نمود بطرف قبر حضرت سیدالشهداء علیه السلام. و عرض کرد: یا رسول الله، منتظرى من بخوانم بشنوى؟ اینجا نظر کن: 🖤این کشته فتاده به هامون، حسین توست   این صید دست و پا زده در خون، حسین توست💔😭 🔸ملکى صدا زد: محتشم، پیغمبر غش کرد. 💔خاموش محتشم که دل سنگ آب شد 😭                  💔 بنیاد صبر و خانه طاقت خراب شد😭 💔خاموش محتشم که از این حرف سوزناک 😭              💔مرغ هوا و ماهى دریا کباب شد😭 🔹محتشم از منبر به زیر آمد؛ چون رسول خدا صلى الله علیه و آله به هوش آمد، رداى مبارک خود را خلعت به او عطا فرمود. مقبل می‌گوید: با خود گفتم: خاک بر سرت اى بى قابلیت. این همه شعر و مرثیه گفته‌اى حال معلوم شد که پسند نشده. تو حاضر بودی و پیغمبر صلى الله علیه و آله اعتنا نفرمود به تو و محتشم را احضار فرمود و (محتشم) اشعار خود را خواند و پیغمبران گریستند و به خلعت مفتخر گردید. پس خود را بسیار ملامت نمودم و راضى بودم که زمین شکافته شود و من بر زمین فرو روم و خواستم زودتر از صحن بیرون روم که مبادا آشنائى مرا ببیند و خجالت بکشم. 🔸چون روانه شدم و نزدیک درب صحن رسیدم، دیدم حوریه‌اى سیاه پوش از حرم بیرون آمد، دوان دوان رفت خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله و عرض کرد: یا رسول الله، دخترت فاطمه سلام الله علیها مى‌گوید: چرا دل مقبل را شکستى؟ او هم براى فرزندم حسین علیه السلام مرثیه گفت، آنگاه پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: مقبل، بیا.😔
🥀دخترم فاطمه علیهاالسلام میل دارد تو هم اشعار خود را بخوانى. 🍃مقبل مى‌گوید: بدین شعف، چیزى نمانده بود که جانم از بدن برود. آمدم تعظیم کردم، رفتم بالاى منبر. در پله اول ایستادم. حضرت نفرمود بالاتر برو. فرمود: بخوان. پس دانستم که میان من و محتشم، چقدر فرق است. با خود خیال مى‌کردم که در مقابل آن مرثیه‌هاى دلسوز پرگریه محتشم چه بخوانم. یادم آمد که واقعه شهادت را از همه بهتر به نظم درآورده ام. چند بیت شعر خواندم. عرض کردم: یا رسول الله ! 🖤روایت است که چون تنگ شد بر او میدان 😔       💔فتاد از حرکت، ذوالجناح از جولان نه ذوالجناح، دگر تاب استقامت داشت 😭         💔نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت😭 💔هوا ز باد مخالف، چون قیر گون گردید 😭           🖤عزیز فاطمه، از اسب سرنگون گردید😭 💔بلند مرتبه شاهى ز صدر زین افتاد😭                💔اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد😭 ♨️چون این شعر را خواندم، صداى شیون بلند شد. پیغمبر صلى الله علیه و آله بر سر میزد و مى گفت: وا والده که یک‌مرتبه حوریه‌اى صدا زد: مقبل، بس است. فاطمه روى قبر حسین علیهماالسلام غش کرد. مقبل مى‌گوید: از منبر فرود آمدم. در دلم گذشت کاش مرا هم خلعتى مرحمت مى‌کردند که در نزد امثال و اقران و نزد محتشم سرافراز می‌شدم که ناگاه دیدم از حرم مطهر، جوانى بى‌سر با بدن پاره پاره بیرون آمد و از حلقوم بریده فرمود: مقبل، دلت نشکند، خلعت ترا هم خودم می‌دهم.  🔹لازم به ذکر است که مرحوم حاج ملا اسمعیل سبزوارى در کتاب «عدد السنه» (چاپ اسلامیه، مجلس 32، ص 169- 166٫) کیفیت خواب مُقبل را از «حزن المؤمنین» نقل نموده، و فرموده که خود احقر در اصفهان، در خانواده مقبل، کیفیت خواب را به خط خود او نیز دیدم، که خوابش را نقل کرده است. 🍃صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام 😭🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔باز این چه شورش است؛ که در خلقِ عالم است؟ 🥀باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟ 🍃سرهای قدسیان؛ همه بر زانوی غم است 💔گویا عزای اشرفِ اولادِ آدم است زینب به سر زنان؛ بهر چه میدود؟😭 با ناله و فغان؛ سوی که میدود؟😭 او را چه میشود؟😭 نامِ که میبرد؟😭 💔میرود کنارِ نورِ دو عینش؛ حسینش میرود ببیند نعشِ حسینش، حسینش… دم به دم میزند فریاد؛ وای حسینم🥀😭💔 وای حسینم! وای حسینم! وای حسینم!😭 🍃باز این چه شورش است؛ که در خلقِ عالم است؟ 🖤باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟ 💔این کشته ی فتاده به هامون؛ حسین توست😭 🥀وین صید دست و پا زده در خون؛ حسین توست😭 😭این ماهیِ فتاده به دریای خون؛ که هست؟ 🥀زخمِ ستاره بر تنش افزون؛ حسین توست😭 💔باز این چه شورش است؛ که در خلقِ عالم است؟ 🥀باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟😭
1_5181959745.mp3
2.17M
🦋 گلایه غم انگیز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نسبت به کارگران ایشان و کسانی که قرار بوده تا اکنون زمینه ظهور ایشان را فراهم کنند 👈در یک رویای صادقه امام زمان عجل الله را دیده بودن که زیر چشمان ایشان کبود وچشمان حضرت مثل کاسه خون بود و پشت به محبین کرده بود ⁉️و چنین می فرمود : بزار بروم از دست کسانی که سر سفره امام خود نشسته اند نمک می خورند و نسبت به غربت ومظلومیت امام زمان خود بی تفاوت هستند 👌شیعه با حزن وانده امام زمان خود غمگین و حزن انگیز میشود و با شادی ایشان شاد می‌شود ❌کجاست کسی که زندگیش در اضطرار است
AUD-20220227-WA0014.mp3
6.01M
هرکی نرفته کربلا هیچ جایی را ندیده مثل زمین کربلا خدا نیافریده 🎙 مرجع رسمی های روز صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌