eitaa logo
شهدای مدافع حرم
390 دنبال‌کننده
39.8هزار عکس
31.9هزار ویدیو
70 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزوی شهادت بازیگر نقش حرمله 🔹انوش معظمی بازیگر نقش حرمله در مختارنامه: همیشه به شهدای مدافع حرم غبطه می خورم/آرزویم شهادت است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅┅❅🏴🏴🏴❅┅┅┄        
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨استــــــــــورے امام زمان ✨ اَوَّل‌ِهَر‌ْدُعَا‌بَایَد‌ْبِگِی‌ عَجِّل‌ِوَلِیِک‌َالفَرَجْ جان‌میرسه(:🤍(:✨ 🌻|↫
ای حسین دردمندم ، دلشکسته‌ام ، و احساس میکنم که جز تو و راه تو دارویی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست♥️ . - شهید چمران 🌱
ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم❤️'
°•🌱 حدیث روز 💚امام حسین ع می فرمایند: اى مردم در خوبى ها با يكديگر رقابت كنيد و در كسب غنائم (بهره گرفتن از فرصت ها) شتاب نماييد و كار نيكى را كه در انجامش شتاب نكرده ايد، به حساب نياوريد. 📚 بحارالأنوار، ج 78، ص 121، ح 4 🏴 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 اگر داعش به شهر مقدس کربلا می رسید چه می شد؟ ⬆️ ماجرای زن عراقی با شهید سلیمانی چیست که رهبر انقلاب برای ما نقل کرد! 🏴 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
°•🌱 دو شهید مدافع حرم که در روز ۱۸ شهریور ماه آسمانی شدند... 🌷سالروز شهادت شهید مدافع حرم 🕊🌹 شهید مدافع حرم 🕊🌹 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
🌹 رَخت‌ها‌رو جمع‌کردم‌توی‌حیاط، تاوقتےبرگشتم‌بشویم.. . وقتےبرگشتم،دیدم‌علےاز ‌جبهہ‌برگشتہ‌و‌گوشـہ‌حیات‌نشستہ‌ ورخت‌هاهم‌روی‌طناب‌پهن‌شده..!🌞 . رفتم‌پیشش‌گفتم: «الهےبمیرم! مادر،‌تو‌با‌یہ‌دست‌ چطورۍاین‌همہ‌لباس‌رو‌شستے😳؟!» . گفت:«‌مادر‌جون، اگہ‌دوتادست‌هم‌نداشتم🙆🏻‍♂، ‌بازوجدانم‌قبول‌نمے‌کرد‌من ‌خونہ‌باشم‌وتۅزَحمت‌بکشے..:)♥️‌»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5866437521130390084.mp3
1.95M
نمی شود آسان جدایی یاران ولی خداحافظ ولی خداحافظ...😔
🌱 پیکرش را با دو شهید دیگر، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه می گفت: یکی شان آمد به خوابم و گفت: ((جنازه ی من رو فعلاً تحویل خانواده ام ندید !)) از خواب بیدار شدم. هر چه فکر می کردم کدام یک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛ گفتم ولش کن ، خواب بوده دیگه و فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت .این بار فوراً اسمش رو پرسیدم. گفت: امیر ناصر سلیمانی. از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها. روی سینه ی یکی شان نوشته بود ((شهید امیر ناصر سلیمانی)). بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانواده اش در تدارک مراسم ازدوج پسرشان بوده اند ؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخورد.🥺