✨﷽✨
خواستنازشعکسبگیرن..
گفت:
«بذارید"سربند یازهرا"ببندم
بعدازشهادتمبهدردمیخوره..♥️»
شهید #محمد_سلیمانی🍃
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
✨﷽✨
🍃اما می نویسم تا هر آنکس که می خواند یا می شنود بداند شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه ولی عصر (عج ) و نایب بر حقش امام خامنه ای ( مدظله العالی) فدا کنم و با یقین به این امر که خونم موجب سعادتم می شود و تعالی روح و شرابی است طهور که به قول حضرت علی اکبر(ع) شیرین تر از عسل ، می روم تا به تأسی از مولایم اباعبدالله (ع) با خدایم عشق بازی کنم تا عمق در خدا شوم.
اگر در حال حاضر در جبهه سخت تعدادی از برادران در حال جهادند دلخوش هستند که جبهه فرهنگی که عقبه هستند ، عقبه ای که تداوم جبهه سخت را شامل می شوند و عامل اصلی جهادگران جبهه سخت می باشد توسط تمامی جوانان رعایت می شود و امید است که خواهران در این زمینه با حفظ حجابشان پیشگام این جبهه باشند ان شاالله ...
#شهید_حمید_سیاهکلی_مرادی
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
باید مراقب قلبها باشیم، آنها خیلی زود غبار میگیرند
راه دل چشم است، آنها را که پوشاندی
قلبت باز خواهد شد و نظارهگر وجهالله خواهی بود!
#شهیدجوادمحمدی🕊🌹
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
آیت الله حق شناس
اگر اراده کنی که خودت را حفظ بکنی
پروردگار هم هنگام ارتکاب گناهان
برای تو ایجاد مانع میکند...
اون کارهایی که گمنام انجام میدی، خاکشون میکنی هیچکس نمیفهمه
اونها رو خود خدا، رشدشون میده...
امروز برای خدا چیکار کردی؟!😉
🌱🕊
❌برای آنها که می گویند خون شهدای#مدافع_حرم به باد رفت و بی حاصل شد:
اینکه مدینه قرن هاست دردست مخالفین شیعه است، یعنی خونِ حضرت زهرا(س) هدر رفت؟
آنان که خون شهید را در جغرافیا میجویند سطحی ترین فکرا دارند..
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
جهانِبلوا...|Rub:balva_313بهمانگیدمدافعانبشار!.mp3
زمان:
حجم:
445.6K
شما صدای شهیدِ مدافع حرم ، بابک نوری را میشنوید:)
💠در مسجد فاطمیه دیدم آیت الله محمدتقی بهجت (ره) به طرف من میآید؛
🔸چهرهاش برافروخته بود، اما آرام میآمد؛
به من که رسید، پرسید: «پول دارید؟»
سنگینی نگاهشان را حس میکردم؛ گیج و مبهوت بودم.
بیآنکه علت سؤالش را بدانم، گفتم: «بله دارم!»
سرزنشآمیز گفت: «پس نخ و سوزن بخرید تا من و شما دهانمان را بدوزیم.»
زبانم بند آمد!
دستوپایم را گم کردم و با خندهای تلخ، پرسیدم: «اصلاً نباید حرف بزنم؟ اینهمه دیدنی را نادیده بگیرم؟»
گفت: «اسرار را نباید بازگو کنید! بازگویی، برای خودت عُجب و خودبینی میآورد، و برای دیگران ناباوری، حسادت و احیاناً دشمنی.»
📚این بهشت، آن بهشت، ص٢۵؛ بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان آقا
🔴 کانال سلوک عارفانه⇩⇩⇩
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2768175511C5d5d08b441