از خاطر دهر کى رود یاد حسین
گلبانگ عدالت است فریاد حسین
بر خلق ستم دیده، مبارک بادا
مرگ ستم است، روز میلاد حسین
#السلام_علیڪ_یاسیدالشهدا💫
#میلاد_امام_حسین(ع)🌺
#مبارڪ_باد💫
#امام_حسین_مدح
قدرش برتر ز ممكنات است حسین
قبرش اندر بر فرات است حسین
میگويم و از عهده برون میآيم
بالله! سفینة النّجاة است حسین
#يوسف_رحمانيان_عماد
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ولادت
وقتِ شور و تَلاطُمِ عشق است
دل غَریقِ تَبَسُّمِ عشق است
می رسد بر مَشام، بوی جُنون
دشت ها پُر زِ گندمِ عشق است
تَبِ مستی فتاده دَر سرِ ما
لبِ ما در پیِ خُمِ عشق است
می شود حلقه ی کَساء تکمیل
نوبتِ فصلِ پَنجُمِ عشق است
آمده چِشمه ی همه خَیرات
بر حسینِ بنِ مُصطفی صلوات
نورِ حَق از جمالِ او پیداست
در دو عالم جلالِ او پیداست
قَدمی گر به فوقِ عرش زَنی
رَدِّ پای کمالِ او پیداست
خُلق و خوی پیمبرِ اسلام
مو به مو در خصالِ او پیداست
هر کسی گریه می کند بَر او
روبرویش مثالِ او پیداست
گفت: هستم قَتیل بَر عَبَرات
بر حُسینِ بنِ مُصطفی صلوات
به خدا گرچه بی سَر است حسین
از تمامِ جهان سَر است حسین
کیست در وادی شهادت و خون
آنکه سر خطّ و مِحور است؟ حسین
میوه ی قلبِ حضرتِ زهراست
نور چشمانِ حیدَر است حسین
اَلبِشارَه حُسینیان، زیرا
شافعِ روزِ مَحشَر است حسین
بی سَر آید به صحنه ی عَرَصات
بر حُسینِ بنِ مُصطفی صلوات
وسعتِ لطفِ او چُنان دَریاست
او چِراغِ هدایتِ دُنیاست
اِستجابت به زیرِ قُبّه ی اوست
تُربتِ او به دردِ خَلق دَواست
پادشاهی کُند، گدای دَرَش
حَرَمش رَشکِ جَنَّتُ الاَعلاست
عُقده ی کربلا به دل داریم
دلِمان تَنگِ سَیِّدُالشُّهداست
تا بگیریم برگِ سَبزِ بَرات
بر حُسینِ بنِ مُصطفی صَلوات
گفتم ای دلبرم... نوشت: حسین
گفتم ای باورم... نوشت: حسین
تا که گفتم: کَرَم، نوشت: حَسن
تا که گفتم: حَرَم نوشت: حُسین
تا زَنم بال در هوای بهشت
حَق به روی پرَم نوشت حسین
اشک می ریخت و به گونه ی من
دَم به دَم مادَرَم نوشت حسین
طالِعَم را زِ اوّلین صُبحَم
تا شَبِ آخَرَم نوشت حسین
بَر لَبَم هَست تا زمانِ مَمات
بر حُسینِ بنِ مُصطفی صَلوات
هَر کُجا که به خاک اُفتادَم
زود آمد برای اِمدادَم
به خدا هیچ کَس به غِیرِ حُسین
نَرسیده چُنین به فَریادَم
نَسل در نَسل گریه کُن بودیم
هَفت پُشتَم، تَمامِ اَجدادَم
عاشِقَم مَن، ملامَتم نکنید
چون خَرابِ حُسین آبادَم
غیر از این نیست رَه به سوی نِجات
بَر حُسینِ بنِ مُصطفی صلوات
رحمت و لُطفِ بی حِسابی تو
علَّتِ اشکهای نابی تو
جَدِّ تو گفت: در کنارِ حَسَن
دَر جَنان، سَیّدُالشَّبابی تو
با سَرَت دَر تَنور یا روی نِی
همه جا مِثلِ آفتابی تو
گاه بَر روی دامنِ دُختر
گاه در طَشتی از شَرابی تو
دَفن گَشتی به دَستِ اَهلِ دِهات
اِی حُسینِ بن مُصطفی به فَدات
#رضا_رسول_زاده
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ولادت
ما زیر دین خامس آل عبائیم
شکر خدا دیوانه کرببلاییم
زیر علامت داد زهرا نان ما را
در بهترین نقطه ازین عالم گداییم
اصلا خبر از درد بی درمان نداریم
تا گرم خدمت بین این دارالشفائیم
آن قدر مست از نام شیرین حسینیم
که بی نیاز از باده و میخانه هاییم
در این دو قطره اشک شد دریای غم ، غرق
دیوانه از این معجزات اشک هاییم
هر بنده باشد با کسی ، ما با حسینیم
دلداده ی پرچم ، سیاه یا حسینیم
پر کرده بوی سیب ، امشب کوچه ها را
دادند بر شیر خدا ، خون خدا را
زرگر شناسد قدر زر را ، پس نداند
جز فاطمه کس ، قدر مصباح الهدی را
شش ماهه دنیا آمده چون بیش از این ها
طاقت ندارد بی کسی مجتبی را
این طفل از روز نخست آفرینش
دیوانه کرده هم غریب هم آشنا را
این کیست که شد روضه خوان او خدا و
با ماجرایش پاک کرده انبیا را
نه شیعه ، نه زهرا ، نه حیدر ، نه پیمبر
او را خدا هم دوست دارد جور دیگر
ای نام تو حک گشته روی بال فطرس
تو آمدی و شد عوض اقبال فطرس
تو کیستی که تا دو چشمت باز گردید
یک لحظه طی شد ، راه چندین سال فطرس
آن حسرت و خانه به دوشی ها می ارزید
خوش بود چون حوا و آدم ، فال فطرس
دور سرت می گشت و می خوردند حسرت
یک عرش در آن لحظه ها ، بر حال فطرس
تو بال و پر دادی شکسته بال ها را
داری فراوان دور خود ، امثال فطرس
باز است بر عالم ، کرامت خانه تو
خوش عاقبت شد ، هر که شد دیوانه تو
قربان آن عاشق که درگیر حسین است
قربان آن ملکی که تسخیر حسین است
اصلا ندارد روز محشر گیر و داری
هر کس در این عالم دلش گیر حسین است
باید شود این گونه مصداق شجاعت
وقتی علی مرتضی ، پیر حسین است
سر داده و سر پیش ظالم خم نکرده
اسلام مدیون دل شیر حسین است
چشم زمین و آسمان جمعه به جمعه
در انتظار آخرین تیر حسین است
یک روز می گردد حسینی کل عالم
گیرد تمام این زمین بوی محرم
کردند غوغایی مسلمانان دینش
پیچیده در عالم صدای اربعینش
اعجاز یعنی اینکه او در نصف روزی
جا داد دنیا را میان سرزمینش
او کیست زرتشتی ، یهودی و مسیحی
گشتند مثل شیعیان صحرا نشینش
این گریه ها داده نتیجه ، دارد عالم
دیوانه می گردد از اسم دلنشینش
دنیا گلستان می شود وقتی شود پُر
از سینه زن های قیامت آفرینش
این عشق پاینده است تا روز قیامت
از ماه هم دل برده ، مصباح هدایت
او شهریار عالم و خوبان سپاهش
با آبروهای دو دنیا در پناهش
می خواست دست قاتلش را هم بگیرد
آری رسیده بر همه خیر و صلاحش
با دست خالی هیچ کس بیرون نیامد!
چه سفره ای انداخت او در قتلگاهش
خوردند نانش را ، نمکدان را شکستند
شد هلهله تنها جواب آه آهش
آه ای فرات بی وفا ، آتش بگیری
از تشنگی شد دود، عالم در نگاهش
گل بود ، تیر و سنگ و نیزه ، پرپرش کرد
ای بشکند دست کسی که بی سرش کرد
#محمد_حسین_رحیمیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
اگر نقطهی با تنزُّل نمیکرد
اگر اسمِ اعظم تغزل نمیکرد
اگر بر ظهورش تفَئُل نمیکرد
دو عالم نبود و جهان گُل نمیکرد
علی بود و خلقت سراسر علی دید
خدا عکسِ خود را فقط در علی دید
علی با خدا رمز و رازش یکی بود
علی ذوالفقار و نمازش یکی بود
علی جبهه و جانمازش یکی بود
علی گریه و رویِ بازش یکی بود
خدا شد علی و پیمبر علی شد
علی در علی در علی در علی شد
که هست اینکه حق غَرقِ اوقاتِ او شد
خدا جلوههای مناجاتِ او شد
همینکه زمانِ ملاقاتِ او شد
خدا ماتِ او شد علی ماتِ او شد
دلم بُرد و هربار گفتم اباالفضل
صد و سی و سه بار گفتم ابالفضل
ببین بند آمد نفسها سخنها
ببین بازمانده نظرها دهنها
از این پس تمام است این در زدنها
نیازی نباشد به این آمدنها
که میبیند امشب دلم پر زدن را
که میبینم امشب دوباره حسن را
اگر آبِ دریا مرَّکب شود باز
زمین از غزلها لباب شود باز
ادب پیشِ مدحش مودب شود باز
رسیده است جا پایِ زینب شود - باز
که زینب بگوید که ای جان من تو
که باب الحسین و که بابُ الحسن تو
دعا کرد میدان علَم برندارد
در این معرکه یک قدم برندارد
دعا کرد تیغ دو دَم برندارد
که لشگر سر از خاکِ غم برندارد
فقط یال و کوپال یکسر بریزد
فقط سر بریزد فقط سر بریزد
علی بین میدان که تصویر میشد
چنان ضربههای تو تکثیر میشد
زمان فرارِ همه دیر میشد
که لشگر به خاکت زمین گیر میشد
پناه حرم دست آب آورِ توست
دعاهایِ زینب به پشتِ سرِ توست
خدا این حرم را عجب دیدنی گرد
پُر از دست خالی پر از ارمنی کرد
وَ لطف تو درد مرا گفتنی کرد
دلم را به زلف تو پیوستنی کرد
مرا دست خالی رها میکنی نه
مرا دور از کربلا میکنی نه
تو نور قمرهای امالبَنینی
دعای سحرهای امالبَنینی
تو شاه پسرهای امالبَنینی
یل شیرِ نرهای امالبَنینی
فقط بوسه زد روی بالت عزیزم
فقط گفت شیرم حالت عزیزم
نظر میخوری رویِ خود را بپوشان
از این تیر اَبروی خود را بپوشان
از این نیزه پهلوی خود را بپوشان
از این تیع بازوی خود را بپوشان
زمین میخورم تا زمین میخوری
به روی زمین با جبین میخوری
#حسن_لطفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
#حضرت_اباالفضل_مدح
شاه صفین اگر مالک اشتر دارد
خسرو ماریه عباس دلاور دارد
حمزه گر شیر نبی بود و علی شیر خدا
او هژبری چو ابوالفضل غضنفر دارد
با ابوالفضل،حسین ابن علی دانی کیست؟
مصطفایی ست که خود حیدر دیگر دارد
قد اگر راست کند در فلک عشق و جمال
روی خورشید به یک جلوه مُزَعفر1 دارد
دلِ عیّوق نسوزد دگر از سوز عطش
به لبش ساقیِ لب تشنه چو ساغر دارد
دانش آموز دبستان علی بود عبّاس
درس آزادگی از خواجۀ قنبر دارد
مادرش امبنین شیرزن شیر خداست
آفرین باد صدف را که چه گوهر دارد
چشم بد دور از آن چهرۀ چون قرص قمر
که ز خال لبش اسپند به مجمر دارد
آسمان گر نگرد ماه بنی هاشم را
به نثارش بکند هر چه که اختر دارد
جان فدایش که در آن معرکۀ عشق و وفا
حملۀ حیدریاش صولت صفدر دارد
با ابوالفضل چه غم خسرو بیلشکر را
که حسینبن علی یک تنه لشکر دارد
تیغ شمشیر وی از صاعقه سوزانتر بود
خاصه بر خرمن قومی که سَرِ شر دارد
دست او دست خدا بود و خدا میداند
که بر آن دست خدا، بوسه پیمبر دارد
وصف عباس جز عباس نباشد آری
زآنکه الماس جز الماس چه جوهر دارد
آه از آن ساعت جانسوز که در راه حرم
زخم صد ناوک دلدوز به پیکر دارد
نه به رُخ چشم، که راهی به مقابل سپرد
نه به تن دست، که بر چهره برابر دارد
آنکه شه را همۀ عمر نمیخواند اخا
دانی آن لحظه چرا بانگ برادر دارد؟
مادرش امبنین را به دلش میطلبید
دید در کربوبلا مادر دیگر دارد
دستش از تن یله در علقمه افتاد و نخواست
دست از تن قلم از دامن شه بردارد
گفت هرکس که در آغوش حسینش میدید
آه از این شمع که پروانۀ بیپر دارد
خامه اندر کف من لنگزنان است «یتیم»!
بسکه شعر تو بیاض و رقم تر دارد
1: زرد رنگ
#مرتضی_جام_آبادی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
#حضرت_اباالفضل_مدح
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاج شهیدان همه عالمی
دست علی ماه بنی هاشمی
ماه کجا روی دل آرای تو
سرو کجا قامت رعنای تو
ماه و درخشنده تر از آفتاب
مطلع تو جان وتن بوتراب
هم قدم قافله سالار عشق
ساقی عشّاق و علم دار عشق
سرور و سالار سپاه حسین
داده سر و دست به راه حسین
عمّ امام و اَخ و ابن امام
حضرت عبّاس علیه السّلام
ای علم کفر نگون ساخته
پرچم اسلام برافراخته
مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفبای تو صدق و صفاست
مکتب جانبازی و سربازی است
بیسری آنگاه سرافرازی است
شمع شده آب شده سوخته
روح ادب را ادب آموخته
آب فُرات از ادب توست مات
موج زند اشک به چشم فُرات
یاد حسین و لب عطشان او
و آن لب خشکیدۀ طفلان او
تشنه برون آمده از موج آب
ای جگر آب برایت کباب
ساقی کوثر پدرت مرتضی است
کار تو سقّایی کرب و بلاست
مشک پر از آب حیاتت به دوش
طفل حقیقت ز کفت آب نوش
درگه والای تو در نشأتین
هست در رحمت و باب حسین
هر که به دردیّ و غمی شد دچار
گوید اگر یک صد و سی و سه بار
ای علم افراشته در عالمین
اکشف یا کاشف کرب الحسین
از کرم و لطف جوابش دهی
تشنه اگر آمده آبش دهی
چون نهم ماه محّرم رسید
کار بدان جا که نباید کشید
از عقب خیمۀ صدر جهان
شاه فلک جاه ملک پاسبان
شمر به آواز، ترا، زد صدا
گفت کجایید بَنُو اُختنا
تا برهانند ز هنگامهات
داد نشان خطّ امان نامهات
رنگ پرید از رخ زیبای تو
لرزه بیافتاد بر اعضای تو
من به امان باشم وجان جهان
از دم شمشیر و سنان بی امان
دست تو نگرفت امان نامه را
تا که شد از پیکر پاکت جدا
مزد تو زین سوختن و ساختن
دست سپر کردن و سر باختن
دست تو شد دست شه لافتی
خطّ تو شد خطّ امان خدا
پنج امامی که ترا دیدهاند
دست علم گیر تو بوسیدهاند
طفل بدی مادر والاگهر
برد ترا، ساحت قُدس پدر
چشم خداوند چو دست تو دید
بوسه زد و اشک ز چشمش چکید
با لب آغشته به زهر جفا
بوسه به دست تو بزد مجتبی
دید چو در کرب و بلا شاه دین
دست تو افتاده به روی زمین
خم شد و بگذاشت سر دیدهاش
بوسه بزد با لب خشکیدهاش
حضرت سجّاد هم آن دست پاک
بوسه زد و کرد نهان زیر خاک
حضرت باقر به صفّ کربلا
بوسه به دست تو بزد بارها
کای تو به اطفال حرم غمگسار
جان ز عطش در تب و دل بی قرار
مطلع شعبان همایون اثر
بر ادب توست دلیلی دگر
سوم این ماه چو نور امید
شعشعۀ صبح حسینی دمید
چارم این مه که پر از عطر و بوست
نوبت میلاد علم دار اوست
شد به هم آمیخته از مشرقین
نور ابوالفضل و شعاع حسین
وقت ولادت قدمی پشت سر
وقت شهادت قدمی پیشتر
ای به فدای سر و جان و تنت
وین ادب آمدن و رفتنت
مدح تو این بس که شه ملک جان
شاه شهیدان و امام زمان
گفت به تو گوهر والانژاد
جان برادر به فدای تو باد
شه چو به قربان برادر رود
کیست «ریاضی» که فدایت شود
#ریاضی_یزدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
CQACAgQAAxkDAAFes9ViI44TR8BlwtMu_UiQ9jseBq180wAC6QYAAjqb0VMa5GETXtENayME.mp3
زمان:
حجم:
3.61M
🌸 #میلاد_امام_حسین(ع)
🌸 #میلاد_حضرت_عباس(ع)
💐حضرت سلطانم ای روح ایمانم
💐ذکر لب زهرا جانم حسین جانم
🎤 #جواد_مقدم
👏 #سرود
👌فوق زیبا
#حضرت_اباالفضل_مدح
مدح تو را عزیز پیمبر گفت
جبریل خواند وحضرت حیدر گفت
هرکس که بود تشنه در این عالم
از "ساقی" بن "ساقی کوثر" گفت
گفتند شیر سرخ عرب هستی
این نکته را تمامی لشگر گفت
استاد عشق مدح تو را یک عمر
بر روی پله پله ی منبر گفت
نام تو را شبیه به تسبیحات
باهر نفس شمرد ومکرر گفت
اوج کمال ولطف تو را زینب
از هر چه گفته ایم فراتر گفت
مادر رسید وسیر نگاهت کرد
از زخمهای کهنه ی دیگر گفت
وقتی که دید مثل علی هستی
در کوچه های بی کسی از"در"گفت
باید زبان "چشم" تو را فهمید
تا از ارادتت به برادر گفت
جان کلام "جان برادر" بود
نا گفته ای که لحظه ی آخر گفت!
#احمدعلوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
جبریل آمده خبر داده
به همه مژده سحر داده
خبر از فیض مستمر داده
نغمه ای عاشقانه سر داده
که خدا رزق بیشتر داده
(نخل ام البنین ثمر داده)
نسل عشق است و پا به پای ادب
مادرش هم شده خدای ادب
روشنی بخش کوچه های ادب
(پسر کعبه) نا خدای ادب
ماه شب های عشق آمده است
پاسدار دمشق آمده است
هر کسی بوسه از لبش می چید
در نگاهش حسین را می دید
بغل شاه لافتی که رسید
دست و بازوش را علی بوسید
مادرش گفت او فدای حسین
پسرم نذر بچه های حسین
عبد صالح شد و خدایی شد
بس که مشغول دلربایی شد
روی خورشید از او طلایی شد
سبک جنگش که مجتبایی شد
با حسن گشت و عاقبت یل شد
کسب بازار عشق مختل شد
خطبه ای خوانده در سفر با عشق
از کلامش رسیده ام تا عشق
پای وعظش نشسته حالا عشق
عشق هم داد میزند: یا... عشق!
باب نه، نه، نه، که بیت حاجاتی
تو مفاتیحی از مناجاتی
بیکرانی شبیه دریایی
خوش قد و قامتی و بالایی
قبله گاه هزار لیلایی
در نمازت عجیب شیدایی
درس غیرت به آب میدادی
آب را پیچ و تاب میدادی
جرعه جرعه حیات می ریزد
یک نظر... کائنات می ریزد
پای مشکت فرات می ریزد
از نگاهت صفات می ریزد
باد و باران مسخّرت هستند
جمله سرباز لشگرت هستند
تو که بازوی حیدری داری
وای اگر تیغ و نیزه برداری
نیزه را توی خال می کاری
تو تگرگی که سخت میباری
دشمنان از تو سخت میترسند
پیش تو مثل بید میلرزند
یاعلی یاعلی رجز خواندی
جای شمشیر چشم چرخاندی
خیل سگ های کوفه را راندی
برنگشتی و علقمه ماندی
خواستی از همه جدا بشوی
منشی صحن کربلا بشوی
روز آخر رسیده... بیماری
حال عشق و تب سفر داری
توی خیمه نگاه تر داری
می روی تا که مشک برداری
جای دستت دو بال میخواهی
رخصت اتصال میخواهی
بر تن تو برو بیا شده است
جای شمشیر و نیزه ها شده است
دشمن تو چه بی حیا شده است
قصد اصلیش خیمه ها شده است
فصل عشق و جنون سرازیر است
از نگاه تو خون سرازیر است
#ایمان_کریمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7