#امام_زمان
#حضرت_شریفهبنتالحسن_سلاماللهعلیها
ای دختر کریم، کرامت گدای توست
درمان درد هر دوجهان از دوای توست
حاذقترین طبیب دوعالم فقط تویی
دنیا شفاگرفتهی دارالشفای توست
تنها نه شیعیان جهان ریزهخوار تو
عالم دخیل بستهی جود و سخای توست
تو یادگار کوفه و شام و مدینهای
حلّه نماد کوچکی از کربلای توست
این حرفها که بر در و دیوار حک شده
تنها نشان اندکی از ماجرای توست
چون مرقد تو قبلهی حاجات عالم است
پس کعبهی دلم حرم باصفای توست
هرچند زائر تو نبودم، ولی دلم
از راه دور شاهد حال و هوای توست
با دستهای خود گرههای بزرگ را
وا کردهای و زخم اسارت به پای توست
حالا ببین که شهر به شهر جهان ما
پیراهن سیاه به تن در عزای توست
باشد که با رضای خدا مستجاب باد
"تعجیل در ظهور" که تنها دعای توست
#مجتبی_خرسندی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس
بیا که محفل ما بی تو آسمانی نیست
اگر نظر نکنی اشک دیدگانی نیست
تو پیر گریهء مایی مرا دعائی کن
که بی دعای تو خیری در این جوانی نیست
بهار بودن من دیده های نمناک است
به روضه ها که ببارم دگر خزانی نیست
چقدر دوری از تو ز گریه دورم کرد
برای وسعت این رزق جُز تو بانی نیست
شباهت من و تو این لباس مِشکی شد
وگرنه بهر رسیدن به تو توانی نیست
گذشت هم رمضان و گذشت هم عرفه
هنوز غرق گناهم غمم نهانی نیست
به دستهای عمویت بگیر دست مرا
که بهتر از تو مرا چاره و اَمانی نیست
بیا به روضهء دستِ قَلم سراسیمه
بیا و روضه بخوان جز تو روضه خوانی نیست
بیا بگو که علمدار بر زمین اُفتاد
ز چشم پاره بگو قدرت بیانی نیست
بگو چه شد که ز پهلو سرش به نیزه نشست
که بعد از آن به تن اهل خیمه جانی نیست
مگر چه بوده عمودی که بر سرش آمد
که بهر ساقیِ طفلان لب و دهانی نیست
ز علقمه که می آمد حسین شَک کردند
صدا زدند که بابای ما کمانے نیست
مجتبی صمدی شهاب
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در جوانی بیحسين احساس پيری میكنم
بگذر از پيری كه احساس حقيری میكنم
دولت عشقش بنازم با لباس نوكری
در سفارتخانه دلها سفیری میكنم
من فقير اهل بيتم لیک کشكولم پر است
فخر بر تاج شهان با اين فقيری میكنم
گفت زاهد: از چه رو بر سينه محكم میزنی؟
گفتم از آئینه دل گردگيری میكنم
من اسير رشته زلف حسينم مدعی
ناز بر آزادگان با اين اسيری میكنم
گر اميرالعاشقين اين عشق را امضا كند
میروم عرش و ملائک را اميری میكنم
در حرم ناخوانده رفتم حضرت معشوق گفت
خود بيا بیخود بيا مهمانپذيری میكنم
#استاد_کلامی_زنجانی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_سجاد
درد بسیار، مداوا گریه
ارث جامانده زهرا گریه
روزها ناله و شب ها گریه
آب می خورد، ولی با گریه
گریه بر آب وضویش می ریخت
خون دل بر سر و رویش می ریخت
گریه بر شاه شهیدان خوب است
گریه بر کشته ی عریان خوب است
گریه بر دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
خواسته هر سحرش گریه کند
در فراق پدرش گریه کند
گریه بر ناله آن مادرها
گریه بر گریه آن دخترها
گریه بر غارت انگشترها
گریه بر وا شدن معجرها
رنگ مهتاب، زمینش می زد
دیدن آب، زمینش می زد
گریه بر ناقه نشسته سخت است
گریه با پیکر خسته سخت است
گریه با بال شکسته سخت است
گریه با گردن بسته سخت است
گریه خوب است که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد
آن که را هست پیاده نکشید
تشنه را بر لب باده نکشید
طفل را این همه ساده نکشید
ذبح را آب نداده........
هیچ کس آب به گودال نبرد
پدرم ذبح شد و آب نخورد
آمد و دید تنی افتاده
کشته بی کفنی افتاده
شه بی پیرهنی افتاده
پاره پاره بدنی افتاده
همه پروانه و شمعش کردند
بوریا آمد و جمعش کردند
آمد و دید کنارش پر نیست
بدن افتاده ولیکن، سر نیست
چند انگشت، و انگشتر نیست
این حسین است ولی دیگر نیست
بس که با نیزه قلیلش کردند
ذبح کردند قتیلش کردند
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ما را نسیم پرچم تو زنده میکند
زخمی است دل که مرهم تو زنده میکند
خشکیده بود چند صباحی قنات اشک
این چشمه را ولی غم تو زنده میکند
آه ای قتیل اشک نفسهای مرده را
شور تو روضه و دم تو زنده میکند
ای خونبهای عشق چه خوش گفت پیر ما:
اسلام را محرم تو زنده میکند
ما با غذای نذریتان رشد کردهایم
جان را عطای حاتم تو زنده میکند
آقا جسارت است ولی داغ شیعه را
انگشتر تو خاتم تو زنده میکند
بالای تل هم آتش این قوم خفته را
آن خواهر مکرّم تو زنده میکند
این کشته فتاده به هامون حسین اوست
خود را به اسم اعظم تو زنده میکند
فردای محشر و غم و طوفان و تشنگی
ما را امید زمزم تو زنده میکند
#عباس_احمدی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کربلا محشر عظماست خدا رحم کند
جای خونگشتن دلهاست خدا رحم کند
از چه رو ساقی سرمست حرمخانه عشق
تشنهلب بر لب دریاست خدا رحم کند
آن زمانی که فتاد مشک و علم روی زمین
ذکر لبها همه سقاست خدا رحم کند
کشته شد ماه بنیهاشم و از داغ غمش
خونجگر زینب کبراست خدا رحم کند
با تنی خسته و بییار و معین ثارالله
بین دشمن تکوتنهاست خدا رحم کند
خواهری را که غم داغ برادر دیده
کعب نی از چه مهیاست خدا رحم کند
دم دروازه کوفه سکینه ز چه رو
روبرو با سر باباست خدا رحم کند
مثل زهرای مطهر به رخ طفل حسین
اثر سیلی اعداست خدا رحم کند
عوض تسلیت دختر ویرانهنشین
سر بابا به تسلّاست خدا رحم کند
پای سرهای بریده همه دم از چه سبب
خنده و هلهله برپاست خدا رحم کند
تا ابد از غم جانسوز حسینبنعلی
نوحهگر امّ ابیها است خدا رحم کند
#علی_قاسمی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بلندمرتبهشاهی و پیکرت افتاد
همین که پیکرت افتاد خواهرت افتاد
تو نیزه خوردی و یک مرتبه زمین خوردی
هزار مرتبه زینب برابرت افتاد
همین که از طرف جمعیت دو تا چکمه
رسید اول گودال مادرت افتاد
تو را به خاطر درهم چه درهمت کردند
چنان که شرح تن تو به آخرت افتاد
ولی به جان خودت خواهرت مقصر نیست
در آن شلوغی اگر بارها سرت افتاد
خبر رسید که انگشتر تو را بردند
میان راه النگوی دخترت افتاد
کنار خیمه رسیده است لشگر کوفه
و خواهر تو به یاد برادرت افتاد
#علیاکبر_لطیفیان
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
می رود و فوج غم همسفر زینب است
رأس حسینش به نی، راهبر زینب است
خسته رود کو به کو، آینه در پیش رو
منظرهٔ کربلا در نظر زینب است
دیده پر از ژاله ها سینه پر از ناله ها
داغ غم لاله ها در جگر زینب است
گر دم زینب نبود، جلوه به مکتب نبود
هستی اسلامیان زیر سر زینب است
وا به سخن کرد لب، گفت عدو با عجب!
این خود زینب بُوَد یا پدر زینب است
خطبهٔ آن مستطاب، کرد عدو را مجاب
کاخ ستم شد خراب، این هنر زینب است
وای از این امتحان، غصه بُوَد بی کران
پر ز تماشاگران، دور و بر زینب است
نظم رئوس عالی است، جای یکی خالی است
شمس و قمر بی خبر، از قمر زینب است
این همه سر در جداست، پس سر سقا کجاست؟
در سپرش می برند، او سپر زینب است
حلقه (کلامی) بزن بر در این شیر زن
زمزمهٔ یاحسین زنگِ در زینب است
#استاد_کلامی_زنجانی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
تو نخوردی آب، دریا سوخت، دریا حیف شد
گونهات را بوسه زد شنهای صحرا حیف شد
سجده کردی، ای امام بی جماعت بین خون
لشکرت کو که نمازت شد فرادی... حیف شد
خوش قد و بالا، عصایِ روزِ پیری داشتی
اکبرت که رفت افتادی تو از پا، حیف شد
با چه حساسیتی موی تو را شانه زدم
دست شمر افتاد آن گیسوی زیبا حیف شد
رفت از گودی به قصد آب آوردن هلال
آب را آورد، دیر آورد اما، حیف شد
پای هر سوزن که زد زهرا برایت اشک ریخت
ماند زیر پای لشگر اشک زهرا، حیف شد
لااقل پیراهنت را در نمیآورد کاش
زحمت دستان زهرا مادر ما حیف شد
محض برپا کردن آن خیمهها زحمت کشید
زحمت عباس با این سوختنها حیف شد
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اباعبدالله_الحسین_علیه_السلام
.
پاینده دین و قرآن از همت حسین است
اسلام وامدار شخصیت حسین است
.
این پادگان هنوزش سرباز میپذیرد
دلهای کربلایی در خدمت حسین است
.
زد پرچم کرامت تا اوج استقامت
آزادگی اسیر حریّت حسین است
.
بر مجلس عزایش بیگانه ره ندارد
ما را که راه دادند این دعوت حسین است
.
تا از مناره بانگ الله اکبر آید
این ذکر الصلوة از قد قامت حسین است
.
پیکر به خاک مقتل، سر بر فراز نیزه
معراج عشق بنگر این رفعت حسین است
.
تا سر ز تن جدا شد محبوب قلبها شد
راهب به دیر دیدم همصحبت حسین است
.
افتاد اگر ز پیکر دست امیر لشکر
زینب نگاهبان حیثیت حسین است
.
سنگی ز دست جسته، پیشانیش شکسته
آئینهها خجالت از صورت حسین است
.
پرسیدم از کلامی خاک بهشت دیدی؟
گفتا شمیم جنت در تربت حسین است
.
#استاد_کلامی_زنجانی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
"شب جمعه کنار ششگوشه دل من حالت عجیبی داشت میشنیدم صدای قلبم را چشم من حس بیشکیبی داشت
حرمش از ملائکه پر بود انبیا در طوافِ ششگوشه و ثوابِ هزار حج را داشت به خدا هر طوافِ ششگوشه
شب جمعه ضریحِ اطهر او غرق نور حضور فاطمه بود به خودم آمدم و فهمیدم بر لبم این نوا و زمزمه بود:
«شبهای جمعه فاطمه، با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا، گردد به دور قتلگاه گوید حسین من چه شد، نور دو عین من چه شد...»
"سمت پائین پا که می رفتم
ناگهان چشمهای من تر شد
آنقدر اشک ریخت تا آخر
روضه خوانِ علی اکبر شد
یک به یک گفت روضه ها را تا
پایِ ششگوشه از نفس افتاد
آه گویا کنارِ پیکر او
حضرتِ عشق ناله سر میداد:
«جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید ...
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر دَرِ خیمه رسانم
* ما به پدرهای شهدا سر سلامتی میدیم، بهشون امید میدیم، اما ابی عبدالله که بالا سَرِ علی اکبر گریه می کرد، هلهله می کردن، همه کف میزدن...*
ریشه ی نخل امیدم کندند
حال استاده به من می خندند»
از نگاهِ پر از تلاطم من
زمزمِ عشق و اشک جاری شد
آه! از خیمه تا کنار فرات
عطش و داغِ مشک جاری شد
خنکایِ شریعه هم میخواند
دم به دم از غریبیِ سقا
هم نفس با صدایِ موجِ فرات
مادری دم گرفته بود آنجا:
«سقای دشت کربلا اباالفضل
دستش شده از تن جدا اباالفضل ... »
آن طرف تر نگاه میکردم
شکوه و اشک و ناله و گله را
می شنیدم کنار غربت تَلّ
دم به دم ضجه های سلسله را
ناگهان در حوالیِ گودال
محفلِ گریه های زینب شد
زینب آمد کنارِ ششگوشه
کربلا کربلای زینب شد
رفت قلبم کنار بالا سر
آه! انگار سر به پیکر نیست
همهي کائنات میلرزند
گوش کن این صدایِ خواهر نیست؟
«این کشتهي فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست ... »
#شاعر یوسف رحیمی
*امشب شبِ بچه های حضرتِ زینبِ سلام الله علیهاست، روضه ی امشب رو تقدیم کنیم به مادران شهدا، مخصوصاً مادران مدافعِ حرم، همه ی دل نگرانیِ زینب اینه نکنه شرمنده بشه، رباب قربونیش رو آوُرده، نجمه قربونیش رو آوُرده، اُم البنین چهارتا جوانهاش رو فرستاده، اُم لیلا علی اکبر رو فرستاده...گفت: داداش!...*
از خجالت نذار مو سفید بشم
نمیذاری تا که نا امید بشم
این دو تا قربونی ها مو بپذیر
تا جلو فاطمه رو سپید بشم
نذاری اگه برن بی تاب میشن
مثلِ زینب اسیرِ طناب میشن
وقتی تشنه ای خجالت میکشن
قطره قطره جلو چشمام آب میشن
میمیرن به تو اهانت که بشه
بعد تو موقع غارت که بشه
به غرور جفتشون بر میخوره
یه موقع به من جسارت که بشه
*بچه ها اومدن ناراحت محضرِ مادر، مادر! رفتیم اذنِ میدان بگیریم، دایی مون اجازه ی میدان رفتن به ما نمیده، حضرت زینب بهتر از هر کس تویِ این عالم، برادر رو میشناسه، گفت: یه رمزی بهتون یاد میدم، برید رد خور نداره، برید گردنتون رو کج کنید بگید: جانِ مادرت فاطمه...آقاجان! جانِ مادرت مارو هم بخر، مارو هم قبول کن..
رفتن اذنِ میدان گرفتن، روضه ی این دو تا نوجوان، بچه های عبدالله بن جعفر، وقتی اومدن روانه ی میدان بشن، حضرت زینب فرمودن: عزیزانِ من! اینجا تویِ خیمه هرچی میخواهید من رو ببینید، ببینید... هر چه میخواهید وداع کنید همین جا تو خیمه، من دیگه بیرون نمیآم... همون جا وداع کردن از خیمه بیرون رفتن، زینب نشست...حالا به برادر چی میگه زینب؟...*
حرفی از بیا زدن، خودت برو
منو که صدا زدن، خودت برو
دوست دارم رو دامن تو جون بدن
اگه دست و پا زدن خودت برو
#شاعر یاسین قاسمی
*لذا وقتی محمد و عون، پشتِ سَرِ هم به شهادت رسیدن، صداشون اومد، فهمید ابی عبدالله اینهارو داره میآره، زینب از خیمه بیرون نیومد، همون طور تویِ خیمه نشست، شروع کرد گریه کردن....
وقتی بعد از واقعه ی کربلا برگشت مدینه، هرچی عبدالله شوهرش تو این محمل ها میگشت، زینب رو پیدا نمی کرد، اومد محضرِ زین العابدین، گفت: آقاجان! تو کربلا زنی هم به شهادت رسیده یا نه؟ حضرت فرمود:نه! چطور؟ گفت: هر چی میگردم زینبم رو پیدا نمی کنم... یه وقت زینب سرش رو بلند کرد، عبدالله! بیا من زینبم..خانومم چرا اینطور شدی؟ گفت: عبدالله اون چیزی که من کربلا دیدم اگه تو دیده بودی جان داده بودی، عبدالله خودم دیدم دورِ حسینم حلقه زدن، نیزه دار با نیزه میزد، شمشیردار با شمشیر میزد، اونی که شمشیر و نیزه نداشت، سنگ به بدنِ حسین میزد، پیرمردها با عصا به بدنِ حسین...*
دشمنِ، دلاورِ برا خودش
یا یَلِ نام آورِ، برا خودش
یه زمون فکر نکنی غریب شدی
زینبت یه لشکرِ برا خودش
*بحقِ حضرتِ زینب سلام الله علیها، بحقِ حضرت زینب، همه ی رفیقامون، همه ی مدافعین حرم، همه ی شهدایِ هشت سال دفاع مقدس، از ساعه سر سفره ی حضرت زینب دعا گوی ما و مملکت ما و رهبر ما، فرزندانمون و ملت عزیزمون قرار بده...ناله بزن بگو: یاحسین!
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
enc_16594954705716044572825.mp3
1.8M
#نوحه_شب_چهارم_محرم
پسرام فدای اصغرت
خود من فدای دخترت
تو فقط غصه نخور حسین
سر من فدای حنجرت
الهی پیش مادرمون رو سفید شم
حسین جاان
آرزومه مادر شهید شم
رباب و نجمه و لیلا
شهید میدن توی راهت
بزار دو تا گل من هم
فدا بشن تو سپاهت
برادرم حسین جان، برادرم حسین جان
بند دوم
پسرام فدا جوون تو
من که میمیرم بدون تو
رد نکن خواهشمو حسین
جون من بسته به جون تو
الهی بلا گردون غمت بشم من
حسین جاان
آرزومه سپرت بشم من
همیشه خواهرتم من
تا دستِتِ توی دستم
سرم میره قولم نه
تا آخرش با تو هستم
برادرم حسین جان، برادرم حسین جان
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7