____♡♡♡________
دوستدارمزِغمتسربهبیابانبزنم💔
آنبیابانکهمسیرشازنجفتاکربلاست
#اربعین
°•🌿•°
به جانم آنچنان مهرت نشسته کز ازل گویا
خدا با تربت تو خلق کرده عاشقانت را..♡
#اربعین
#امام_حسین
♡♡____
کاش شیخ عباس جایی در مفاتیحالجنان
ذکر تسبیح فراق کربلا را مینوشت💔
#اربعین
━━━━♡♡♡━━━━
من تمام سال را با اربعینت زنده ام
ادعایی هم ندارم،عاشقی یعنی همین
#اربعین
____♡♡♡_______
زائر کرب و بلا گفت خداحافظ و رفت🖐🏻
دل من پشت سرش کاسه ی آبی شد و ریخت💔
#زبان_حال
#اربعین
━━━━♡♡♡━━━━
دلم به گرد تو سیارهایست سرگردان
ببینکهچونهمه من نیز بر مدار تو ام
#امام_حسین
#اربعین
اصلاً حسين جنس غمش فرق مي کند
اين راه عشق پيچ و خمش فرق مي کند
اينجا گدا هميشه طلبکار مي شود
اينجا که آمدي کرمش فرق مي کند
شاعر شدم براي سرودن برايشان
اين خانواده، محتشمش فرق مي کند
“صد مرده زنده مي شود از ذکر يا حسين”
عيساي خانواده دمش فرق مي کند
از نوع ويژگي دعا زير قبه اش
معلوم مي شود حرمش فرق مي کند
تنها نه اينکه جنس غمش جنس ماتمش
حتي سياهي علمش فرق مي کند
با پاي نيزه روي زمين راه ميرود
خورشيد کاروان قدمش فرق مي کند
من از "حسينُ منّي" پيغمبر خدا
فهميده ام حسين همش فرق مي کند
#علی_زمانیان
واژه ها در هر سه شنبه جمکرانی می شوند
جمعه ها درگیر مشق "لن ترانی" می شوند
در ظهور ندبه ها دنبال شعری تازه اند
پا برهنه زائر عشقی جهانی می شوند
بغض ها در گوشه ی قلب قلم ها بی صدا
قاری آیات ناب آسمانی می شوند
برگ های زرد تقویمم همه خط خورده اند
تا کدامین صفحه هایش جاودانی می شوند
انتظار یاس ها از بی کسی سر رفته است
بس که خیره سمت راهی ارغوانی می شوند
عاقبت آن نرگس مستانه هم سر می رسد
جاده ها لبریز شعر و شادمانی می شوند
#راضیه_کارگر_برزی
#امام_زمان
#نیمه_شعبان
کار داریم در این شعر فراوان با دَر
گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در
وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار
می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در
جانشینِ نبی الله که شد روزِ غدیر
خستگی های پیمبر همه شد یکجا در
می نشستند یتیمان همه شب منتظرش
خیره بر در همگی تا بزند بابا در
چیره بر قلعه ی قلبِ همِگان شد وقتی
کنده شد با دَمِ یا فاطمه اش از جا در
شُد دَرِ قلعه ز جا کنده ولی مرغِ دلم
ناخود آگاه سفر می کُند از در تا در
نکند در غزلم بسته شود دستانش
نکند در غزلم باز شود با پا در
میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد
او کنون تکیه به دیوار نماید یا در ؟!
آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه
فکر کردند که دیوار یکی شد با در
آه سادات ببخشند ولی خورد زمین
در همین فاصله هم کنده شد از لولا در
رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا
تا که افتاد به رویِ بدنِ زهرا در
بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی
وسطِ روضه دلم گفت بگویم مادر
کربلا جلوه ی هفتاد وسه تَن می شد اگر
اندکی تاب میاورد در آن غوغا در
آه ای فاطمه؛ ای علتِ لبخندِ علی
رفتی و بعدِ تو انداخت زِ پا او را در
ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم همه
جز تو فریادرسی نیست بیا بُگْشا در
با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه
تا کمی باز کند روی همه دنیا در…
✍🏻#محسن_کاویانی
#شب_قدر
#ماه_رمضان