eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
22.9هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
19.3هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آی ننه من مسافرم آی ننه من میخوام برم😂😂 .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
بهش گفتم من دیگه برم سحر ,کاری نداری. گفت عه نمیدونستم روزه میگیری؛ باشه برو منم دعا کن. شانس اوردم ماه رمضون بود نفهمید با اون یکی اشتباه گرفتم😐😂 .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
تفکر 🔥هیزم های بزرگ را با هیزم های کوچک و ریز روشن 🔥می‌کنند ... گناهان بزرگ هم با گناهان کوچک شروع میشوند ... به همین خاطر است که قرآن کریم روی گناهان ریز و کوچک حساسیت بیشتری نشان داده است و میگوید : اگر به سراغ شر و شرارت بروید هر چند کم و ناچیز باشد ، نتیجه آن را خواهید دید . فرمود : { وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّهِِ شَرَّا یَرَهُ} .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🕊 وقتى جوان بودم، قايق سوارى را خيلى دوست داشتم. يك قايق كوچك هم داشتم كه با آن در درياچه قايق‌سوارى مى‌كردم و ساعت‌هاى زيادى را آنجا به تنهايى مى‌گذراندم. در يك شب زيبا و آرام، بدون آنكه به چيز خاصى فكر كنم، درون قايق نشستم و چشم‌هايم را بستم. در همين زمان، قايق ديگرى به قايق من برخورد كرد. عصبانى شدم و خواستم با شخصى كه با كوبيدن به قايقم، آرامش مرا به هم زده بود دعوا كنم؛ ولى ديدم قايق خالى است! كسى در آن قايق نبود كه با او دعوا كنم و عصبانيتم را به او نشان دهم. حالا چطور مى‌توانستم خشم خود را تخليه كنم؟ هيچ كارى نمى‌شد كرد! دوباره نشستم و چشم‌هايم را بستم. در سكوت شب كمى فكر كردم. قايق خالى براى من درسى شد... از آن موقع اگر كسى باعث عصبانيت من شود، پيش خود مى‌گويم: «اين قايق هم خالى است!» ➕ كتاب «زندگی کن!» .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
ساده زیستی از صفات بارز پسراست .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
👆👆 ❣کلاس اولی که بودم یک روز بایکی از بچه های کلاسمان دوست شدم ، کلی باهم توی حیاط مدرسه بازی کردیم . روز بعدش از خانه شان برایم هدیه آورده بود ، یک هواپیمای آبی و قرمزِ پلاستیکی ... آن روز حالم خوب بود و کلی ذوق داشتم که آن را به خانه ببرم و با آن بازی کنم . به خانه که رسیدم، از کیفم بیرونش آوردم و با افتخار، به همه نشانش دادم، آنقدر این هدیه برایم جذاب و خواستنی بود که مدام نگران بودم خراب شود و از ترسِ خراب شدنش آن رابه مادرم دادم تا بالای طاقچه بگذارد وخیالم راحت باشد . فردایش که به مدرسه رفتم دوستم آمد جلو، سرش را پایین انداخت و گفت "مادرم گفته هواپیما را بیاور، لطفا هدیه ام را پس بده" یادم نمی رود که چقدر بغضم گرفته بود، من حتی با آن بازی هم نکرده بودم! ولی سنم به این حرف ها قد نمی داد که بگویم هدیه را که پس نمی گیرند! فردا هواپیما را به او برگرداندم اما وقتی دیدم آن را برد و به دوستِ جدیدش هدیه داد بغضی که از روز قبل نگه داشته بودم ترکید . همان روز فهمیدم که آدم ها زود عوض می شوند، که نمی شود روی آدم ها و حرف هایشان حساب کرد . از آن روز، تا جایی که می شد از کسی هدیه ای نپذیرفتم، از کسی چیزی نخواستم و اجازه ندادم که کسی دلخوشی ام را بسازد. من شادی هایم را منوط به بودنِ آدم ها نکردم؛ چون دوست نداشتم وابسته و دلخوش که شدم؛ دلخوشی ام را از من بگیرند یا برایِ معذوریت ها و رفتنشان، بهانه و دروغ به هم ببافند . اجازه نمیدهم آدم هایِ بلاتکلیف، واردِ زندگی ام شوند، چون می دانم دلخوش به بودنشان که شدم، می روند . آدم ها را قبل از اینکه دروغ بگویند، کنار می گذارم و قبل از اینکه بروند، می روم . من دلخوشی هایم را رویِ مدارِ خودباوری ام تنظیم کرده ام و با خودم عهد کرده ام چیزهایی را که می خواهم، خودم به دست بیاورم، حتی اگر بهایِ رسیدن به آنها سنگین باشد ! به سالهای کودکی تان برگردید، اتفاقاتی که یادتان مانده همه شان درس های بزرگی دارد . شما حواستان نیست که همان اتفاقاتِ مهمِ دیروز، چقدر رویِ مسیر و شخصیتِ امروزتان تاثیر داشته هیچ خاطره ای بی حکمت نیست ! کمی عمیق تر خاطراتتان را مرور کنید .🍃🍃🍃 .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🍎 🔸يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار میشه منتظره يک نفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده. ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده... 🔹يه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد و نميبينه، صبح رو نميبينه. ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار فقط يكروز بتونه نزديكاش و عزيزاش و آسمون و و زندگى رو با چشماش ببينه... 🔸يه بيمار سرطانى دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه... 🔹يه كر و لال آرزوشه بشنوه بتونه با زبونش حرف بزنه... 🔸يه بیمار کرونایی حاد دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيزن نفس بكشه... 🔹يه معتاد در عذاب آرزوى بيست و چهار ساعت پاكى رو داره... 💠الآن مشكلت چيه دوست من؟ 🎀دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن که از قدیم گفتن شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند 💪با تمام وجودت از نعمتايى كه خدا بهت داده استفاده كن 💓تو خيلى خيلى خيلى خوشبختى، غر نزن، ناشكرى نكن. آسونا رو خودت حل كن سختاشم خدا🙏 🔅ﺧﺪﺍﯾﺎ ! 🔹ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺗﺸﮑﺮ ! 🔹ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺗﻔﮑﺮ ! 🔹ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺗﺬﮐﺮ ! 🔶ﮐﻪ : 🔹ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﻧﻌﻤﺖ ! 🔹ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺣﮑﻤﺖ ! 🔹ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺕ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ ! .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
: 🌺🌺🌺🌺 این هفت بند را با آب طلا بر دریچه قلب و ذهن تان بنگارید، شما دیگر به هیچ کس و هیچ چیزی برای حس خوشبختی بی پایان نیاز ندارید: 1- ما هیچکسی را نه می توانیم کنترل کنیم و نه می توانیم تغییر بدهیم ، جز خودمان، بیهوده خودمان را خسته نکنیم. 2- ما مسئول کارها و حرفهای هیچکسی نیستیم جز خودمان ، بگذارید دیگران هرچه می خواهند بگویند ، ما مسئول رفتارهای خودیم. 3- هرکسی هرکاری که می کند و هر حرفی که می زند، دارد نیازهای خودش را برآورده می کند. ما هم هر کاری که می کنیم داریم نیازهای خودمان را برآورده می کنیم ، حتی زمانی که به کسی کمک می کنیم یا خود را فدای کسی می کنیم. در عشق و دوستی و ازدواج هم که عمر و هستی مان را به پای کسی می ریزیم بازهم داریم نیازهای خودمان را برآورده می کنیم و لذتش را می بریم. منتی بر هیچ کسی نداشته باشیم. 4- آدمها همچنان که معلولیت های جسمی دارند ، ممکن است معلولیت های روانی هم داشته باشند. درکشان کنیم و در برخوردهایمان رعایتشان کنیم ، همچنان که معلولین جسمی را رعایت می کنیم. 5- `شخصیت` ، رفتار و سرنوشت ما حاصل تعامل ژنتیک ما با بی نهایت اتفاق های محیطی است. پس راهی جز پذیرش اتفاقات به عنوان ذات هستی نیست. ما می توانستیم نباشیم ، به همین سادگی ، لذا پذیرش تولد و مرگمان به عنوان اتفاقاتی بدیهی و درک اینکه زندگی امروزمان محصول بی نهایت اتفاق های مثبت بوده است برای درک ارزش وجودی مان کافی است. اتفاق هایی که برای بسیاری از دیگران نیفتاده و فرصتی برای درک بیشتر لذت های حیات نیافته اند. 6- به مدت هزاران سال انسانها فکر می کردند که برای کسب آرامش زمینیان باید به آسمان نگاه کنند. فرامتنی می گوید برعکس اگر دنبال آرامش واقعی هستید از آسمان به زمین نگاه کنید. آن وقت متوجه می شوید که چقدر زندگی و جنگیدن ها و رنج دادن ها و رنج کشیدن هایش بیهوده است و شما حتی قطره ای از اقیانوسی بیکران که در لحظه ای پدید می آید و محو می شود نیستید. آرام می گیرید، برای همیشه. 7- و در نهایت: انسان همانی است که خودش تعریف می کند. می خواهد حیوان ناطق باشد یا اشرف مخلوقات. موفقیت ، آرامش ، آسایش و عاقبت بخیری شما تابع معنایی است که خودتان به زندگی خودتان می دهید. اگر حس خوبی از حال کنونی تان ندارید معنای زندگی تان را عوض کنید. درست می شود. تمام رستگاری آدمی و جهان هستی در همین چند جمله ی ساده ی فرامتنیک خلاصه می شود، اگر و فقط اگر درونی اش بکنید در وجود خودتان. 😊 .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
پدر گفت: " دوست داشتن كه عيب نيست باباجان. دوست داشتن دل آدم را روشن می‌كند. اما كينه و نفرت دل آدم را سياه می‌كند. اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت، بزرگ هم كه شدی آماده‌ی دوست داشتن چيزهای خوب و زيبای اين دنيا هستی. دل آدم عين يك باغچه پر از غنچه است. اگر با محبت غنچه‌ها را آب دادی باز می‌شوند، اگر نفرت ورزيدی غنچه‌ها پلاسيده می‌شوند. آدم بايد بداند كه نفرت و كينه برای خوبی و زيبایی نيست، برای زشتی و بي شرفي و بی‌انصافی است. اين جور نفرت علامت عشق به شرف و حق است." 📗سووشون ✍🏻 l👇 عضو شویدو به عزیزانتان معرفی کنید 👇l .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
📚 می‌پرسید چرا ویکتور هوگو؟ چون او بزرگترین شاعر، رمان‌نویس و از چهره‌های استثنایی شعر و ادب نه‌تنها در فرانسه، بلکه در سراسر دنیاست و آشنایی با زندگی و احوال او، برای درک نبوغ پرتلاطم و پرجوش و خروشش ضروری است. 📚ویکتورهوگو زندگی و آثارش ✍🏻 l👇 عضو شویدو به عزیزانتان معرفی کنید 👇l .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌷🌷 داستان کوتاه دوستی میگفت که محصول کشاورزی ام را جمع و خالص کرده بودم و برای اینکه از دست پرنده ها در امان باشد و ضرر و زیانی نبینم کنار آن مترسک گذاشتم و راهی منزل شدم برای استراحت و ناهار که در بین راه بصورت اتفاقی یکی از اهالی روستایمان را دیدم که به سمت باغ شخصی خودش میرفت البته شخصی متدین و کاریزماتیک بود که اهل روستا خیلی احترام براش قائل بودن با دیدن من دستم را گرفت و گفت باید حتما ناهار مهمان من باشی پذیرفتم و وارد باغ که شدیم درحین قدم زدن متوجه شدم که زیر درختان انگور کاسه های کوچکی آب گذاشته بود، با فاصله خاص، تعجب کردم و پرسیدم، این چه کاریه؟؟ این کاسه های آب برای چیه؟ ؟ جواب داد چون گنجشکها از این انگورا میخورند و بخاطر شیرینی زیاد انگورها ممکنه دهنشون خشک بشه، این کاسه های آب رو گذاشتم تا بخورند با دیدن مهربانی این پیرمرد، خیلی از کار خودم خجالت کشیدم وبرای چند دقیقه از اون بزرگمرد به بهانه ای اجازه گرفتم و سریعا برگشتم و مترسک را از کنار محصول برداشتم و اصلا دوست داشتم تمام پرنده ها بیایند و از این محصول من بخورند .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk 🌷 🌷🌷
💎چنگیزخان نتوانست بخارا را تسخیر کند نامه ای نوشت که هرکس با ما باشد، در امان است! اهل بخارا دو گروه شدند، یک گروه مقاومت کردند و گروه دیگر با او همراه شدند. چنگیزخان به آن ها نوشت: باهمشهریان مخالف بجنگید، و هر چه غنیمت به‌دست آوردید، از آن شما باشد و حاکمیت شهر را نیز به شما می‌دهیم! ایشان پذیرفتند و آتش جنگ بین این دو گروه مسلمان شعله‌ور شد... و در نهایت، گروه مزدوران چنگیز خان پیروز شدند اما شکست بزرگتر آن بود که چنگیزخان دستور داد، گروهی که بر برادران خود پیروز شده بودند، خلع سلاح شوند و گردنشان زده شود! چنگیز گفته‌ی مشهورش را گفت: اگر اینان وفا می‌داشتند، به خاطر ما بیگانگان، به برادرانشان خیانت نمی‌کردند! *این عاقبت خود فروشان است* الكامل فی التاريخ عزالدین بن اثیر l👇 عضو شویدو به عزیزانتان معرفی کنید 👇l .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk