eitaa logo
لحظه‌ای‌باشهدا🇦🇪
156 دنبال‌کننده
1هزار عکس
221 ویدیو
3 فایل
‌ شیعہ دو قبلہ دارد ⇠ڪعبہ برایِ «عِبآدَت» قدس برایِ «شَهآدَت» کپے؟! حݪالت رفيق ھدف چیز دیگࢪیسٺ ادمین‌جهت‌تبادلات:SAHBA_128@
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج قاسم موݩ فرمودݩ🙂☝️🏽 مثل‌نمازکھ‌باید‌توجھ‌باشد کھ‌موردقبول‌خداواقع‌شود یعنـےآن‌اخلاص‌قلبی‌وآن‌توجھ‌ی‌ کھ‌بایدموردقبول‌خداباشد؛ در‌جهادهم‌بایدهمینـ‌شیوھ‌ودستور انجام‌شود🍃!' ویژھ‌جهادگران‌عزیز @mgjvmvc
ذکر روز جمعه فراموش نشه...! 🦋برای تعجیل در فرج 3صلوات عنایت فرمایید 🦋 ✨الهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨ @mgjvmvc
•"💭♥️"• 🕊 اگھ‌میخواے"پرواز"ڪنی؛ باید‌دݪ‌بڪنی‌از‌دنیا‌و‌تعلقاتش . . . یعنی‌جوری‌نشه‌که‌واسه‌دنیاتب‌کنی‌یا دلت‌وابسته‌اش‌بشه -در‌سجده‌یِ‌آخرِ‌نمازهایش این‌دعا‌را‌میخواند⇊ اللّھم‌أخرِجْنے‌‌حُب‌الدُّنیا‌مِن‌قُلوبِنا(: شھید‌محمدرضا‌الوانی♡🌱 @mgjvmvc
شهیدی ک نماز نمیخواند🤔 تو گردان شایعه شد نماز نمی خونه گفتن .. تو که رفیق اونی..بهش تذکر بده.. باور نکردم و گفتم .. لابد می خواد ریا نشه.. پنهانی می خونه.☺️ وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون.. بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! 😳توی سنگر کمین.. در کمینش بودم تا سرحرف را باز کنم .. گفتم بهش ک.. ـ تو که برای خدا می جنگی.. حیف نیس نماز نخونی…😁 لبخندی زد و گفت .. یادم می دی نماز خوندن رو☺️ ـ بلد نیستی ؟😳 ـ نه..تا حالا نخوندم😢 همان وقت داخل سنگر کمین.. زیر آتش خمپاره ی شصت دشمن..تا جایی که خستگی اجازه داد.. نماز خواندن را یادش دادم توی تاریک روشنای صبح.. اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شکافتیم هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از دستش افتاد آرام که کف قایق خواباندمش.. لبخند کم رنگی زد.😔 با انگشت روی سینه اش صلیب کشید و چشمش به آسمان یکی شد . . . و با لبخند به شهادت رسید.😔🌹 اری.. مسیحی بود که مسلمان شد و بعد از اولین نمازش به شهادت رسید...😓 @mgjvmvc
امان از داستان انگشتر ها:)💔 @mgjvmvc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-بهش‌گفتم:چجوری توفیق‌شهادت پیداکردی؟ +گفت:از خواسته‌های‌دلم گذشتم:) @mgjvmvc
♥️شهیدانه♥️ •\• رفتہ‌بودیم‌مشهد... میخواست‌رضایت‌مادرش‌رو‌براے‌سوریہ‌ بگیره... یڪ‌بار‌ڪہ‌از‌حرم‌برگشت، همان‌طور‌ڪہ‌علے‌در‌بغلش‌بود، موبایل‌رو‌برداشتم‌و‌شروع‌ڪردم‌بہ‌فیلم‌ گرفتن...:) از‌او‌پرسیدم: _ چہ‌آرزویے‌دارے‌؟ +یہ‌آرزوۍخیلے‌خیلے‌خوب‌بر‌اۍخودم‌ ڪردم؛ان‌شا‌اللھ ڪہ‌برآورده‌بشہ...♥ _چہ‌آرزویے؟ +حالا‌دیگہ...😉 -حالا‌بگو +حالا‌دیگہ...نمیشہ! _یہ‌ڪمشو‌بگو با‌ ادا و‌اصول‌گفت +شِ‌داره،شِ...🙈 _ بعدش‌چے؟ +شِ‌داره...هِ‌ داره...الف‌داره...تِ‌داره... _ شهادت؟ شهید_محسن_حججے @mgjvmvc ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎
شهيدانه "ګࢪبلا"به رفتن نیسٺ... به شدڼ است!.. که اگࢪ به رفتن بۈد! شِمࢪ هم "کربلایۍ" اسٺ -شهیدآۈینۍ🤍🍃 @mgjvmvc
.•❥• «سعےڪنید‌سڪوت‌شما بیشترازحرف‌زدنتان باشد هرحرفےراڪہ‌مےخواهید بزنیداول فڪرڪنید✨ آیاضرورۍهست‌یانہ؟ هیچ‌وقت‌بےدلیل‌حرف‌نزنید... -شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری @mgjvmvc
🔺 🔸ظرف های شام معمولاً دو تا بشقاب و یک لیوان بود و یک قابلمه. وقتی می رفتم آنها را بشورم، می دیدم همونجا در آشپزخانه وایساده، به من می گفت: «انتخاب کن، یا بشور یا آب بکش». بهش گفتم: مهدی مگر چقدر ظرفه؟ در جواب گفت: هر چی هم که هست با هم می شوریم. 🔹یک روز خانواده مهدی منزل ما مهمون بودند. با پدر، مادر، خواهر و برادر مهدی همه با هم سر سفره نشسته بودیم. من بلند شدم و رفتم از آشپزخونه چیزی بیارم. وقتی اومدم، دیدم همه نصف غذاشون رو خوردند، ولی مهدی دست به غذاش نزده تا من برگردم. @mgjvmvc