eitaa logo
علی مقدم
2.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
444 ویدیو
32 فایل
آثار[سخنرانی، نوشته ها و اشعار]علی مقدم عاصی خراسانی ادمین @admin9988 وبلاگ http://asikhorasani.blogfa.com/ بایگانی پادکست ها https://eitaa.com/ali_moghaddam_Podcast پیام ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17344654120743 هندوستان @SAEB_TABRIZ
مشاهده در ایتا
دانلود
هلاکِ راهِ خیانت ، کجا شهید بُوَد ؟! به ابتذال مکش معنیِ شهادت را @ASI_khorasani
غزلی قدیمی بگو به اشک ز چشمت حجاب بردارد بگو که راه دراز است و آب بردارد همان نَمی که به پیشانی اش نشسته بس است بگو به یار که دست از گلاب بردارد قدم خمید ز داغت ، ز چشمت افتادم نمی خرند عصایی که تاب بردارد کسی که چشم بپوشد از این خراب آباد خدا ز پیش نگاهش حجاب بردارد به روز حشر نگردد معطل پرسش کسی که زودتر اینجا جواب بردارد زشرم باطن خود آب میشوم آری اگر که دست تو از من نقاب بردارد @ASI_khorasani
هدایت شده از علی مقدم
"گیسوی توست از شب یلدا درازتر"* کوتاه گشته عمر و مُعمّا درازتر آواز التماس بلند است از دهان دستم برای عرضِ تمنّا درازتر هر بار آمدم که در آغوش گیرمت برگشته است دستِ من از پا درازتر پایان عمر ، غفلت من میشود فزون گردد غروب ، سایه اشیا درازتر کوتَه تر است روز قیامت ز رحمتش دستی که میشود سوی دنیا درازتر چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸ ۲۷ رجب ۱۴۴۰ *مصراع از سیده تکتم حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁🍁 هزار لعنت و نفرین بر التفات خلایق که هر چه ننگ کشیدم برای نام کشیدم . ‌. 📝شعر خوانی در دانشگاه علوم اسلامی رضوی . . @ali_moghddam 👈 کانال یادداشت ها و سخنرانی ها @ASI_khorasani 👈کانال اشعار
📜زاهد الاَخباز ✏️عاصی خراسانی شبی بر درب نانواییِ سنگک به انتظار نان ایستاده بودم هوا مانند دل اکثر کسانی که آنجا ایستاده بودند سرد بود و نانوا چنان در بیرون آوردن نان از تنور تساهل و تکاسل میکرد که گویی به جای نان ، میخواهد جان ‌از تنور در بیاورد . شنیده ام مبدع نان سنگک شیخ بهایی بوده است ،  اثر حکمت آن حکیم آسمانی در این ابداع زمینی هم دیده میشود (اولیای الهی حتی اگر نانی بسازند از آن بوی جان می آید) با خود می گفتم نان سنگک را میشود "زاهد الاَخباز" نام نهاد ، چون وقتی بر روی سنگ ها او را رها میکنند ، تا زمانی که خام است به سنگ ها چسبیده چونان که عاشق به معشوق و سراسر وجودش تعلق است دقایقی نمیگذرد که میفهمد رازِ کمال ، رفع تعلق است و بر اثر ریاضتی که در گرمای تنور تحمل میکند پخته می شود و دست از سنگ بی ارزش تنور کوتاه میکند ز خامیِ تو تعلق به سنگ گشته زیاد خمیر پخته شود ، سنگ را رها سازد  القصه به انتظار ایستاده بودم و در پای افکار خود نشسته ، که دیدم پیرمردی رسید سوار بر دوچرخه و پیاده از مرکب تجمّل دنیا با حالی خوش که گمان نمی کنم اغنیا که بر گران ترین مرکب های این دنیا سوار هستند بتوانند حتی ذره ای از آن حال خوش پیرمرد را بچشند. سلامی کرد و کریمانه دست در جیب برد ، چونان که موسی کلیمانه دست در جِیب مشتی شکلات که بوی حیات از آن می آمد را همراه لبخندی شیرین که سلاح پیرمرد برای فتح دل ها بود بین افراد تعارف کرد و کامِ تلخِ دنیا زده همه را شیرین کرد ما را در دام محبت خودش گرفتار . نکته ای گفت حکیمانه که تلخی انتظار و معطل شدن در آن صف را برایم شیرین ساخت. گفت : من بیست سال پیش آلوده به مناهی بودم ، باری بارقه الهی بر دلم زد و زُکام شهوت از کام برطرف شد و تلخی گناه را حس کردم ، به حرم سلطان اولیا علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه والثنا رفتم و عرضِ توبه کردم .  با آتشِ دل ، خار و خاشاکِ ‌هوس را سوزاندم و با آب دیده و عرقِ شرم ، سیاهی از ورق بُردم از راه انفعال ، به رحمت رسیده ایم برگشت از عرق ، ورقِ روزگار ما پیرمرد در ادامه گفت : آنجا بود که عهد کردم تا آخر عمر همیشه در جیب شکلات داشته باشم ، کام مردم را شیرین کنم تا خداوند در قیامت‌ کامم را شیرین ‌کند الان‌ بیست سال است که هیچگاه جیبم‌ خالی از شکلات نیست درِ بهشت به روی تو بسته خواهد بود اگر نداشته ای رویِ باز در اینجا @ali_moghddam 👈 کانال یادداشت ها و سخنرانی ها @ASI_khorasani 👈کانال اشعار
از راهِ انفعال ، به رحمت رسیده ایم برگشت از عرق ، ورقِ روزگار ما @ASI_khorasani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جز ذوالجلال وهم است در عالَمِ تعقُّل ، ما را وبال وهم است سوءُ النظر خیال و سوءُ الخِصال ، وهم است "یا ناقص الکمالیم ، یا کامل القصوریم"* ما ممکن الوجودیم ، از ما کمال وهم است بر عالَمِ خیالی ، اسم جلال مگذار گر در پیِ جلالی ، جز ذوالجلال وهم است حشر است در همینجا ، نشر است در همینجا کور است دیده ی ما ، این ماه و سال وهم است اهل عدم‌ کجا و حرفِ سوال از وصل؟! تو در پیِ جوابی؟! وقتی سوال وهم است؟! تا که ز خود نمیری ، هرگز وِرا نبینی با زنده بودنِ تو ، عاصی وصال وهم است ۱۰ جمادی الاولی ۱۴۴۲ ۵ دی ۱۳۹۹ *مصراع از بیدل دهلوی پ ن : قسمتی از سخنرانی توحیدی حضرت آیت الله سیدمحمدصادق حسینی طهرانی حفظه الله @ali_moghddam 👈 کانال یادداشت ها و سخنرانی ها @ASI_khorasani 👈کانال اشعار
امشب درِ بهشت خدایا گشوده ای؟ یا اینکه یار ، پیرهنش باز مانده است؟ @ASI_khorasani
نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ‏ لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِي جان من با ناله ‏هاى خود حبس شده، اى كاش جان من با ناله‏ هایم خارج مى ‏شد. بعد از تو خیرى در زندگانى نخواهد بود، گریه می ‌کنم از اینکه مبادا بعد از تو زیاد زندگی کنم. . از عاشقانه های امیرالمومنین بر مزار هستی اش @sheikh_ali_moghaddam
کشیده ام ز دل از بس ز آتشِ جگر آه شدست روز من از داغِ جانگداز ، سیاه دلم‌ گرفته علی جان ، سخن بگو با من سه ماه حرف من و تو خلاصه شد به نگاه به قدر قوّتِ دستِ شکسته و خسته ست ببخش اگر که نشد کارِ خانه ام دلخواه غلاف ، فاصله انداخت بین ما آنجا وگرنه من که نبودم رفیقِ نیمه ی راه . . . کسی نمانده علی درد دل کند با او شبیه غربت او نیست روضه ای جانکاه هنوز از دل هر چاه اشک میجوشد از آن زمان که علی گفت روضه را با چاه ۱۳ جمادی الاولی ۱۴۴۱ ۸ دی ۱۳۹۹ شام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به روایت ۷۵ @ASI_khorasani
چون الف کز اتصالِ حرف باشد مستقیم بر نیارد کثرتِ مردم ز یکتایی تو را کان الله و لم یکن معه شئ والان کما کان
در خُم اگر شراب نباشد چه فایده؟! چشمت اگر پر آب نباشد چه فایده؟! آتش گرفته ام که به بزمت رَهم دهی در بزمِ مِی کباب نباشد چه فایده؟! @ASI_khorasani
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
25.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | «امشب؛ دوباره؛ چه دیداری...» 🔺گزارشی از آخرین دیدار سردار شهید حاج با آیت الله مصباح یزدی 🏴 @mesbahyazdi_ir
🔹️ دوره آموزشی "معادن" ◇ واو به واوِ مضمون یابی در شعر ◇ _مضمون چیست _مضمون در سه سبک ادبی _بازی های مضمون یابی در شعر _تحلیل و واکاوی شعر رودکی _شهید بلخی _فرخی سیستانی _سعدی _مولوی و... [این دوره در سی قسمت و کاملا رایگان است] 📥 دانلود و مشاهده تمام قسمت ها 🔹️ دوازده یک، پیشگام در آموزش تخصصی ادبیات 🔸️مقالات | دوره های آموزشی | گاهنامه --------------------- 🌐 www.davazdahyek.ir @davazdahyek
دیدم تو را ، اگر چه تو هرگز ندیدی ام با ناز خود ببین که به آتش کشیدی ام روی سپید ، علتِ بخت سیاهِ من چشم سیاه ، علتِ این مو سپیدی ام صدچاک گشته ام ز غمت صدهزار شکر شاید به جای شانه به مویت کشیدی ام من سوختم ، کباب شدم از فراق تو شاید کنارِ سفره و جامت چشیدی ام جز عاشقی چه بهره از این عمر ای خدا گویا برای عشق ، مرا آفریدی ام @ASI_khorasani
تو را در اوجِ اَه اَه گاه بَه بَه میشود پیدا که یوسف نیز گاهی در ته چَه میشود پیدا @ASI_khorasani
از شوقِ "مَن یَمُت یَرَنی" صد هزار بار حنجر به روی خنجرِ قصاب میکشم یک بار نام غیر تو بر این زبان گذشت یک عمر میشود که دهان آب میکشم @ASI_khorasani
لطف یکی از دوستان
باخت هر کس که صبرش اندک ‌بود بُرد در بُردباری است رفیق غزل کامل را از اینجا بخوانید 👇👇 https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&url=http://asikhorasani.blogfa.com/post/26&ved=2ahUKEwjvlf-Ny4_uAhWFC-wKHdTlBCgQFjAAegQIARAB&usg=AOvVaw3u_IKw2ktx9_eCgf-F6PTB
من دورِ ثواب هم نگشتم بی تو من دور شراب هم نگشتم بی تو ای دوست بیا و غیرتم را بنگر هم بسترِ خواب هم نگشتم بی تو ۲۱ دی ۱۳۹۹ @ASI_khorasani
علی مقدم
جز ذوالجلال وهم است در عالَمِ تعقُّل ، ما را وبال وهم است سوءُ النظر خیال و سوءُ الخِصال ، وهم است
اهل عدم‌ کجا و حرفِ سوال از وصل؟! تو در پیِ جوابی؟! وقتی سوال وهم است؟! تا که ز خود نمیری ، هرگز وِرا نبینی با زنده بودنِ تو ، عاصی وصال وهم است
لذتم شد بدل به درد سرم حال و روزِ خمار را مانم لحظه در من چو سال میگذرد تلخیِ انتظار را مانم @ASI_khorasani
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستی اگر نبود ، خدا بال و پر دهد در آستین جواب نباشد چه فایده؟! آتش گرفته ام که به بزمت رَهم دهی در بزمِ مِی کباب نباشد چه فایده؟!
جهان بدون تو ای آفتاب عالم تاب! به کورِ تشنه شبیه ست در کویرِ سراب تو کوثرآمدِ لطفی، از ابتدای حیات بشر به خیر تو محتاج، چون گیاه به آب به آستانه ی فهم تو ای سریره ی قدر! نمیرسد مگر اندیشه ی اولوالاباب تمام عمر به دنبال وصف ذات تو بود نیافت واژه ی در شأن، ذهنِ مضمون یاب به باب کثرت اگر رفته است لفظ کثیر دری به درک مقامت گشوده حق زین باب تو را به اسم نشاید صدا زدن، هرچند شکسته است کمر، بارِ وصفت از القاب تو در مثل شب قدری، ندیده هیچ زمان شبی شبیه تو را چشم روزگار به خواب تو آن ستاره ی صبحی که چشم شبزدگان ندیده اند هنوزت به جهدِ اسطرلاب ز ستر سایه ی مولا برون نشد حُجبت عفیفه ای تو و داری حجاب روی حجاب تَوَرَّمَت قَدَماها حدیث معتبری ست دهان گشوده به وصف عبادتت محراب بر آن دو دست تو گلبوسه زد رسول، دو دست که عکس باغ جنان را گرفته اند به قاب به احترام تو باید تمام قد برخواست که سیره ی نبوی میکند چنین ایجاب تو کیستی؟ که هم انسیه ای و هم حورا تو کیستی؟ نرسد این سوال ها به جواب به دست توست تمام امور، از این روست اگر تو را "أمَةُ الله" کرده اند خطاب قسم به خاک رهت دیدنی ست در محشر زبان گشودنِ هفت آسمان به "کُنتُ تراب" سوار ناقه ای از نور میرسی، گویی فلک به ستر ملک پا نهاده بر مهتاب سوار ناقه ای از نور...چشم دشمن کور! شتر سوار جمل را کنون کجاست رکاب کجاست غاصب باغ فدک نظاره کند به دست تو سند جنت است و اذن ذهاب بهشت گفتم و یاد آمد از دری که بر آن شرار کینه ی ابلیسیان گرفت شتاب تو را که کوثر خیری، خلیفه گفت بسوز کنون که تشنه عفو است، سهمش آب مذاب غم تو ای شبِ قدر! آن قَدَر که سنگین بود خمیده شد پی دفن شبانه ات مهتاب بگو کجای فلک دفن کرده اند تو را که چرخ میزند اینگونه صبح و شام‌ سحاب مرا ز هرم جهنم رهانده آتش غم دل من است که پیش از عذاب دیده عذاب مگرد طاعتِ سرخوش! پیِ بهشت خدا بهشت سوخته ی اهل بیت را دریاب مسعود یوسف پور --------------------- 🌐 www.davazdahyek.ir @davazdahyek @masoud_yosefpoor
اگر به دستِ من افتد فراق را بِکُشم...
شب هایِ بلند ، بی قرارم ننمود کوتاهیِ روز ، روزه دارم ننمود هرچند بهارِ عاشقان ست امّا می‌رفت زمستان و بهارم ننمود @ASI_khorasani
چنان دو دیده من محو انتظار رهت بود قلم چو دست من افتاد انتظار کشیدم