eitaa logo
علی مقدم
2.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
434 ویدیو
31 فایل
آثار[سخنرانی، نوشته ها و اشعار]علی مقدم عاصی خراسانی ادمین @admin9988 وبلاگ http://asikhorasani.blogfa.com/ بایگانی پادکست ها https://eitaa.com/ali_moghaddam_Podcast پیام ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17344654120743 هندوستان @SAEB_TABRIZ
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علی مقدم
بارِ گناه ، برکتِ چشم مرا گرفت شرمنده در مصیبتِ تو ، کم گریستم || صلّی الله علیک یا اباعبدالله ||
هدایت شده از علی مقدم
در بدر و خیبر و اُحد و لیله المبیت دستِ علیست در همه جا ختم غائله |||| ||||
هرگز ندیده ایم به خطّ تو، زشت را چون دیده ایم دستِ تو که مینوشت را تا با خیال نازِ تو در خواب رفته ایم در زیر سر چه فرق پَرِ قو و خِشت را؟! مهمان خویش میشود آدم به روز حشر آخر درو کند به یقین آنچه کِشت را قُلّابِ راست، صید به دستت نمی دهد بی قدّ خَم به دست نیاری بهشت را چشمم سفید گشت که بختم سفید گشت با گریه شسته ایم خطِ سرنوشت را ۲ ربیع الاول ۱۴۴۳ ۱۷ مهر ۱۴۰۰
هر چند که گاه خوب و گاهی بَدَک است سر تا سرِ کثرت جهان ، جمله یَک است در نامه ی روسیاه هم رحمت هست چون سایه سیاه باشد امّا خُنَک است ۱۹ مهر ۱۴۰۰ ۴ ربیع الاول ۱۴۴۳
الهى ! استغفار، خواستن غفران توست با خاطره ی گناه چه کنیم؟! . . عاصیَّم و روسیاه ، باید چه کنم؟! با اینهمه اشتباه ، باید چه کنم؟! گیرم که به توبه نیز نائل گشتم با خاطره ی گناه باید چه کنم؟! ۵ ربیع الاول ۱۴۴۳
به روز حشر شرابِ طهور می نوشی ز انفعال بریزی اگر عرق اینجا
عدد ابجد زینب به همه ثابت کرد شصت و نه روز عزاداری ما حکمت داشت
الهى ! تا به حال می گفتم گذشته ها گذشت اکنون مى بینم که گذشته هایم نگذشت بلکه همه در من جمع است آه آه از یوم الجمع هر دانه که کشته ام ، به خرمن جمع است چون طوق ، عمل به دور گردن جمع است گفتم که "گذشته ها گذشته" امّا دیدم همه ی گذشته در من جمع است ۸ ربیع الاول ۱۴۳۳ ۲۳ مهر ۱۴۰۰
با صورت خود در آتش افتد هر کس که ز بوتراب برگشت
ایمانِ خشک ما به فدای لبِ تَرَش مَستیم از خیال دهان معطّرش ایمان خُشکِ ما به فدای لبِ تَرَش جانم فدای اینهمه شیرین زبانی اش جانم فدای اینهمه قند مکررش جز او کسی حریف جمالش نمی شود باید که آینه بنشانم برابَرَش فکری به حال و روز دل تنگِ ما نما ای پیرُهن مگیر چنین تنگ در بَرَش فکرم مرا بسوخت و خاکسترم نمود آتش گرفته چوبه ی کبریت از سَرَش
||بَه بَه میشود پیدا|| تو را در اوجِ "اَه اَه" گاه "بَه بَه" میشود پیدا که یوسف نیز گاهی در تَهِ چَه میشود پیدا فریب لذت دنیای فانی را مخور ای دل بترس از آن "بَه"ی که آخرش اَه میشود پیدا دلت گر آب گردد از عطش ، سیراب خواهی شد بِدان ، آب حیات اینجا به لَه لَه میشود پیدا به بازارِ ریاضت هیچ از تو کم نمی گردد اگر که بگذری از یک ، تو را دَه میشود پیدا به چشم کم مبین هرگز زمین افتاده را ، آری به دریا کف به بالا و گُهَر تَه میشود پیدا زبان شاعران را حُسن روی تو به حرف آرد که گُل هر جا شکوفا گشت ، چه چه میشود پیدا گناهانت بُوَد آیینه دارِ رحمتش عاصی که در تاریکیِ شب ، جلوه ی مَه میشود پیدا
هدایت شده از علی مقدم
غزلی تقدیم به پیامبر مهربانی 🌸ابوتراب محمّد🌸 برس به دادِ دلم ، گشته ام خراب ، محمد بریز در قَدحِ خالی ام شراب ، محمد فدای نازکیِ طبع و شیوه ی سکناتت نمی رسد به زُلالیِ خُلقَت آب ، محمد همیشه گرم گرفتی به نوکران و ضعیفان نمی رسد به قَدِ لطفت آفتاب ، محمد تمام آدم و عالم ، اسیر حُسنِ جمالت برات جامه دریدست ماهتاب ، محمد گُل احتیاج ندارد به بوی مُشک و گلابی زدی به خود که معطّر شود گلاب ، محمد تلالو نگهت روشنی ده مَه و انجُم به شامِ تارِ منِ گمشده ، بتاب محمد به روز حشر شفاعت کنی چنانکه "فتَرضی" در آن شلوغیِ مَحشَر مرا بیاب محمد برای دلبری از تو ، خدا به لیله الاسری نموده است به صوتِ علی خطاب محمد علیست جانِ محمد به حکم "اَنفُسَنا"، پس عجیب نیست بگویم "ابوتراب محمد" به روی کفّه ی میزان به روز حشر نباشد گران تر از صلوات شما ثواب ، محمد عصر روز ۱۷ ربیع الاول ۱۴۴۲ (میلاد رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلّم) ۱۳ آبان ۱۳۹۹ @ASI_khorasani
سیّئاتِ ما بیرون شد از عدد ، عددِ سیّئاتِ ما خارج شد از حدود ، حَدِ سیئات ما کمتر ز پرّ کاه ، عبادات ما ولی افزون ز کوه گشته قدِ سیئات ما رسوا شدم چنانکه به شاهد نیاز نیست روی سیاهِ ما ، سندِ سیئات ما اما هزار شکر که با اینهمه گناه لطف تو بوده در رصد سیئات ما دارو به یُمن درد ، چنین جلوه میکند شد شُهره لطفَت از مدد سیئات ما دریایِ رحمتِ تو کجا میشود نهان در زیر حمله ی زبد سیئات ما زبد : کف ۱۴ ربیع الاول ۱۴۴۳ ۲۹ مهر ۱۴۰۰
از چهره خود نقاب انداخته ای چشمان مرا ز خواب انداخته ای هستیِ مرا به باد دادی ای یار در خانهٔ مور آب انداخته ای
ز سودای تو جانم سوخت سرتاسر ، همه تن هم چنانکه دوست بر حالم پریشان گشت ، دشمن هم مرا بیرون مران ای پادشاه حُسن از کویت نمی ارزم به درگاهت اگرچه قدر ارزن هم لبی بگشا که بگشایم به گریه عقده از این دل لبی تر کن به گفتن تا که چشمی تَر کنم من هم "نمک پرورده ی عشقم زبان ناز می دانم"* در اینجا معنی اثبات دارد واژه ی لن هم بزن که حکم از آن تو باشد هر چه فرمایی نهادم دست را در زیر شمشیر تو ، گردن هم ۲۴ ربیع الاول ۱۴۴۳ ۷ آبان ۱۴۰۰ پ ن : * مصراع از صائب تبریزی
با تمامِ کرّ و‌فرّ خویش ، مقهوریم ما در کمال اختیار خویش ، مجبوریم ما خاک در بازار خوردیم و خریداری نبود در دکان آفرینش جنس ناجوریم ما نام ما را بر لبش حتی به دشنامی نبُرد بر لب شیرین تر از قندش چنان شوریم ما دیدهٔ گریانِ ما باشد دلیل خنده ها دیگران مست اند از ما ، تاکِ انگوریم ما لب چو آوردیم کس را رغبتی بر آن نبود در نگاه اهلِ این دنیا ، لبِ گوریم ما سال ۱۳۹۷
الا لیتَ الشّبابَ یعودُ یوماً فاُخبِرَهُ بما فَعَل المَشیبُ ترجمه : ای کاش جوانی روزی برگردد تا به او (جوانی) خبر دهم که پیری با من چه کرد . . آنچه ما از دل سیاهی با جوانی کرده ایم هر چه با ما میکند پیری ، سزاواریم ما . . صد حیف که ما پیر جهان دیده نبودیم روزی که رسیدیم به ایام جوانی @ASI_khorasani
‌‏﷽ چنان ز گریه سرازیر گشت آب از چشم که بُرد اشک به همراهِ خویش خواب از چشم چه تیرها که نگاهم به دل روانه نکرد همیشه میکشد آری دلم عذاب از چشم به هر کجا که نظر کرد دل همانجا رفت چقدر لشکر دل  میبرد حساب از چشم دو چشم توست دو مصراع شاه بیت آری به جز تو کس نسرود ست شعر ناب از چشم ز بس که رویِ گُلِ تو همیشه در نظر است به جای اشک ، مرا میچکد گلاب از چشم به لطف ، بر رخ غمدیدگان نظر انداز نصیب غم زدگان کن کمی ثواب از چشم مرا سواد به غیر از سیاه چشم تو نیست به مکتبِ تو فقط خوانده ام کتاب از چشم ز هر طریق که خواهی قدم به دیده گذار برای آمدنت باز شد دو باب از چشم ۱ ربیع الثانی ۱۴۴۳ ۱۶ آبان ۱۴۰۰
‌‏﷽ عشق است که از راهِ أثر معلوم است اسرارِ دل از دیدهٔ‌ تَر معلوم است من آتش عشق تو نهان کردم لیک از دودِ نشسته رویِ سر معلوم است
‌‏﷽ تنها به سکوت ، سِر نهان میگردد اسرارِ تو از زبان عیان میگردد در غیرِ ضرور از "زبان" حرف مکش یک نقطه اضافه تر "زیان" میگردد ۴ ربیع الثانی ۱۴۴۳ ۱۹ آبان ۱۴۰۰ @ASI_khorasani
‌‏﷽ یک‌ گندمِ خُرد ، دشمنِ آدم شد یک شادیِ اشتباه ، آخر غم شد ترک ادبی ، فراق آورد تو را شد "بار" ، ز "یار" نقطه ای تا کم شد ۵ ربیع الثانی ۱۴۴۳ ۲۰ آبان ۱۴۰۰ @ASI_khorasani
1_1291972230.mp3
2.71M
قضاوت مردم برایمان مهم است یا خداوند؟! گاهی اوقات همین که مردم از باطنمان خبر ندارند خوشحالیم و یادمان نیست که علّام الغیوب از باطن ما مطّلع است . . نیک باشی و بدت گوید خلق به که بد باشی و نیکت بینند هیئت_روضه_الحسن_علیه_السلام @ali_moghddam