دنیا که جز بی مرامی، هرگز نبوده مرامش اندازه استخوانی حتی نیرزد تمامش از سفره پر فریبش، از گندمش یا که سیبش میسوزد آخر ز حسرت، هر کس که‌ گردیده خامش دلبستگی بر حلالش وقتی پشیمانی آرد ای وای بر من که عمری دل بسته ام بر حرامش با هر نفس رفتم از خود، با هر نفس کم شد عمرم از رفتنش مانعی نیست، وقتی نفس بوده گامش آلودگی کار من شد، جرمم ترازو شکن شد در حیرتم از گناهان، توبه کنم از کدامش؟! #عاصی_خراسانی #علی_مقدم @sheikh_ali_moghaddam

#آنجا در آن اوجی که از رفعت نباشد غیر ذات آنجا گرانی میکند بر خاطر عارف صفات آنجا زبان واصلان لال است از توصیف دیدارش که هر کس دید آن رُخ را ز حیرت گشت مات آنجا فدای خلوت یاری که لفظ آنجاست نامحرم سخن از دیده می جوشد، کجا باشد لغات آنجا چنان جان در بدن با ماست، این نقصان الفاظ است اگر گفتم به آن هستیِ برتر از جهات، آنجا مگر با سوختن راهی بسازم تا وصال او که غیر از نیستی راهی ندارد ممکنات آنجا نباشد پوششی از شرم بهتر بر تن آدم نجابت پیشه کن اینجا، اگر خواهی نجات آنجا گریبانگیر خود گردی، اگر‌ گیری گریبانی دلی را گر نلرزانی، نلغزی در صراط آنجا چنان ربط است بین عالَم دنیا و عُقبا که بگیری تا قنوت اینجا بجوشد صد قنات آنجا ز سایه بگذر و در آستان نور منزل کن که دارالموت اینجاباشد و دارالحیات آنجا سیاهیِ قلم، عاصی! به آن دفتر نمی آید بگو عاشق که از خون گلو سازد دوات آنجا #عاصی_خراسانی ۱۷ محرم ۱۴۴۳ ۴ شهریور ۱۴۰۰ @sheikh_ali_moghaddam

افسرده مباش، یار خواهد آمد آن وارث ذوالفقار خواهد آمد سردیِ خزان ظلم هم میگذرد نومید مشو، بهار خواهد آمد #عاصی_خراسانی

شرمنده در مصیبت تو کم گریستم #عاصی_خراسانی

بیداریِ دل شرطِ طریق است نه چشمت جز تیره دلی دزد چه دارد ز سحر؟ هیچ #عاصی_خراسانی @sheikh_ali_moghaddam

#مدح #روضه #وداع_محرم نباشد غیر داغ تو، به دل شایسته ماتم را به شادی دو عالم‌ هم نباید داد این غم را تویی آن اسم اعظم که حوائج مستجاب از اوست خدا از برکت نام تو بخشیدست آدم را تمام اغنیا هم ریزه خوار سفره ات هستند که دیدم در صف نذری بگیران تو، حاتم را به زیر سایه نام تو روشن شد مسیر ما خدا هرگز‌ نگیرد از سر ما، لطف پرچم را بخار رحمت از چایی بزمت جلوه گر باشد به رشک آورده چایِ روضه تو، چاهِ زمزم را "حسین و یا حسین و یاحسین و یاحسین" آری برای عاشقان عشق است از عالم همین دم را چنان که باید و شاید نکردم گریه بر داغت به غفلت دادم از کف دامن ماه محرم را میان روضه ی گودال از چه جان ندادم من؟! به سر باید کنم از این مصیبت خاک عالم را به تیر و نیزه و شمشیر و سنگ آن قوم شیطانی چرا کشتند اینگونه ولی الله اعظم را تداعی شد تمام روضه ها در پیش چشمانش به دست ساربان تا دختر تو دید خاتم را #علی_مقدم #عاصی_خراسانی ۲۸ محرم ۱۴۴۶ ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ @sheikh_ali_moghaddam

در غیرِ ضرور از "زبان" حرف مکش یک نقطه اضافه تر "زیان" میگردد #عاصی_خراسانی

#وداع_ماه_محرم چنان‌که باید و شاید، نکردم گریه بر داغت به غفلت دادم از کف دامن ماه محرم را #عاصی_خراسانی @sheikh_ali_moghaddam

#کودکان_غزه 💔 امروز دگر بی طرفی بی معناست انسانیت و شرافت امروز کجاست؟ صدها کودک به خون خود غلطیدند والله از این داغ بمیریم رواست . باید چه شود دگر؟! که هشیار شوید بهر دلِ غمدیده کمی یار شوید دیدید چگونه کودکان را کشتند ای وجدان های خُفته! بیدار شوید . صبر از دلِ ما سرآمد، از بعضی نه آه از دل کافر آمد، از بعضی نه از دیدن داغ کودکان غزه از سنگ صدا درآمد، از بعضی نه . از درد، شکسته و زمین گیر شدند در کودکی از غصه و غم، پیر شدند فریاد ز داغ کودکان غزه از فرط گرسنگی ز جان سیر شدند . یک گوشه تنی سوخته، بی پیرهن است یک گوشه سری جدا شده از بدن است از بدو ولادت به شهادت برسند قنداقه بچه های غزه، کفن است . قولش منظوم، قلبِ منظوم نداشت غیر از مُشتی خیالِ موهوم نداشت ای وای به شاعری که در دیوانش یک مصرع هم برای مظلوم نداشت . آن عاطفه و نشان انسانی کو؟! آن جلوه اتحاد ایمانی کو؟! امروز صدایِ غزه را نشنیدید؟! ای امّت اسلام! مسلمانی کو؟! #غزه #علی_مقدم #عاصی_خراسانی 🆔 @sheikh_ali_moghaddam

یارقیه مددی چنان از غم دوری افسرده بودم که از داغِ تو سخت پژمرده بودم سپر گر نمیکرد عمه خودش را همان عصر روز دهم مُرده بودم فقط خون دل بود و اشک دو دیده غذایی اگر هم که من خورده بودم گرسنه نخفتم شبی در اسارت که هر شب پدرجان، کتک خورده بودم حسابش ز دستم برون گشته آخر که من اینقدَر زخم نشمرده بودم حلالم کن امشب اگر شکوه کردم دلم تنگِ تو بود، آزرده بودم #عاصی_خراسانی #علی_مقدم ۲ محرم ۱۴۴۶ ۱۸ تیر ۱۴۰۳ @sheikh_ali_moghaddam

ما رو هم بطلب آقاجان💔💔 در کنارت اگر نمیگیری لااقل لطف کن کناره مگیر #عاصی_خراسانی @sheikh_ali_moghaddam

حسنم زهر آنگونه اثر کرده به اعضای تنم لرزه افتاده در این لحظه تمام بدنم مَردُم این‌ رسم هواداری پیغمبر بود؟! من جگرگوشه پیغمبر خاتم، حسنم همسرم قاتل من شد به که گویم این غم؟! آری آنگونه غریبم که غریبِ وطنم خون شد آنگونه همه عمر دلم از غصه که برون می شود این لخته خون با سُخنم بسکه دندان زِ غمِ کوچه نهادم به جگر جگرم پاره شد و ریخت برون از دهنم خواب را بُرد ز چشمان من آن کوچه غم آنکه یک‌ عمر از آن غُصه نخوابیده، منم تیر بر پیکرِ من می زند امروز عدو هیچ غارت نشد امّا ز تنم پیرُهنم درد دارم ولی از داغ برادر گریم من خودم گریه کن کُشته خونین بدنم #علی_مقدم #عاصی_خراسانی ۲۷ صفر ۱۴۴۵ @sheikh_ali_moghaddam