الهى ! تا به حال می گفتم گذشته ها گذشت اکنون مى بینم که گذشته هایم نگذشت بلکه همه در من جمع است آه آه از یوم الجمع
#علامه_حسن_زاده
هر دانه که کشته ام ، به خرمن جمع است
چون طوق ، عمل به دور گردن جمع است
گفتم که "گذشته ها گذشته" امّا
دیدم همه ی گذشته در من جمع است
#عاصی_خراسانی
۸ ربیع الاول ۱۴۳۳
۲۳ مهر ۱۴۰۰
ایمانِ خشک ما به فدای لبِ تَرَش
مَستیم از خیال دهان معطّرش
ایمان خُشکِ ما به فدای لبِ تَرَش
جانم فدای اینهمه شیرین زبانی اش
جانم فدای اینهمه قند مکررش
جز او کسی حریف جمالش نمی شود
باید که آینه بنشانم برابَرَش
فکری به حال و روز دل تنگِ ما نما
ای پیرُهن مگیر چنین تنگ در بَرَش
فکرم مرا بسوخت و خاکسترم نمود
آتش گرفته چوبه ی کبریت از سَرَش
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
#غزل
||بَه بَه میشود پیدا||
تو را در اوجِ "اَه اَه" گاه "بَه بَه" میشود پیدا
که یوسف نیز گاهی در تَهِ چَه میشود پیدا
فریب لذت دنیای فانی را مخور ای دل
بترس از آن "بَه"ی که آخرش اَه میشود پیدا
دلت گر آب گردد از عطش ، سیراب خواهی شد
بِدان ، آب حیات اینجا به لَه لَه میشود پیدا
به بازارِ ریاضت هیچ از تو کم نمی گردد
اگر که بگذری از یک ، تو را دَه میشود پیدا
به چشم کم مبین هرگز زمین افتاده را ، آری
به دریا کف به بالا و گُهَر تَه میشود پیدا
زبان شاعران را حُسن روی تو به حرف آرد
که گُل هر جا شکوفا گشت ، چه چه میشود پیدا
گناهانت بُوَد آیینه دارِ رحمتش عاصی
که در تاریکیِ شب ، جلوه ی مَه میشود پیدا
#عاصی_خراسانی
هدایت شده از علی مقدم
غزلی تقدیم به پیامبر مهربانی
🌸ابوتراب محمّد🌸
برس به دادِ دلم ، گشته ام خراب ، محمد
بریز در قَدحِ خالی ام شراب ، محمد
فدای نازکیِ طبع و شیوه ی سکناتت
نمی رسد به زُلالیِ خُلقَت آب ، محمد
همیشه گرم گرفتی به نوکران و ضعیفان
نمی رسد به قَدِ لطفت آفتاب ، محمد
تمام آدم و عالم ، اسیر حُسنِ جمالت
برات جامه دریدست ماهتاب ، محمد
گُل احتیاج ندارد به بوی مُشک و گلابی
زدی به خود که معطّر شود گلاب ، محمد
تلالو نگهت روشنی ده مَه و انجُم
به شامِ تارِ منِ گمشده ، بتاب محمد
به روز حشر شفاعت کنی چنانکه "فتَرضی"
در آن شلوغیِ مَحشَر مرا بیاب محمد
برای دلبری از تو ، خدا به لیله الاسری
نموده است به صوتِ علی خطاب محمد
علیست جانِ محمد به حکم "اَنفُسَنا"، پس
عجیب نیست بگویم "ابوتراب محمد"
به روی کفّه ی میزان به روز حشر نباشد
گران تر از صلوات شما ثواب ، محمد
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
عصر روز ۱۷ ربیع الاول ۱۴۴۲ (میلاد رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلّم)
۱۳ آبان ۱۳۹۹
@ASI_khorasani
سیّئاتِ ما
بیرون شد از عدد ، عددِ سیّئاتِ ما
خارج شد از حدود ، حَدِ سیئات ما
کمتر ز پرّ کاه ، عبادات ما ولی
افزون ز کوه گشته قدِ سیئات ما
رسوا شدم چنانکه به شاهد نیاز نیست
روی سیاهِ ما ، سندِ سیئات ما
اما هزار شکر که با اینهمه گناه
لطف تو بوده در رصد سیئات ما
دارو به یُمن درد ، چنین جلوه میکند
شد شُهره لطفَت از مدد سیئات ما
دریایِ رحمتِ تو کجا میشود نهان
در زیر حمله ی زبد سیئات ما
#عاصی_خراسانی
زبد : کف
۱۴ ربیع الاول ۱۴۴۳
۲۹ مهر ۱۴۰۰
علی مقدم
سیّئاتِ ما بیرون شد از عدد ، عددِ سیّئاتِ ما خارج شد از حدود ، حَدِ سیئات ما کمتر ز پرّ کاه ، عبا
دارو به یُمن درد ، چنین جلوه میکند
شد شُهره لطفت از مددِ سیّئاتِ ما
#عاصی_خراسانی
از چهره خود نقاب انداخته ای
چشمان مرا ز خواب انداخته ای
هستیِ مرا به باد دادی ای یار
در خانهٔ مور آب انداخته ای
#عاصی_خراسانی
ز سودای تو جانم سوخت سرتاسر ، همه تن هم
چنانکه دوست بر حالم پریشان گشت ، دشمن هم
مرا بیرون مران ای پادشاه حُسن از کویت
نمی ارزم به درگاهت اگرچه قدر ارزن هم
لبی بگشا که بگشایم به گریه عقده از این دل
لبی تر کن به گفتن تا که چشمی تَر کنم من هم
"نمک پرورده ی عشقم زبان ناز می دانم"*
در اینجا معنی اثبات دارد واژه ی لن هم
بزن که حکم از آن تو باشد هر چه فرمایی
نهادم دست را در زیر شمشیر تو ، گردن هم
#عاصی_خراسانی
۲۴ ربیع الاول ۱۴۴۳
۷ آبان ۱۴۰۰
پ ن :
* مصراع از صائب تبریزی