فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🖤توصیف سیاه پوست آمریکایی درباره امام حسین علیه السلام
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚داستان کوتاه
🎁 “طعم هدیه”
روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید.
آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد.
پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد. مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت.
اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد.
شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: آب بسیار بد مزه است.
ظاهرا آب به علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید:
آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گوارا است؟
استاد در جواب گفت:
تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم.
این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 عاقبت مسخره کردن ...
حجت الاسلام قرائتی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
مروارید درون
تن آدمی چیزی است که
خواهی نخواهی نابود خواهد شد
اما چیزی در این قالب هست که
ماندنیست
مرواریدی در این صدف است که
خواستنی است
هستی، طالب این مروارید است...
همین مروارید هست که میگوید :
انا الحق
این مرواید پاره ای ازخداست
نفخه الهیاست...
غواصی که به این مروارید دست پیدا کند
با اقیانوس هستی به وحدت میرسد...
آنگاه، او در هر حباب و موج، دریا را میبیند.
بگذار این ذکر مدام تو باشد:
هرچه هست ،اوست من نیستم...
هرچه هست اوست، من درمیان نیستم
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 مدت زمان حکومت پیامبر در عهد رجعت
🌕 از امام صادق علیه السلام از تفسیر این آیه شریفه: «تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ في يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَةٍ»؛ فرشتگان و روح بهسوی او عروج میكنند در روزی كه مقدارش پنجاه هزار سال است.(معارج/۴) سوال شد، در پاسخ فرمودند: این در موقع بازگشت و رجعت پیغمبر صلی الله علیه و آله به دنیا است که مدت سلطنتش پنجاه هزار سال خواهد بود. و امیرالمؤمنین علیه السلام نیز چهل و چهار هزار سال سلطنت میکند.
وَ رُوِيَتْ عَنْهُ أيْضاً بِطَرِيقهِ إِلَى أسَدِ بْنِ إسْمَاعِيلَ عَن أبِي عَبدِ اَللّهِ عَلَيه السَّلام أنَّهُ قَالَ حِينَ سُئِلَ عَنِ اَلْيَوْمِ اَلَّذِي ذَكَرَ اَللَّهُ مِقْدَارهُ فِي اَلْقُرآنِ فِي يَوْمٍ كٰانَ مِقْدٰارُهُ خَمْسِينَ ألْفَ سَنَةٍ وَ هِيَ كَرَّةُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَيَكونُ مُلْكُهُ فِي كَرَّتِهِ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ يَملِكُ أَمِيرُ اَلْمُؤمِنِينَ فِي كَرَّتِهِ أرْبَعَةً وَ أرْبَعِينَ أَلْفَ سَنَةٍ.
📗تفسيرالبرهان،ج۵، ص۴۸۷
📗مختصر البصائر،ج۱ ص۱۶۷
📗الزام الناصب،ج۲،ص۲۹۴
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
14-MOLLA ABBASE CHAVOSH - DOKHTARE TAEF 01(www.rasekhoon.net).mp3
24.63M
🔴 فایل صوتی
داستان ملا عباس چاووش 1
از زبان شهید کافی(ره)
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚 داستان کوتاه
دختر بچه کوچکی هر روز پیاده به مدرسه میرفت و بر میگشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده به سوی مدرسه راه افتاد…
بعد از ظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت.
مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیل به دنبال دخترش برود. با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد.
اواسط راه، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده میشد ، او میایستاد ، به آسمان نگاه میکرد و لبخند می زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار میشد.
زمانیکه مادر اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: چکار میکنی؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟
دخترک پاسخ داد: من سعی میکنم صورتم قشنگ بنظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس میگیرد!
در طوفانها لبخند را فراموش نکنید!
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
14-MOLLA ABBASE CHAVOSH - DOKHTARE TAEF 02(www.rasekhoon.net).mp3
16.94M
🔴 فایل صوتی
داستان ملا عباس چاووش 2
از زبان شهید کافی(ره)
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
روزی یک کشتی پراز عسل
در ساحل لنگر انداخت
وعسلها درون بشکه بود...🍯
پیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود
و به بازرگان گفت:
از تو میخواهم که این ظرف را
پر از عسل کنی
تاجر نپذیرفت وپیرزن رفت...
سپس تاجر به معاونش سپرد که
آدرس آن خانم را پیدا کند و برایش
یک بشکه عسل ببرد
آن مرد تعجب کرد وگفت
ازتو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی
والان یک بشکه کامل به او میدهی؟
تاجر جواب داد :
ای جوان او به اندازه خودش
در خواست میکند و من در حد و اندازه
خودم میبخشم...
پروردگارا🙏
کاسه های حوائج ما کوچک و کم عُمقند
خودت به اندازه ی سخاوتت
بر من و دوستانم عطا کن
که سخاوتمندتر از تو نمیشناسیم....
آرزوهايتان را به دستان خدا بسپاريد
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هر چقدر که میتوانی
صبور باش، آرام و صبور...
نه اینکه غصهها را رج به رج
ردیف به ردیف، بچینی توی
دلت و دم نزنی و غمـباد بگیری
و آنـوقت بگویی که صبورم...
"صبور باش" یعنی:
آنقدر فیتیلهی
چراغِ توکلت را بالا بکشی
که نور آرامش حضورش
تمام دلت را روشن کند...
تمام دلت را به امید فردا که نه
به امنیت همین لحظه
به شیرینی همین الان
روشنِ روشن کند...
بگذار گریههایت که تمام شد
آفتاب مهربانیاش بتابد
به گوشه گوشهی دل و جانت...
آرام بگیر که خدا همیشه
به موقع و سر وقت از راه میرسد
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
یک شب پرازآرامش
یک دل شادوبی غصه
یک زندگی آروم وعاشقانه
ویک دعای خیرازته دل!
نصیب لحظه هاتون
تواین شب سردپاییزی
خونه دلتون گرم🌟
شبتون آروم ودرپناه خدا
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴زن تنبل که خواب حضرت زهرا س را دید
یکی از ثروتمندان #رشت که در نجف اشرف ساکن بود دختر خود را به ازدواج یک روحانی سید که فقیر بود در آورد، از آنجایی که خانم در خانواده #ثروتمند بزرگ شده بود به هیچ وجه حوصله غذا درست کردن برای آقا را نداشت. شبی حضرت فاطمه زهرا س را در خواب دید، حضرت به او فرمودند: دخترم، چرا با پسرم خوشرفتاری نداری و برای او غذا درست نمی کنی؟ وی جواب داد که من حال غذا درست کردن برای این آقا را ندارم. حضرت فرمودند...😢
ادامه این ماجرای عجیب👇
http://eitaa.com/joinchat/4033871893C0cb7888cc3