39.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚گذر عمر را دریابیم
از فرد حکیمی پرسيدند:
شگفتانگيزترين رفتار انسان چيست؟
پاسخ داد: از كودكى خسته میشود، براى بزرگ شدن عجله میکند و سپس دلتنگ دوران كودكى خود میشود. ابتدا براى كسب مال و ثروت از سلامتى خود مايه میگذارد. سپس، براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج میکند. طورى زندگى میکند كه انگار هرگز نخواهد مرد و بعد طورى میمیرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است!
آنقدر به آرزوهای دور و محال فكر مىكند كه متوجه گذر عمر خود نيست.
→ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
1.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲#استورۍ✨
از پروردگارت کمک بخواه🍃
→ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
2.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاکی های قدیم کجا رفت؟
استاد مهدی دانشمند
→ @sheikh_kafi
🔴داستانهایی از انبیا و اولیاءالله
🌹امام صادق(علیه السلام ) فرمودند :
مردی در میان بنی اسراییل ذکر"الحمدلله رب العالمین و العاقبه للمتقین" را زیاد بر لب جاری می ساخت . ابلیس از این کار او خشمگین شده بود یکی از شیاطین را مامور نمود تا به او القاکند که پایان خوش و عاقبت از آن ثروتمندان است .اما مامور ابلیس در ماموریت خود موفق نشد و کار به دعوا و مرافعه کشید تا اینکه تصمیم گرفتند برای پایان دادن به دعوا از کسی بخواهند که میانشان داوری نماید و هر کس مغلوب شد دستش بریده شود . آن دو، شخصی را به عنوان داور برگزیدند اما حق را به مامور ابلیس داد و پایان خوش را از آن ثروتمندان دانست بدین ترتیب یکی از دستان عابد بریده شد . ولی مرد عابد باز ذکر شریف را زمزمه نمود . مامور ابلیس که از سخت ورزی عابد خشمگین شده بود برای رهایی از دست او پیشنهاد کرد فردی دیگر را در میان خود حاکم سازند تا هرکس مغلوب شد گردنش زده شود . عابد نیز قبول کردو این بار مجسمه ای را میان خود به عنوان داور قرار دادند . در این هنگام مجسمه به اذن خدا بر محل بریده شدن دستان عابد دست کشید و دستانش را به او بازگرداند آن گاه ضربه ای سنگین بر گردن مامور ابلیس وارد کرد و او را به قتل رساند . مرد عابد با تماشای این حادثه گفت : این چنین است پایان خوش و عاقبت از آن متقین است
(📚برگرفته از کتاب قصص الانبیا، آیت الله سید نعمت الله جزائری)
→ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
گر خدا داری ز غم آزاد شو
صبح بخیر ... 😊♥️
→ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
مرد سرمايه داري در تهران از راه کازينوداري و قمارخانه داري ثروت باد آورده فراواني جمع کرده بود با اين که گرداننده آن مرکز فساد و حرام خواري بود و سرمايه اش نيز از حرام جمع شده بود سالي چند بار از تهران براي زيارت امام رضا(ع) به مشهد مي آمد!!
او شبي در يکي از هتل هاي مشهد اقامت گزيده بود تا پس از استراحت به زيارت امام رضا(ع) مشرف شود در خواب مي بيند که قصد ورود به حرم دارد اما عده اي از خدام جلوي او را مي گيرند، ناگاه گويا مرد در آن جمع چشمش به امام(ع) مي افتد که حضرت خطاب به خدام مي فرمايند او اهل «حرام» است نه اهل «حرم» !
در اين حالت مرد قمارخانه دار از «خواب» برمي خيزد و نالان به سمت حرم مي رود گوشه اي بيرون از حرم مي ايستد و به زاري چنين نجوا مي کند: من «اهل حرامم» نه «اهل حرم» و بارها اين جمله را تکرار مي کند و اشک مي ريزد، بيدار دل مؤمني، از کنار او مي گذرد و نجواي او مي شنود قصه را جويا مي شود، مرد، قصه دل با او باز مي گويد، مؤمن بيداردل و آگاه او را به توبه و اصلاح رهنمون مي سازد، آن مرد به تهران باز مي گردد تمام اموال خرد و کلان خود را مي فروشد و با مجموع آن نزد آيت ا... خوانساري مي رود و مي گويد هر چه صلاح مي دانيد انجام دهيد و قصه خود را هم باز مي گويد.
از آن پس مرد قمار خانه دار، هم توبه کرد و هم با دورکردن مال حرام از زندگي اش، به اصلاح خود همت گماشت و «عاقبت به خيري» را از خداوند مسئلت کرد.
غرض بيان کننده اين ماجرا، ارزش توبه بود و از آن بالاتر ارزش حرکت به سمت اصلاح و البته ديگر نکته تامل برانگيز و راهنمايي و اميدوارکننده اين که هر انساني با هر درجه از خطا و گناه «مي تواند»، آري «مي تواند» اگر به خدا توکل کند و «بخواهد» مي تواند هم توبه کند و هم خود را اصلاح کند و از دامن پلشت و پليد حرام و گناه به دامن پاک و امن حلال و ثواب الهي بشتابد. امام رئوف چه اشارت ها، دستگيري ها و چه کرامت ها که ندارد. کورش شجاعي/خراسان
📚منبع:
yjc.ir
→ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚پندنامه انبیا
حضرت آدم پنج وصیت به فرزندش شیث کرد ودستور داد او هم این وصیت ها را به فرزندانش بکند.
1- به دنیا مطمئن نشوید که من به بهشت جاوید اطمینان یافتم خدا این اطمینان را نپسندید وبیرونم کرد.
2- به رای زنان رفتار نکنید که من به میل زن عمل کردم از درخت خوردم وپشیمان شدم.
3- هر کاری می خواهید بکنید اول عاقبتش را بنگرید که من اگر عاقبت اندیشی کرده بودم به این مصیبت دچار نمی شدم.
4- کاری را که دل در انجامش ارام ندارد ،نکنید؛که من هنگام خوردن از آن درخت دلم می لرزید اما اعتنا نکردم ،خوردم و پشیمان شدم.
5- در کارها مشورت کنید که اگر من با ملا ئکه شور کرده بودم،گرفتار نمی شدم.
→ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚حکایت
يكی از مسلمانان ثروتمند با لباس تميز و فاخر محضر رسول خدا صلی الله عليه و آله آمد و در كنار حضرت نشست، سپس فقيری ژنده پوش با لباس كهنه وارد شد و در كنار آن مرد ثروتمند قرار گرفت.
مرد ثروتمند يكباره لباس خود را جمع كرد و خويش را به كناری كشيد تا از فقير فاصله بگيرد.
پيامبر خدا صلی الله عليه و آله از اين رفتار متكبرانه سخت ناراحت شد و به او رو كرد و فرمود: آيا ترسيدی چيزی از فقر او به تو سرايت كند؟
مرد ثروتمند گفت: خير! يا رسول الله.
پيامبر صلی الله عليه و آله: آيا ترسيدی از ثروت تو چيزی به او برسد؟
ثروتمند: خير! يا رسول الله.
پيامبر صلی الله عليه و آله: پس چرا از او فاصله گرفتی و خودت را كنار كشيدی؟
ثروتمند: من همدمی (شيطان يا نفس اماره) دارم كه فريبم می دهد و نمی گذارد واقعيتها را ببينم، هر كار زشتی را زيبا جلوه می دهد و هر زيبايی را زشت نشان می دهد. اين عمل زشت كه از من سر زد، يكی از فريبهای اوست.
من اعتراف می كنم كه اشتباه كردم. اكنون حاضرم برای جبران اين رفتار ناپسندم نصف سرمايه خود را رايگان به اين فقير مسلمان بدهم.
پيامبر صلی الله عليه و آله به مرد فقير فرمود: آيا اين بخشش را می پذيری؟ فقير: نه! يا رسول الله. ثروتمند: چرا؟! فقير: زيرا می ترسم من نيز مانند تو متكبر و خودپسند باشم و رفتارم مانند تو نادرست و دور از عقل و منطق گردد.
📚بحار ج 22، ص 130 و ج 72، ص 13
→ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 صفاتِ شیعه...
🌕 امام باقر عليهالسلام فرمودند: شيعيان على عليهالسلام چهرههايشان زرد رنگ، بدنهايشان لاغر و نحيف و لبهايشان خشكيده است. خشكى لبهايشان در اثر روزه دارى است.شكمهايشان به پشتشان چسبيده و رنگ رخسارشان زرد گشته و صورتهايشان دگرگون شده است. وقتى شب آنها را فرا مىگيرد، زمين را بستر خويش مىگيرند و پيشانىهايشان را بر آن مىنهند،در حالى كه چشمهايشان گريان است و اشكهايشان فراوان. بسيار نماز مىخوانند و دعا مىكنند و كتاب خدا را زياد تلاوت مىكنند، مردم شادمانند و آنها اندوهگينند.
عَنْ أَبِي جَعفرٍ أَنّهُ قَالَ إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ اَلشَّاحِبُونَ اَلنَّاحِلُون اَلذَّابِلُون ذَابلَةٌ شِفَاهُهُم مِنَ اَلقِيامِ خَمِيصةٌ بُطونُهُم مُصفَرّةٌ أَلوَانُهُم مُتغَيِّرةٌ وُجُوهُهُم إِذَا جَنَّهُم اَللَّيْلُ اِتَّخَذُوا اَلْأَرْضَ فِرَاشاً وَ اِسْتَقْبَلُوهَا بِجِباهِهِم بَاكِيةٌ عُيُونُهُم كَثِيرَة دُمُوعُهم صَلاَتُهُم كَثِيرَة وَ دُعَاؤُهُم كَثِير تِلاَوَتُهُم كِتَابَ اَللَّهِ يَفرَحُونَ يَفرَحُ اَلنَّاس وَ هُمْ يَحْزَنُونَ.
📗صفات الشیعة، ج ۱، ص ۱۰
📗بحارالأنوار، ج ۶۵، ص ۱۴۹
→ @sheikh_kafi
🔴 فقط حیـــــــــدر امیرالمؤمنین است!!!
🌕 ابو حمزه ثمالی گوید: از امام ابوجعفر محمّد بن علی باقر علیهالسلام پرسیدم: ای فرزند رسول خدا، چرا علی علیهالسلام را «امیرالمؤمنین» مینامند و این نام نامی است که پیش از او احدی بدان نامیده نشده و بعد از او نیز برای احدی جایز نیست به آن موسوم گردد؟ فرمودند: «زیرا او اطعام کننده علم بود كه از او، ديگران تغذيه مىكردند و احدى غير از آن حضرت، اين طور نبود.»
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ علیه السلام یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَ عَلِیٌّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ اسْمٌ مَا سُمِّیَ بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ بَعْدَهُ قَالَ لِأَنَّهُ مِیرَةُ الْعِلْمِ یُمْتَارُ مِنْهُ وَ لَا یُمْتَارُ مِنْ أَحَدٍ غَیْرِهِ
📗بحارالأنوار، ج ۳۷، ص ۲۹۴
📗علل الشرایع ج ۱، ص ۱۶۰
→ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚#تلنگر
ﺩﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ اینگونه ﺷﮑﺎﺭ می کنند:
ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ برنده مقداری ﺧﻮﻥ می ریزند ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ داده ﻭﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ می کنند؛
ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ می بیند، یخ را به طمع ﺧﻮﻥ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﺪ؛ ﯾﺦ روی تیغه کم کم ﺁﺏ می شود ﻭ ﺗﯿﻐﻪ ی تیز، ﺯﺑﺎﻥ سرد و بی حس شده ی ﮔﺮﮒ ﺭﺍ می بُرد؛
ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ می بیند ﻭ به ﺗﺼﻮﺭ و خیال این که ﺷﮑﺎﺭ و طعمه ﺧﻮﺑﯽ پیدا کرده ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ می زند؛
اما نمی داند یا نمی خواهد بداند که با آن حرص وصف ناشدنی و شهوت سیری ناپذیر، دارد ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩش ﺭﺍ می خورد!
ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ آن ﮔﺮﮒ زبان بسته ﺧﻮﻥ می رود تا به دست خودش کشته می شود ...
نه گلوله ای شلیک می شود،
و نه حتی نیزه ای پرتاب!
اما گرگ با همه غرورش سرنگون میشود!!
شکست ها و نگرانی هایت را رها کن، خاطراتت را ...
نمیگویم دور بریز، اما قاب نکن به دیوار دلت ...
در جاده ی زندگی، نگاهت که به عقب باشد،
زمین میخوری
زخم بر میداری
و درد میکشی
نه از بی مهری کسی دلگیر شو …
نه به محبت کسی بیش از حد دلگرم…
به خاطر آنچه که از تو گرفته شده، دلسرد مباش، تو چه میدانی؟
شاید … روزی … ساعتی … آرزوی نداشتنش را میکردی…
هیچ کس آنقدر قوی نیست که ساعت ها بر عکس نفس بکشد …
در آینده لبخند بزن !!
این همان جایی است که باید باشی،
هیج کس تو نخواهد شد!!
«آرامش سهم توست»
→ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی